در گفتوگو با چهره آشناي کاريکاتور، جواد عليزاده مقدم سري زديم به تجربهها و اندوختهها و داشتههايش از انقلاب و تحولات کشور و دفاعمقدس و... لايههاي نديدهشان که فقط قلم يک کاريکاتوريست ميتواند کشفشان کند و بينشها را به افق تماشايشان ببرد.
با هم به برپايي تمدن ايراني اسلامي رسيديم از بايدها و نبايدهايش تا لازمههاي اين مهمترين و ضرورتهايشان تا اينکه به ايجاد همگرايي ميان کشورها و مردمان رنگارنگ ايران فرهنگي از منظر صادقانه اين هنرمند کاريکاتوريست انديشيديم .
از تاثير هنر کاريکاتور ايجاد همگرايی است. به ذهنهاي رنگارنگ، جهت و همسويي ميدهد و چشمهاي بينش را بازتر ميکند. حالا براي ايجاد همگرايي ميان اقوام و مردمان ايران فرهنگي از اين هنر چه کارها که برنميآيد؟
کاريکاتور را هنري چند بعدي ميدانم که ميکوشد موثر باشد به گونهاي که هم انتقادپذيري را در بين مسئولان ترويج ميکند هم با رواج لبخند موجب ميشود که مردم بتوانند سختيهاي زندگي را تاب بياورند و به مشکلاتشان بخندند. اينها هدفهاي اصلي اين هنر است؛ هنري که وحدت و همگرايي ايجاد ميکند. معتقدم بايد درباره تاثير کاريکاتور بر تمدن و فرهنگ گام به گام جلو رفت. چنانچه يک کاريکاتوريست در کشور خودش در درجه نخست با کارش و زبان طنزش همزمان مردم و مسئولان را بتواند بخنداند؛ به نظرم به هدفش رسيده است، چون خنده باعث تلطيف فضا ميشود و دوستي، محبت، عشق، علاقه و همگرايي ميان مردم بيشتر شده و خشونت کاهش مييابد. وقتي کاريکاتوريست به اين مهم دست يافت؛ ميتواند در ابعاد کلانتر بر تمدن و کل جامعه ايران فرهنگي تاثيرگذار باشد.
در راستاي برپايي تمدن ايراني اسلامي براي ايجاد همسويي و همدلي ميان اقوام ايران فرهنگي که به دليل مسائل زيادي از دستاندازي و برنامههاي بلندمدت استعمار تا الي ماشاءا... از هم دور و بيخبر و ناخوشنودند و بعضا به تحقير يکديگر ميپردازند (مثل رفتار برخيها با مردم آريانا يا خراسان بزرگ که سلطه و فشار استعمار انگليس واقعا نامش را افغانستان گذاشت) کاريکاتور ميتواند چه کارکردهايي داشته باشد؟
هرچند بحث تخصصي است اما در رابطه با کاريکاتور، نهادهاي فرهنگي مثل خانه کاريکاتور و وزارت ارشاد بايد پيش بيايند. يکي از ابعاد کاريکاتور، روشنگري و آگاهيبخشي است پس ميشود با موضوع تاريخ ايران يا مثلا همان مسائل تاريخي و نقش استعمار را در جدايي بخشهايي از ايران و... به عنوان موضوع کاريکاتور در نظر گرفت که به مرور ميتواند خيلي تاثيرگذار باشد.
کاريکاتور چگونه ميتواند سويههاي خودشناسي را برجسته کند و در چشم اين مردمان رنگارنگ اما با روح يکدست و يکسان در قلمرو ايران فرهنگي به تجلي دربياورد مانند تاکيد بر اشتراکات و داشتههاي فرهنگي؟
اين کار به شکل تخصصي به عهده خيليها ميتواند باشد از تاريخنويسان تا مردمشناسان و... ولي چون کاريکاتور هنر مدرن است و از اتفاقات جاري جامعه و اخبار مطبوعات و رسانهها مايه و الهام ميگيرد، طبعا ميتواند تا جاهايي در اين زمينه وارد شود. تجربه کارکردن در مطبوعات قبل و بعد انقلاب و زمان جنگ مرا با کاربردها و کارکردهاي کاريکاتور آشنا کرد، بهويژه که نقش و تاثيرش را هم ديدهام. مثلا انقلاب ما کاملا فرهنگي بود. سطح آگاهي و مطالعه مردم بهقدري بالا رفته بود که با انتخاب و تکثير کاريکاتورهاي چاپ شده در مطبوعات در پلاکاردها حتي کارشناس و تحليلگر کاريکاتور شده بودند، چون کاريکاتور به ابعاد مختلفي پوشش ميدهد و يکي از آنها هم جنبه سياسي ــ انتقادي آن است که انتقادپذيري را ميتواند در جامعه ترويج داده و مردم را از نظر روحي و رواني به آرامش و تحمل مشکلات شخصي دعوت کند. زمان انقلاب که تيراژ روزنامه به بيش از يک ميليون رسيده بود مردم روزنامهخوان، نخست سراغ کاريکاتور ميرفتند تا با دقت بصريشان پيام کاريکاتوريست را دريابند. همان دقتي که يک مخاطب معمولي براي درک کاريکاتور به خرج ميداد باعث ميشد درک بصري و ديد هنري و گرافيکياش بالا برود همچنين سوژه کاريکاتور بدون شرح را درک کند که همين کار به بينش مخاطب عمق ميدهد و ميتواند در تحليلهاي زندگي روزمرهاش حتي مسائل سياسي، اجتماعي و تاريخي کشورش با عمق بيشتري بينديشد. عمقي که از ديدن و درک پيام کاريکاتور پيدا کرده، به عبارتي نقشي که کاريکاتور دارد شامل پرسش شما هم ميشود.
از ضرورتها و لازمههاي برپايي تمدن ايراني اسلامي بفرماييد، از افق هنرمند کاريکاتوريست؟
در رابطه با تمدن و کاريکاتور اما، در زمان نشريات کاغذي گفته ميشد شاخص انتقادپذيري هر جامعه به تعداد چاپ کاريکاتورهاي انتقادي نشرياتش بستگي دارد و اين شاخص هرچه بالاتر باشد ميتواند نشانگر سطح بالاي تمدن آن جامعه باشد. فرض کنيد ماشينتان را براي معاينه فني ميبريد و مکانيک ايراديابي ميکند ما يقه مکانيک را نميگيريم که چرا عيب ماشين مرا روميکني! معتقدم يک کاريکاتوريست در واقع جامعهاش را آسيبشناسي ميکند. برخي مسئولان تحمل انتقاد ندارند اما درک خود من در اين باره اين بوده که خوشبختانه مسئولان ما انتقادپذير هستند چون تجربه زمان انقلاب را دارم که چقدر خوب از کاريکاتورها استقبال ميشد يا زمان جنگ که هم نشريه طنز فکاهيون منتشر ميشد و هم خورجين. در زمان جنگ گاهي هم من گاهنامه منتشر ميکردم همراه با انتقادها از شرايط اقتصادي...
کاريکاتور آن محتکر که پشت جبهه، گونيهاي آرد و قند و شکر... را پشت خودش چيده و با تيربار قيمتها به مردم شليک ميکند در مقابل، سربازي در جبهه براي دفاع از وطن، پشت گونيهاي سنگر؟
بله. اين چاپ شد يا دوران موشکباران دوتا موشک کشيدم، يکي عراقي که سر مردم فرود ميآمد و ديگري موشک قيمتها که با سرعت بالا ميرفت. ما اين کاريکاتورها را زمان جنگ ميکشيديم و منتشر ميشد و نشانگر تمدن و سطح بالاي انتقادپذيري مسئولان بود. خيليها از اين زاويه نگاه نکردهاند در حالي که زمان صدام کسي در عراق، جرات نشر طنز يا طرح انتقاد نداشت. همين ميتواند براي نسلهاي فعلي و مقايسه، بهترين نمودار باشد. هرچند به عنوان منتقد و کاريکاتوريست دلسوز که انتقادهايي به وضعيت اقتصادي و معيشتي دارم، معتقدم با هنرمندي که نامش پاي اثرش است و هويت مشخصي دارد نبايد به دليل انتقاد برخورد کرد. زيرا گاهي پيش آمده در حالي که کاريکاتور حسن نيت دارد و به عنوان نماينده مردم، آسيبشناسي ميکند آن هم با هزينه شخصي و کار دلي. کافي است درآمد کاريکاتوريستها را با گرافيستها و نقاشها مقايسه کنيد تا دريابيد چه ميگويم. هميشه پيشنهاد دادهام که به کاريکاتوريستها بايد مصونيت قضايي و سياسي بدهند. البته ظرفيت و پذيرش انتقاد از ديرباز در انقلاب ما وجود دارد که همين نشانگر والايي تمدن و فرهنگ ايراني اسلامي ماست.
ايران همواره تمدنساز و فرهنگپرور بوده انتقادهايي که هنرمند کاريکاتوريست به نارساييهاي کنوني اين قلمرو گسترده و تاريخي دارد؟
پاسخ به اين پرسش، کمي سخت است. ما در کشوري اسلامي به سر ميبريم و انقلابمان هم بر اساس مولفههاي اسلامي ايراني شکل گرفته. يک کاريکاتوريست وقتي بتواند طرح انتقاد کند، نبايد واهمه نداشته باشد، در واقع نشان ميدهد جامعه تمدن بالايي دارد و مسئولان سعهصدر دارند. درکشور ما انتقاد مجاز است و بهراحتي ميتوان انتقاد کرد. در فضاي مجازي و نشريات ميتوان کاريکاتورهاي انتقادي ديد که نشان ميدهد مسئولان رده بالاي ما تحمل انتقاد دارند. در شرايط فعلي که برخي نارساييها و بيمسئوليتيها آسيبهايي پيش آورده همچنان کاريکاتور ميتواند دلها را مردم و مسئولان را به هم نزديک کند. فضا را خشونتزدايي کند و زبان خنده را ترويج بدهد و تاثير مثبت روحي رواني بگذارد. کاريکاتور از مسائل روح و روان انسان تا مسائل مختلف جامعه را دربرميگيرد. کاريکاتور لازم و ضروري است بهويژه که ميتواند به انسانها اميد به زندگي بدهد و درجه اين اميد را ارتقا بخشد. خوشبختانه اين ظرفيت هست ولي بعضي وقتها برخوردهاي خشني که ميشود تناسبي ندارد با روحيه انتقادپذيري که من باوردارم هست. مهم اين است که قانون رعايت شود. مثلا رعايت قوانين رانندگي از نشانههاي تمدن و فرهنگ والاي مردم و جامعه و مسئولان است. بايد قانون اساسي مو به مو رعايت شود. اگر اين حل شود همه مشکلات حل ميشود.
کاريکاتور، هنر نقد است. کم تاثير شدن کاريکاتور رسانهاي و حضور کمرنگ چنين آثاري آيا کمتوجهي به حوزه نقد و کاهش انتقادپذيري را در کشور نشان نميدهد؟
چند علت ميتواند در کار باشد؛ يکي اينکه کاريکاتور هنري کمدرآمد و پر دردسر است يعني برعکس! گاهي برخوردهايي با کاريکاتوريست ميشود که انگار ديواري از ديوار اين هنرمندان کوتاهتر نيست و از کارشان سوءبرداشت ميشود. وقتي امضاي کاريکاتوريست پاي کارش است به اين معناست که حسن نيت دارد. کاريکاتوريست مشکلات مردم را خيلي خوب درک ميکند زيرا خودش زير خط فقر زندگي ميکند. اگر مسائل معيشتي اين هنرمندان حل شود، رغبت بيشتري براي کار خواهند داشت. الان کاريکاتوريستها فقط براي نمايشگاههاي خارجي کار ميکنند چون جايزه ارزي دارد و دردسري هم ندارد. گرچه شرکت در نمايشگاه خارجي نشان موفقيت کاريکاتوريست است اما کاريکاتوريست نبايد به داخل کشور و مسائل درون جامعه بياعتنا باشد. مشکلات جامعه در کاريکاتور به چشم مسئولان ميآيد زيرا اين هنر ميتواند پيامش را تا بالاترين سطح منتقل کند.
بهويژه مقام معظم رهبري که مطالعه نشريات عادتشان بوده است.
بله يادم ميآيد زماني که مجله منتشر ميکرديم براي بيت رهبري چند نسخه ارسال ميکرديم و ميدانستيم آقا ميبيند. کاريکاتور، کار چند مقاله را انجام ميدهد. زمان انقلاب لوگوي روزنامه کيهان؛ حرف الفش مدتي پس از بهمن ماه تبديل به علامت پيروزي شد که من کار کرده بودم. پيش از انقلاب اما کاريکاتور را صفحه داخلي روزنامه (فيچر) کار ميکرديم جاي کاريکاتور از زمان انقلاب به صفحه آخر آمد به عبارتي اهميت دادن به کاريکاتور از زمان انقلاب آغاز شد. يادم است بعد از اعتصابات 63 روزه که شروع کار مطبوعات بود، روزنامه با تيراژ بالاي يک ميليون چاپ شد و خودم توي صف ايستادم و روزنامه را خريدم که البته کاريکاتوري از اين قلم چاپ شده بود. آن قدر سطح فرهنگ سياسي و مطالعه مردم بالا بود که صف ميکشيدند، روزنامه بخرند.
متاسفانه نسل جديد خيلي از مسائل مهم گذشته را نميدانند؛ دوره شاه تظاهرات ممنوع بود، آزادي وجود نداشت و اقدامات او برخلاف قانون اساسي بود که همه قوا را خودش زير سلطه داشت. باعث و باني همه مسائل خودش بود و يکتنه همه کاره مملکت شده بود. بنابراين مردم انقلاب کردند. البته کاريکاتورهايي که عليه شاه کشيدم هنوز برايم بازخورد منفي دارد با اينکه از زمان انقلاب به بعد ميخواستم مستقل کارکنم و جناحي نباشم اما از دوطرف مورد نوازش قرار گرفتم.
کودک درونتان را چگونه فعال نگه ميداريد و تا چه اندازه مهم است که اين کودک پرانرژي، مؤثر و بيپروا بدرخشد؟
چون دوره کودکي، پاکترين و صادقانهترين دوراني است که تجربه ميکنيم و زبان از وصفش قاصراست؛ از اين جهت هميشه کودک درونم فعال است و سعي ميکنم در کارهايم کسي را از خودم نرنجانم و دروغ نگويم و انتقادهاي کاريکاتورهايم خيلي افراطي و پررنگ نباشد. هميشه به انتقادهاي بينابين معتقد بودم، زيرا هيچ انساني کامل نيست و نبايد يک کاريکاتوريست احساس برتري کند و خودش را علامه دهر بداند. رنگ حقيقت به قول معروف، خاکستري است اتفاقا برخلاف برخي نظرها بهترين جناح همان خاکستري بودن است که بين صفر تا صد است. کاريکاتوريست به ايجاد تعادل فکر ميکند. من هميشه بيش از حد غرق خاطرات کودکي و وفادار به کودک درونم هستم.
استاد کاريکاتوريستي که شماييد انگار نگاهش غيرعادي است و هرچيزي را غيرعادي ميبيند، اين ويژگي و لازمه اين هنر است يا بيشتر تجلي ژنوم شماست؟
در اين که غيرعادي هستيم هيچ بحثي نيست. سال 56 قرار بود بهعنوان مترجم زبان انگليسي با ماهي 7000 تومان استخدام شوم، معادل 1000 دلار آن زمان ولي کار روزنامه را برگزيدم با ماهي 4000تومان که «روشنه آدم غير عاديام!» البته مقداري عشق و عاشقي هم در اين کار دخالت دارد و اين کار واقعا دلي است. همه کاريکاتوريستها خط مشي و جهانبيني ويژهاي از همان اول ندارند و بيشتر در آغاز ميکوشند کارشان چاپ و مطرح شود، بعد کمکم در روند کار با مطالعه و دقت در جامعه، جهانبيني کاريکاتوريست شکل ميگيرد. بهنظرم کاريکاتوريستها شريفترين انسانها هستند و بودن کاريکاتوريست به نفع جامعه و نظام است، زيرا با حسن نيت انتقاد ميکند.
واژههاي ابداعي
کاريکا«توريست»: کاريکاتوريستي که مدام به سفر مجاني ميرود.
کاريکلماتور: پيوند دو واژه «کاريکاتور» و «کلمه»؛ کاريکاتورهايي که با با کلمات بازي ميکند.
«کاريکار بيست» يعني هر کاريکاتوريستي که با زبان طنز بين اقوام، همگرايي ايجاد ميکند، کارش «بيست» است.
ظرفيت و پذيرش انتقاد از ديرباز در جمهوري اسلامي وجود داشته که همين نشانگر والايي تمدن و فرهنگ ايراني ـــ اسلامي ماست.
در ايران انتقاد مجاز است و بهراحتي ميتوان در فضاي مجازي و نشريات کاريکاتورهاي انتقادي ديد که نشان ميدهد مسئولان ما تحمل انتقاد دارند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد