اولین فیلم میرزامحمدی به دلیل وجود سه شخصیت جواد عزتی، محمدحسین مهدویان و کامران حجازی که این ترکیب را به طور کامل در فیلم «مرد بازنده» یا دوتایی در «زخم کاری» دیدیم، متهم میشود به تشابه فضا و داستان. میرزامحمدی اما معتقد است بر اساس الگوی فیلمهای کلاسیک، سفر قهرمان در هر اثری که باشد یکی است و تنها فرم ارائه ممکن است متفاوت باشد. از طرف دیگر به نظر او به دلیل فقدان تنوع ژانر در سینمای ایران، تنوع قصهگویی با محوریت سفر قهرمان در سینمای ما وجود ندارد و شاید اگر به جای این عوامل، اشخاص دیگری بودند، این صحبتها مطرح نمیشد. به همین بهانه گفتوگویی با میرزامحمدی انجام دادیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
این درست است که شما قبلا چند فیلم کوتاه ساخته بودید، اما اولین سؤال این است که با توجه به تکرار تجربه فیلمسازان موفق قبلی، آیا شما ساخت فیلم کوتاه را یک آزمون و خطا برای ساخت فیلم بلند میبینید یا خیر؟
قبلا وقتی در جشنواره فیلم کوتاه با یکی از فیلمهایم حضور داشتم، به این اشاره کردم که فیلمسازی در کشور ما این مفهوم را به دست آورده که چند فیلم کوتاه بسازیم و بعد از آن بتوانیم فیلم بلند بسازیم، چون معیار و سنجشی برای سرمایهگذاران میشود. این نگرش غلط نیست اما نباید این نگاه غالب شود که فیلم کوتاه مسیری برای ساخت فیلم بلند است؛ چون فیلمسازان بسیاری داشتیم که بعد از چند فیلم کوتاه، فیلم بلند ساختند و موفق نبودند، چون داستان فیلمی که دغدغه ساختن آن را دارند، در قالب فیلم بلند نمیگنجد. علاوه براین، درسراسر دنیا فیلمسازانی داریم که تا پایان کار خود فیلم کوتاه میسازند، اما در ایران ما پلتفرمی برای ارائه فیلم کوتاه نداریم و یک کارگردان با چالشهای زیادی برای فیلمسازی روبهروست.
کت چرمی اولین تجربه فیلمسازی بلند شماست، اما ایده این فیلم چطور به ذهن شما رسید و چطور اعتماد جواد عزتی را به عنوان یک بازیگر شناخته شده در این فیلم جلب کردید؟
زمانی که روی فیلم کوتاه «نام مرده» کار میکردم و روی مسائل کودکان تحقیقاتی انجام میدادم، با موضوعات و آدمهایی روبهرو شدم که باعث شد به خط داستانی کت چرمی برسیم. من با آقای مسعود هاشمینژاد که حدود دو سال است همکار هستم، دو فیلم کوتاه کار کردم و این موضوع را در میان گذاشتم. بنابراین، از سال ۹۹ به شکل جدی روی فیلمنامه کار کردیم. وقتی فیلمنامه آماده شد، چندان دنبال دفاتر مختلف برای ساخت فیلم نرفتم تا اینکه با کامران حجازی آشنا شدم که در آن زمان درگیر و دار کار در فیلم «مرد بازنده» بود. بنابراین، ما قبل از اینکه با آقای عزتی گپ و گفت داشته باشیم، با آقای حجازی فیلمنامه را مطرح کردم و ایشان هم آن را خواندند و دوست داشتند و علاوه بر این، فیلمهای کوتاه قبلی من را دیدند و در نهایت با گفتوگو به این نتیجه رسیدیم که این فیلم را بسازیم.از همان ابتدا گزینه جدی من و آقای حجازی برای ساخت فیلم، جواد عزتی بود و توانستیم با ایشان درباره روندی که در فیلمنامه اتفاق میافتد صحبت کنیم. آقای عزتی فیلمنامه را خواند و هنوز دیالوگی که بعد از خواندن فیلمنامه مطرح کرد را به یاد دارم که گفت: «هنوز فیلمنامههایی وجود دارند که من را جذب کنند.» این باعث شد در آن بازه زمانی متوجه نظر مثبت او برای کار در کت چرمی شویم و در مراحل بعدی فیلمنامه با هم گپوگفتهای بیشتری داشتیم و علاوهبراین، فیلمهای کوتاهم را دیدند و در نهایت این اعتماد جلب شد. آقای عزتی در کل پروژه، در بخش بازنویسی فیلمنامه، پیشتولید و تولید بهشدت همراهم بود و ایدههای خوبی میداد.
کت چرمی چه تازگیای برای شما داشت که تصمیم قطعی را برای ساخت آن بگیرید؟
سال ۹۹ مستندی به نام «خارج از محدوده» ساختم که درباره یک کمپ ترکاعتیاد در شهر مشهد و محله توس بود. در حال کار کردن روی این مستند بودم که با پروندهها و موضوعات مختلفی روبهرو شدم و به سمت آنها گرایش پیدا کردم. زمانی که «نام مرده» را ساختم، شبی که در یکی از این کمپها در حال شناخت آدمها و رویکرد زندگیشان بودم، دخترخانمی به من جملهای گفت و آن این بود: «شاید هیچوقت نفهمی که چقدر سخت است شبها راه بروی و روزها بخوابی»، چون حس امنیت در شب نداشت و برای اینکه یک جا ساکن نباشد، شبها در حال راهرفتن بود. من همان یک بار دیدمش اما آن جملهاش همیشه در ذهنم باقی ماند. بنابراین، این برایم دغدغه بود که ما همیشه درباره مقوله اعتیاد، بدبختیهای آن و اتفاقاتی که درگیر آن هستیم در فیلمها حرف میزنیم و آنها را نمایش میدهیم اما برایم واژه جبر اعتیاد، اهمیت داشت. بهعنوانمثال، یکی از سوژههای تحقیقم که یک بچه ۱۴ساله بود، به من گفت اولین بار مادرش برای آرامشدن درد، بدون اینکه بداند به او تریاک داده بود. من به این جبر اعتیاد میگویم، بیشتر هم روی آدمهایی که با جبر اعتیاد روبهرو شدند و اینکه چطور میخواهند خودشان را از این مهلکه نجات دهند تمرکز کردم.
چقدر ساخت کت چرمی زمان برد، چه چالشها و سختیهایی برای ساخت فیلم داشتید؟
حدود دو ماه فیلمبرداری ما در پاییز ۱۴۰۱طول کشید و من حدود ۴۵ لوکیشن داشتم. فیلمی بهشدت پرلوکیشن و پربازیگر بود و همه بازیگران صاحبنام بودند که به من لطف و اعتماد کردند و چالش اصلی ما تعدد لوکیشنها بود. تعدد لوکیشن شاید در نظام بصری جذاب باشد اما در زمان تولید بهشدت سخت خواهد بود. شاید بیشترین زمانی که در یک لوکیشن بودیم، هشت روز بود و در بسیاری از لوکیشنها حدود دو روز مستقر بودیم. از فرمانیه تا اسلامشهر لوکیشن داشتیم. لوکیشنها هم ایستگاه قطار اطراف اسلامشهر، مرکز شهر، پل ری، امینحضور، خیابان شریعتی و... بود.
از مشاوره و راهنمایی محمدحسین مهدویان در چه بخشهایی از فیلم استفاده کردید؟
آقای مهدویان قبل از شروع فیلمبرداری و در بخش فیلمنامه خیلی به من کمک کرد و در بخشهایی که چالش داشتیم، ایدههای بسیار خوبی به ما میداد. این کمکها برای من بهعنوان کارگرداناول که بازیگران شناختهشده و چهره در فیلم حضور دارند، خیلی خوب بود و با هم زیاد گپوگفت داشتیم. آقای مهدویان همچنین چهار یا پنج جلسه در طول فیلمبرداری آمدند و در آن جلسات ایدههایخوبی به من میدادند، یکی از کمکهایاصلی مربوط به ایدهپردازی بخش پست پروداکشن بود.
برای ساخت فیلمهای اجتماعی، معمولا فیلمسازان در بخش محتوا و مضمون با چالشهایی روبهرو هستند؛ یعنی باید روی مرز تلخی و امید حرکت کنند و خوشبختانه فیلم شما چندان به «فلاکت» نپرداخته است. چطور مسیر فیلمسازی خود را هموار کردید که در عین گفتن معضلات اجتماعی، چندان روی نمایش تلخیها تمرکز نکنید و ذهن مخاطب هم خسته نشود؟
بهطور کلی کار کردن در حوزه فیلمهای اجتماعی در ایران هم به جهت دایره موضوعاتی که به آن میپردازید و هم بهدلیل محدودیتهای موجود، سخت است اما معتقدم سینمای اجتماعی باید سایه روشن باشد؛ یعنی در بخشهایی شما تیرگی را میبینید و در عین حال روشنایی و سایه روشن را هم میبینید و این همان زندگی عادی است. گاهی در زندگی عادی به شدت خوشحالیم و گاهی غمگین و باید تمام عواطف بشری را به کار بگیریم. من چندان به سمتی که بخواهم فلاکت را نشان دهم، نرفتم و تبدیل این مسائل به تصویری قابلقبول در سینما برایم اهمیت داشت. تمام تلاشم در ساخت فیلم این بود که سینما را نشان دهم و بعد به موضوعی که میخواهم نمایش دهم، بپردازم. یکی از معضلات سینمای ایران مربوط به موضوع فیلمهایی میشود که جشنوارههای خارجی از ایران نمایش میدهند؛ یعنی این جشنوارهها چیزی از کارگردان ایرانی میخواهند که انگار هرچقدر بدبختی و فلاکت آن بیشتر باشد، اقبال از آنها هم بیشتر است. در واقع من بهعنوان کسی که در مهد سینمای جهان درس خواندم، این مسائل را میگویم و رویکرد آنها را میشناسم اما اگر بخواهیم بدبختی و فلاکت را ببینیم، چرا باید به سینما برویم؟... میتوانیم به یکی از محلات شهر مراجعه کنیم و در گوشهای بنشینیم و بهراحتی چند مورد را ببینیم. بنابراین، از آنجا که نمیشود امید را از آدمها گرفت، دغدغه اصلیام از ساخت این فیلم، رجوع به یک امید و پرداختن به آدمهایی بود که خودشان مانند شخصیت اصلی داستان ما (جواد عزتی) دغدغه دارند. هنوز آدمهایی در بدنه نظام کارمندی ما بهدنبال این هستند که امید و شور زندگی را در آدمها پیدا کنند. من جایی گفتم تمام کسانی که درگیر جبر اعتیاد هستند، واژه امید را بهتر از هر لغتنامه دیگری میتوانند برای ما تعریف کنند. بنابراین، سینمای اجتماعی ترکیبی از سایه روشن است و اعتقادی به واژههایی مانند «سیاهنمایی» و «نکبت» ندارم و معتقدم همه آدمها در یک سایه روشن زندگی میکنند و به نظرم باید مخاطبان با این سینما ارتباط برقرار کنند. اگر این سایه روشن در محتوای فیلمنامه حفظ شود، فیلمساز کارش را انجام داده است.
چطور برای نقش «ثریا» در کت چرمی به سارا حاتمی رسیدید و آیا فکر نمیکنید اختصاص سیمرغ نقش اصلی در جشنواره فیلم فجر برای او صحیحتر میبود؟
من از ۱۵۰ نفر برای نقش ثریا تست گرفته بودم و حتی در آغاز مقاومتی برای آمدن خانم حاتمی داشتم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که از بعضی ظرفیتهای او استفاده نشده و باید این ظرفیتهای بالقوه به بالفعل تبدیل شود. ما چند جلسه به شکلهای مختلف با هم گفتوگو کردیم تا اینکه خانم حاتمی برای نقش ثریا انتخاب شد و بهشدت خودش پیگیر بود که با سرزدن به جاهای متفاوت و دیدن آدمها و فیلمهای مختلف، این نقش به بهترین نسخهاش تبدیل شود. البته سرصحنه کمکهای آقای عزتی هم به خانم حاتمی نباید فراموش شود. در بخش دریافت جایزه مکمل و اصلی به نظرم مهم دیده شدن خانم حاتمی بود که خوشبختانه این اتفاق افتاد و امیدوارم اتفاقات خوبی در آینده برایش رقم بخورد.
شاید احتمال داشت مخاطب نظری قائل بر تکراری بودن هم نداشته باشد؟
قطعا همین طور است. به دلیل اینکه مرد بازنده و کت چرمی به فاصله یکسال از هم اکران شدند و محمد حسین مهدویان هم سریال زخم کاری را داشت، قطعا نقش جواد عزتی در ذهن مردم مانده است. آقای مهدویان هم از یک جایی به بعد وارد موضوع سفر قهرمان شد اما چه فیلمهای دیگری میتوانیم مثال بزنیم که الگوی سفر قهرمان دارند؟ اگر فیلم دیگری در این زمینه وجود داشت، ممکن بود بگویند شبیه آن فیلم است اما متأسفانه ما فیلم دیگری در این ارتباط بهدلیل فقدان تنوع سوژه، داستان و ژانر نداریم. به هرحال، وجود محمدحسین مهدویان و جواد عزتی بهطور ناخودآگاه اتفاقهایی را به وجود میآورد اما باید این را در نظر داشته باشیم که درستترین راه، کار کردن با کسانی است که دغدغه این قالب سینمایی را دارند و آن را میشناسند . محمدحسین مهدویان سینما را بلد است و من به اینکه مخالف یا موافق محتوای آثارش هستیم، کاری ندارم. هیچکس فیلم مهم «ایستاده در غبار» را نمیتواند کتمان کند و چرا نباید از چنین فرد مهمی کمک بگیریم؟... بنابراین، گاهی دلایلی که مطرح میشود، حرفهای نیست و کاملا مغرضانه است و شاید نوک پیکان این قصد و غرض به سمت من نیست و به سمت جای دیگری است اما فکر نمیکنم دلیل خوبی برای کار نکردن باشد. حتی بعضی دوستان با شروع فیلم، کارم را با اثر دیگری مقایسه کردند ولی با اینکه از این نظرات استفاده میکنم، معتقدم این مقایسهها باید بر اساس واقعیتهای تکنیکی، فرمی و محتوایی باشد.
بعضی از منتقدانی که فیلم شما را دیدند، معتقدند که بخش مأمور اطلاعات ـــ با بازی صابر ابر ـــ چندان درنیامده و شاید این به دلیل نوع بازی صابر ابر یا چیدمان صحنه یا فضاسازی آن باشد. نظر شما در این رابطه چیست؟
برای ساخت کت چرمی، بحثهای زیادی در زمینه دریافت مجوز پروانه ساخت داشتیم؛ هرچند که با تأکید همیشگیام بهنظرم تعامل و گفتوگوی خوبی همراه با اعتماد شکل گرفت. خدا را شکر تا الان جواب اعتمادشان را هم گرفتند اما انعطاف باید دوطرفه هم از جانب فیلمساز و هم متولیان سینمایی باشد تا این تعامل شکل بگیرد. بنابراین، بخشی از ماجرای مأمور اطلاعات دستخوش تغییراتی از این جهت شد و شاید بیشتر از این امکان برجسته کردن این شخصیت وجود نداشت و نمیشد به جنبههای دیگری از او پرداخت. شاید «قهرمان در سایه» که حواسش به اتفاقات اطرافش جمع است، درستترین واژهای باشد که بتوانیم در مورد این شخصیت بهکار ببریم. تا جایی که توان و سوادمان اجازه میداد او را به مسیری بردیم که دچار کلیشههای معمول نشود. اتفاقا یکی از دلایل انتخاب صابر ابر این بود که از کلیشههایی که در مورد این نقش وجود دارد، دوری کنیم و بتوانیم فضای متفاوتتری را برای مخاطب به وجود بیاوریم.
آیا فیلم شما هشداری درخصوص قاچاق دختران است و چقدر فیلمهایی مثل کت چرمی میتوانند مخاطبان را آگاه کنند؟
اگر مسئولان سینمایی در واژگان فیلمهایی با موضوع اجتماعی، واژه سیاهنمایی و نکبتگرایی را حذف کنند و دنبال دغدغههای واقعی از جنس این فیلمها باشند، بهطور مطمئن تأثیرات بسیاری دارد؛ کما اینکه ما از این نمونه فیلمها در سطح کشور داشتیم که اتفاقی را رقم زده یا مثل فیلم «دایره مینا» موجب تأسیس سازمان انتقال خون و تصمیمگیری در بخش خرد و کلان شده است. معتقدم دغدغه فیلمساز باید همین باشد و در همین فیلمهای اخیر «بیصدا حلزون» توانست مشکلات کاشت حلزون برای کودکان ناشنوا را مطرح کند و تلنگری بزند. بهطور مطمئن نظیر این اتفاقات فیلم هم زاده تخیل من نیست و چیزی را میدانم و در جریان آن قرار گرفتم که این ایده به ذهنم رسید؛ هرچند ایده مرکزی مهمونی کت چرمی دستخوش تغییرات شد.
آیا از چیزی که روی پرده میبینید، راضی هستید؟
فرهنگ ایرانی از داستانهای کهن و ارزشمند «هزارویکشب» سرچشمه میگیرد و پر از نویسنده و گنجینه ادبیات هستیم، اما اقتباس سینمایی نداریم و باید از این گنجینه در آثارمان استفاده کنیم.
آیا «کت چرمی» را با مخاطبان دیدهاید؟ چه بازخوردهایی دریافت کردهاید؟
من با بازخوردهای مختلفی روبهرو شدم که لطف بسیاری نسبت به فیلم داشتند و حتی پیام میدادند و در جاهای مختلف نظر و بعضیها نقد مینوشتند. برخی دیگر میگفتند تکراری است، اما روند فروش و استقبال نشان میدهد مخاطبان هنوز دنبال این جنس سینما و تشنه این شکل روایت هستند. اگر کمی به ما به عنوان فیلمساز اجتماعی آسان بگیرند و همه چیز را در چارچوب سفت و سخت قرار ندهند، حتما مخاطبان میآیند و فیلمها را دوست خواهند داشت و هیچ اتفاق خاصی هم نمیافتد.
کت چرمی یا «مرد بازنده» و «زخم کاری»
فیلمنامه کتچرمی در پاییز ۱۴۰۰ به دفتر آقای حجازی رفت و در آن زمان نه از مرد بازنده خبر داشتم و نه فیلمنامه آن. ما در سال ۹۹ شروع به نوشتن فیلمنامه کردیم که تا سال۱۴۰۰ طول کشید. اگر در این پروژه بهجای جواد عزتی، محمد حسین مهدویان و کامران حجازی اشخاص دیگری بودند، هیچ وقت این صحبتها مطرح نمیشد و در واقع مثلث حضور این افراد در مرد بازنده این شائبهها را به وجود آورد. معتقدم ما باید به سینمای خودمان ایراد بگیریم که چرا قهرمانهای این شکلی در آن کم پیدا میشود. بهعنوان مثال، شاید قیاس معالفارقی باشد اما وقتی در سینما میگوییم «محله چینیها» مانند «هفت» است اما در عین حال هرکدام از این فیلمها ژانر دارند. بنابراین، ژانر یکسری الگوها و تکنیکهای ثابت دارد و باید بر این اساس حرکت کنیم. اگر درباره مسیرهای قهرمان صحبت میکنیم که باز هم فرمولهای خاصی دارد، پس مشخص است که ما در سینما دچار ضعف تعدد ژانر و قهرمان هستیم. فکر میکنم ما باید قهرمانهایی از جنس قیصر را فراموش کنیم و نیازی به آنها نداریم اما نیاز به این جنس از قهرمان با الگوی سفر قهرمانی مشخص داریم. وقتی این قهرمان در قالبی خاص قرار میگیرد، تفاوتی ندارد و فرمولهای آن یکسان است و نمیتواند تغییر کند، ولی سفر قهرمان فرق میکند. بنابراین شاید اگر بهجای این عوامل، اشخاص دیگری بودند و تنوع قصهگویی با محوریت سفر قهرمان در سینمای ما وجود داشت، باز هم این صحبتها مطرح نمیشد.
بینصیب از سیمرغ؛ حک شده در قلب تماشاگر
جواد عزتی بازیگری است که استعدادش را هم در فیلمهای کمدی بفروش مثل «اکسیدان» به کارگردانی حامد محمدی، «آینه بغل» به کارگردانی منوچهر هادی و «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داوودی و هم در اجتماعیهایی مانند «آتابای» و فیلم جنگی «تنگه ابوقریب»، مجموعه فیلمهای محمدحسین مهدویان ازقبیل «مرد بازنده»، «لاتاری»، «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز؛ رد خون» نشان داده است. او که در این سالها بهتدریج به استانداردهای یک بازیگر صاحبسبک نزدیک شده، توانسته جایی هم در دل مخاطبان باز کند. او همیشه یک پای ثابت جشنواره فجر بوده و نظر مثبت داوران، تماشاگران و منتقدان را بهدست آورده است. عزتی همچنین برای فیلمهای مختلفی مانند ماجرای نیمروز، ماجرای نیمروز؛ رد خون و آتابای نامزد شده اما هنوز به دریافت سیمرغ نرسیده است. در واقع او سه بار به لب آب رفته اما بدون نوشیدن جرعهای، بازگشته و درست است که برنده شدن در جشنواره، یکی از معیارهای شناخته شدن یک بازیگر یا حتی استقبال از فیلم در زمان اکران است اما همهاش نیست؛ چرا که محبوبیت او در قلب تماشاگران حک شده و همچنان فیلمهایی که او در آن بازی میکند پرمخاطب است. او همچنین با نقش سرهنگ احمد خسروی در فیلم مرد بازنده در جشنواره فیلم فجر حضور داشت. گریم متفاوت او در این فیلم که سنش را چند سال پیرتر از سن واقعیاش نشان میداد و بازیاش با نقدهای مثبت و منفی بسیاری روبهرو شد. عزتی با بازی در نقش مالک مالکی سریال «زخم کاری» در شمایل فردی که سیر زندگیاش به شکل معکوس از طیف مثبت به خاکستری و منفی شدن پیش میرود، توانست دوباره در دل مخاطبان جا باز کند و حرفی برای گفتن داشته باشد.عزتی فعالترین دوره حضور خود را در سیونهمین جشنواره فیلم فجر ازسرگذراند و با پنج فیلم در این جشنواره بود. امیر رفیعی، معلم مدرسه کودکان کار در فیلم «خورشید» مجید مجیدی، مجید بهعنوان زندانی محکوم به اعدام در «مغز استخوان» حمیدرضا قربانی، عطا در «دوزیست» برزو نیکنژاد، یحیی در آتابای نیکی کریمی و حجت در «شنای پروانه» محمد کارت جزو این نقشهاست که در میان تمام اینها بازی او در آتابای و شنای پروانه بیشتر به چشم آمد. در آن سال همه منتظر بودند که عزتی بهدلیل بازی در شنای پروانه، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شود اما قرعه به نام آتابای زده شد و او برای این فیلم نامزد دریافت سیمرغ نقش مکمل مرد شد. عزتی سال گذشته با فیلم «کت چرمی» در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در این فیلم کارمند بخش حراست سازمان بهزیستی بود. او یکی از روزها برای سرکشی از کودکان بیسرپرست مراجعه میکند و با موردی درباره سوءمصرف مواد در این مرکز مواجه میشود و مشکوک شده و دیدن این صحنه موجب میشود که پیگیر اتفاقات شود. عزتی که پیش از این در شنای پروانه عهدهدار نقش حجت شد و نوعی سفر قهرمان را برای کشف حقیقت و اجرای عدالت طی کرد تا به هدفش برسد، در فیلمهای کت چرمی و مرد بازنده همین مسیر را با موقعیتی متفاوت طی کرد. از آنجا که زمان زیادی از پخش مرد بازنده نمیگذرد و مشاور فیلمنامه کت چرمی هم محمدحسین مهدویان است، منتقدان در جشنواره بسیار بازی او را در کت چرمی مشابه بازی در مرد بازنده دانستند. این نظریه درست یا غلط میتواند یک بزنگاه و هشداری برای جواد عزتی باشد که خودش را در قالب یک شخصیت تکرار نکند تا نسخه جدید و خلاقانه دیگری از بازیاش را روی پرده سینما ببینیم.
سکوی پرتابی از «مائده» تا «ثریا»
سارا حاتمی، یکی از بازیگرانی است که در اواخر نوجوانی بخت با او یار بود و توانست با شرکت در کلاسهای بازیگری به کیومرث مرادی بهعنوان مسئول انتخاب بازیگر سریال «زخم کاری» معرفی شود. این اولین تجربه حضور حاتمی مقابل دوربین بود و دوسال پیش از این سریال در تئاتر فعالیت میکرد. او در این سریال نقش دختری ساده و سردرگم به نام مائده را بهعهده داشت که عاشق یکی از خویشاوندانش میشود و در این مسیر به واسطه کدورتی قدیمی که میان خانواده او و پسر مورد علاقهاش شکل گرفته، با چالشهای متعددی روبهرو میشود. او با وجود ترس از اسب، پیش از شروع فیلمبرداری حدود ۱۰جلسه تمرین سوارکاری انجام داد و هر موقع هم احساس میکرده نمیتواند نقش خود را آنطور که باید دربیاورد، از راهنمایی جواد عزتی استفاده کرده است. نقش مائده سکوی پرتاب او تا ثریای «کت چرمی» میشود. حاتمی یکی از ۱۴۰نفری بود که برای بازی در نقش ثریای کت چرمی، تست بازیگری داد که ابتدا با تردیدهای حسین میرزامحمدی برای ایفای این نقش روبهرو میشود. پس از آن که میرزامحمدی متوجه بعضی استعدادهای دیده نشده حاتمی میشود، تردیدش بدل به قطعیت در انتخاب نقش ثریا برای او میشود. بنابراین، حاتمی به گفته خودش، بدون هیچ پارتی بازی یا رابطهای وارد این عرصه شده است. ثریا، نوجوانی درگیر اعتیاد به مواد مخدر است که بهدلیل اتفاقاتی که برایش میافتد، پایش به خانه مأمور حراست بهزیستی عیسی فرهمند(جواد عزتی) باز میشود و این سرآغازی برای شناخت او و مشکلاتش است. دختری که مادرش در آستانه اعدام است و جواد عزتی تلاش میکند تا فرجهای از خانواده مقتول بگیرد و به این واسطه به کمک ثریا، رازهای سوءاستفاده از دختران را در دادگاه افشا کند. نقش حاتمی با نقشی که در زخم کاری بازی کرد، بسیار متفاوت است. اگر مائده زخم کاری، دختری ساده و بیشیله پیله بود، اینجا ثریا دختری است که اتفاقات مختلف زندگی و بهخصوص اعتیادش او را هوشیار کرده و بلد است چطور قشنگ دروغ بگوید تا باور کنند و از خطر در امان بماند. حاتمی برای این نقش، فیلمهای بسیاری دید و به کمپهای اعتیاد بسیاری سر زد و با افراد درگیر اعتیاد در ارتباط و تعامل بود. او برای کت چرمی در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ۱۴۰۱ برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. اکثر منتقدان بازی او را درخشان و تأثیرگذار میدانند و اگر منصفانه هم نگاه کنیم، همین طور است اما نکتهای از این فیلم در خاطر کسانی که فیلم را دیدند، مانده و آن اینکه چرا وقتی حاتمی در تمام لحظات فیلم نقش اول زن را بهعهده داشت، جایزه نقش مکمل زن را به جای جایزه اول دریافت کرد؟... ما که هنوز پاسخی برای این سؤال پیدا نکردیم و شاید جوابش به تشخیص داوران جشنواره برگردد. البته بعضی معتقدند همین که بازیاش را داوران جشنواره دیدند، کافی است و میتواند بال پروازی برای بازیهای درخشانتر در فیلمهای بعدی او باشد. بههرحال، حاتمی در سینما شروعی تأثیرگذار داشته و امیدواریم این نهال جوان سینما در ادامه مسیرش، تبدیل به درختی تنومند شود.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: