بهجز این قصه، خطرات و رویارویی محتمل و همیشگی با مرگ و دشواری زیست کارگران معدن هم ظرفیتهای بالقوهای برای روایت سینمایی دارد. مواجهه با معدن در سینما بیشتر از اینکه متکی بر وجوه صنعتی باشد، روی جنبههای طبقات کارگری و معاش دشوار آنها برای استفادهای دراماتیک تمرکز میکند. اینکه چنین تلاشهای مرگبار برای امرار معاش و تامین نیازهای حداقلی زندگی، بیشتر به کام معدنداران و صاحبان قدرت و سرمایه است و آنها هستند که از دسترنج استخراج ارزشمند معادن سود میبرند و کارگران و صاحبان سختترین کار دنیا، رتبه و جایگاهی جز این عنوان پرطمطراق و بیثمر ندارند. این تصور و بدبینی هم ماحصل تصویری است که سینما تمایل به ارائه آن دارد و شاید در واقعیت، وضعیت کارگران معدن به تاریکی فیلمها نباشد.
سعادت لرزان مردمان تیره روز
یکی از درخشانترین روایتهای مرتبط با معدن در فیلم «چه سرسبز بود دره من» ساخته جان فورد است. همین عنوان شاعرانه و حسرتبار فیلم، بهخوبی نشانی حال و هوای داستان را میدهد و بهزودی در مواجهه با قصه هم درمییابیم که تاسیس یک معدن در درهای سرسبز و زیبا بیش از اینکه باعث خوشبختی توده مردم و کارگران معدن شود، بلای جان آنها خواهد شد. فورد ایجاد معدن در چنین محیطی را در نقطه مقابل عافیت، سلامت و آرامش مردم میداند و با اتخاذ موضع صریح و واضحش در داستان، وجود چنین نشانه صنعتی و جهان مدرن را برنمیتابد و برای زوال تدریجی زندگی سنتی گذشته، مرثیهسرایی میکند.
روایتی غریب از معدن
فیلم «آقایهیروگلیف» به کارگردانی غلامعلی عرفان فارغ از مشکلات و حاشیههایی که داشت و سال ۵۹ توقیف شد، بهدلیل پرداختن به فضای معدن، مشکلات و تیرهروزیهای کارگران معدن قابل اشاره است. مسائل و گرفتاریهای مختلف معدنکاران، با حضور یک دختر مبارز ابعاد سیاسی به خود میگیرد و به بیداری مردمی تحت ستم صاحبان معدن و سرمایه وابسته به حکومت پهلوی میانجامد. نکته مهم درباره انبوه بازیگر نام آشنایی است که در فضای معدن ایفای نقش میکنند. جعفر والی، هادی اسلامی، سیروس گرجستانی و جهانگیر صمیمیفرد از جمله بازیگران نقش کارگر معدن هستند و نقش معدندار را هم محمد مطیع بازی میکند.
چراغی در تاریکی
معدن در فیلم «آقای بخشدار» به کارگردانی خسرو معصومی، نقش مهم و تعیینکنندهای دارد و این بار هم در قصهای که مربوط به فساد و زد و بند مسئولان حکومت پهلوی است، بهانهای برای تظلمخواهی ملت، طبقات کارگر و فرودست میشود. وقتی شخصیت خبرنگار با بازی عبدالرضا اکبری پس از سالها به زادگاهش برمیگردد، در ایستگاه قطار از کنار جماعت معدنچی رد میشود و با یادآوری خاطرات تلخ گذشته از مردمی میگوید که سرنوشت تلخشان را به هر مشقتی تحمل کردند، سرنوشتی نه آنچنان بحق. اینجا هم کارگران معدن قربانی توطئه و دسیسههای پشت پرده سران قدرت و سرمایه هستند. درعین حال وجود خبرنگار افشاگر و بخشدار جدید، کورسوی امیدی برای مقابله و مبارزه با وضع موجود است اما فساد سیستماتیک و چندلایه مسئولان دولتی در فیلم، مجالی برای ثمربخشی این مواجهه و حقطلبی ندارد. اینجا هم نماینده حکومت پشت تریبونی با پرچم سهرنگ و منقش به شیر و خورشید میرود و با لبخندی کذایی میگوید: «معدنچیان عزیز! شما نور چشم این آب و خاکید، قشر زحمتکش یعنی ستون جامعه.» اما تصویری که از توده کارگران نشان داده میشود، پر از رنج، خشم، عصبیت و فقری بیجواب است و همه سخنان پوچ و پروپاگاندای صاحبان زور و سرمایه را پوشالی و ریاکارانه جلوه میدهد.
روح یک معدنچی
یکی از شیرینترین و متفاوتترین حضور مرتبط با فضای معدن را در فیلم «اینجا چراغی روشن است» به کارگردانی رضا میرکریمی میبینیم و سعید پورصمیمی در نقش روح یک معدنچی که بهخاطر ریزش معدن از دنیا رفته، بازی درخشان و جذابی دارد. گفتوگوی او با قدرت (حبیب رضایی) در امامزاده فارغ از اینکه اثرات معنویاش را بر این جوان سادهدل در ادامه قصه میگذارد، درعین حال رنجهای پرشمار مردم روستا و بیاعتقادی به امامزاده بهدلیل برآورده نشدن نیازهایشان را هم بهخوبی نمایندگی میکند. وقتی قدرت، درباره سختی شب اول قبر میپرسد، روح معدنچی میگوید: «آخه کارگر معدن، فشار قبر داره؟» او که از بچگی در معدن کار کرده، آنجا را مثل گور دستهجمعی توصیف میکند. همین دیالوگها همراه با اشاره به دردهای جسمانی به دلیل کار طولانی مدت در معدن و غرزدن همسرش بهدلیل عدم تامین معاش، با بازی درست پورصمیمی، وضعیت رنجبار سختترین کار دنیا را برای مخاطب ترسیم میکند. بازیگوشی و شوخطبعی روح معدنچی در شب اول قبر و پس از مرگ، خبر از رهاییاش از یک زندگی به غایت دشوار میدهد، انگار که همه عمر شعر «ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت» را زمزمه و آرزو میکرد که حالا با تعبیرش اینطور دق دلی مرگ را سر زندگی نکردهاش خالی میکند و آسوده و شادمان است.
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: