این بهخودیخود از گردونه عقل و منطق بیرون است و خالق اثر در این فانتزی دچار افعال و اعمالی میشود که آنها نیز چندان پذیرفتنی نیست؛ اینکه یازرخان بخواهد با همراهی دخترش روشن، پیامهایی را به جهان خارج ارسال کنند و بهدنبال بازتاب رویدادهایی باشند و اینکه اقدام به بمبگذاری در سه شهر بزرگ کنند بیآنکه به ما بگویند که در بیرون با چه کسانی و چگونه در ارتباطند، ما را به باوری نزدیک به یقین رهنمون نمیسازند. شاید مهمترین دلیل آن انجام اتفاقاتی است که در موقعیت معاصر و تاریخی قابل پیگیری است و ایننوع رویدادها بودن استنادات لازم باورپذیر نیست.
به هر حال آنقدر اتفاق قابل باور در دوره پهلوی موجود است که به استناد همانها میشود خیلی باورپذیرانه آن موارد را به نمایش کشانید. با این حال، چرا باید دست به دامان تخیلاتی شد که بیشتر برای فضاهای فانتزی و سبک و سیاق ابزورد و پسامدرن و مانند اینها لحاظ میشود و هدف از تئاتر نیز رسیدن به یک گونه و سبک متعارف و قابل شناخت است که تماشاگران را در برابر یک حقیقت قابل نقد قرار دهد و نه اینکه همه چیز بدون نتیجه و پیامد باقی بماند. این روال و ساختار شاید در یک سازه بیتاریخ و جغرافیا به یک باور نزدیک شود و سرانجام این اتفاقات باید در دل یک موقعیت تراژدی و کمدی سرانجام باید که همه بیهودگیهای انسانی را برای تصاحب قدرت و ثروت میرسانید و ما را از این پیامد ویرانگر آگاه میساخت.
هماهنگی در قاعدهمند شدن تکنیکها بنابر رویدادهای غیرقابل پذیرش راه برونرفت از این بیشکلی نمایش فراموشان بوده است که ندانسته به مواردی در تاریخ استناد میکند که ریشه ندارد و تخیل نمیتواند گویای مطلبی باشد که هرگز اتفاق نیفتاده و اگر هم اتفاق افتاده باشد؛ نحوه روایت و جنس پردازش آن چندان منطفی نیست و باور آن نیاز به بازنگری و اصلاح سبک و سیاق دارد. با این کم و کاستیها، گروه توان اجرایی قابل پذیرشی دارد و میتواند کار کند و البته در پایه و بنیان کار به خطا رفته و این خطا جبرانناپذیر است و اینگونه تلاش آنها ختم بهخیر نشده تا این گروه جوان بتواند در تالار قشقائی ــ به اصطلاح ابراز وجود کند و خودی نشان دهد.
با آنکه بازیگران تلاش بسیار کردهاند یا گروه بنابر یک شکل و سبک بیشیله پیله بر آن است در هماهنگی عناصر اجرایی کوشیده و بایسته به نظر آید چنانچه نور و صحنه در فضای خالی نسبتا به یاری بازی آمده و در لحظاتی نیز با میزانسنهای درگیرکننده خودی نشان میدهد.
برای نمونه تهاجمات یازر به نوههایش با تکاپوی لحظهای و هیجانهای موثر همراهی تماشاگر را فراهم میکند و سر ذوق و وجد میآورد که درگیر کار شده و حتی از این لحظات لذت هم ببرد اما جهت درک معنایی با توجه به تخیل بیپایه و اساس و دور ماندن از استنادات تاریخی ما را دچار شک و تردید میکند و باعث گسست و جدایی از آن میشود و در واقع ما را دچار رابطهای متناقض میکند که هم لذتبخش است و هم گریزنده. این نوعی پیچ و تابی آزاردهنده است که چرا باید با بودن منابع و سرچشمههای پذیرنده و روایتها و خاطرههای جاری در کتابها و رادیو و تلویزیون سراغ تخیل صرف یا حتی روایتهای ضعیف رفته باشند که هیچ چیزی به آسانی و سادگی پذیریرنده نباشد.
ما در تئاتر به دنبال کشف و بررسی واقعیت تلخی هستیم که انسانها در برههها و بسترهای تاریخی در مناطق مختلف جغرافیایی تجربه کردهاند.
بیان این واقعیتهاست که تراژدی یا حتی کمدی و آمیزش این دو گونه را برایمان روشن میسازد و در پس آن معنایی است که استناد مستندات یا جنس و چگونگی روایت قابل پذیرش خواهد شد. پرهیز از خیال صرف یک رکن برای بیان بهتر این حقیقت است که حقیقت نمایش در هر شکل و شیوهای بسیار مهم است چنانچه در بسیاری از موارد هنر و ادبیات بنابر تخیل صرف نوشته و بیان میشود اما نوع نگرش و زاویه دید طوری است که به باور ناگسستنی تبدیل خواهد شد و ما دقیقا از این منظر رضایت خود را نسبت به هنرهای نمایشی و داستانی اعلام میکنیم و این گاهی تضادی قابلتامل است که بنابر گم شدن سیر داستانی از حقیقت وجودیاش به کژراهه رفته و ما از اثر دور میمانیم و نسبت به آن بیگانه خواهیم شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد