نگاهی به فیلم سینمایی کت چرمی ساخته حسین میرزا محمدی

کهن الگوی انتقام به سبک ایرانی

«کت چرمی» قصه‌گوست

حسین میرزامحمدی، کارگردان فیلم «کت چرمی» که امسال در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، عقبه و تحصیلاتی کاملا تئاتری و سینمایی دارد. او از سال ۸۲ در دبیرستان کار تئاتر را شروع کرده است و تا زمانی که وارد دانشکده تئاتر شده و رشته کارگردانی خوانده، در دو رشته کارگردانی و نویسندگی مشغول این کار بوده است.
کد خبر: ۱۳۹۶۸۹۲
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ

او برای ادامه تحصیلات در مقطع کارشناسی ارشد سینما از ایران رفته است و چندین سال با بهرام بیضایی کار کرده است. میرزامحمدی بعد از پایان تحصیلات، تصمیم می‌گیرد که به ایران بازگردد. او یکی از دلایل بازگشت به ایران را دیدن بازخورد فیلمش از نگاه مخاطبان عنوان می‌کند. این کارگردان در حدود چهارسالی که به ایران بازگشته، شش فیلم کوتاه ساخته است. یکی از فیلم‌های کوتاه میرزامحمدی «نام مرده» درباره یکی از بچه‌هایی است که در مرکز نگهداری از بچه‌های بی‌سرپرست خودکشی می‌کند و ماجرا حول این قضیه می‌چرخد. او از آن زمان تابه‌حال، درگیر این سوژه شده و پس از تحقیقاتی که حول این موضوع داشته به فیلم کت چرمی با بازی جواد عزتی رسیده است. برهمین اساس، گفت‌و‌گویی با این کارگردان انجام دادیم که از نظر می‌گذرانید:

اگر بخواهید فیلم خودتان را طوری به مخاطب معرفی کنید که برایش کنجکاوی‌برانگیز باشد، چه می‌گویید؟
جواد عزتی در این فیلم کارمند بخش حراست سازمان بهزیستی است و در یکی از روزهایی که برای سرکشی از کودکان بی‌سرپرست مراجعه می‌کند با موردی درباره سوء‌مصرف مواد در این مرکز برخورد می‌کند، مشکوک شده و دیدن این صحنه موجب می‌شود که پیگیر اتفاقات شود. در حقیقت ما نوعی سفر قهرمان را در این فیلم برای کشف حقیقت یا اجرای عدالت داریم.

چه شد که به انتخاب جواد عزتی در «کت چرمی» رسیدید؟
زمانی که روی فیلم «نام مرده» کار می‌کردم و روی مسائل کودکان تحقیقاتی انجام می‌دادم، با موضوعات و آدم‌هایی رو‌به‌رو شدم که باعث شد به خط داستانی کت چرمی برسیم. من با آقای مسعود هاشمی‌نژاد که حدود دوسال است با هم همکار هستیم، دو فیلم کوتاه کار کردم و این موضوع را مطرح کردم. بنابراین، از سال ۹۹ به شکل جدی روی فیلمنامه کار کردیم. وقتی فیلمنامه آماده شد، چندان دنبال دفاتر مختلف برای ساخت فیلم نرفتم تا این‌که با کامران حجازی آشنا شدم که در آن زمان درگیر و دار کار در فیلم «مرد بازنده» بود. او، فیلمنامه را خواند و خوشش آمد و از همان آغاز هم به صورت جدی به جواد عزتی فکر می‌کردم، برای‌مان مهم بود که شخصی باشد که بتواند از پس چالش‌های نقش بربیاید و خوشبختانه جواد عزتی این ویژگی‌ها را داشت. بنابراین با آقای حجازی جلسه‌ای گذاشتیم که بعد از خواندن فیلمنامه، نقطه‌نظرات خود را به ما منتقل کرد و پس از مرد بازنده به صورت جدی با ایشان کارمان را شروع کردیم.

چه دغدغه‌ای از ساخت این فیلم داشتید و چه تازگی‌ای برای شما داشت که سراغ ساخت چنین مضمونی رفتید؟
سال ۹۹ مستندی به نام «خارج از محدوده» ساختم که درباره یک کمپ ترک اعتیاد در شهر مشهد و محله توس بود. در حال کار کردن روی این مستند بودم که با پرونده‌ها و موضوعات مختلفی رو‌به‌رو شدم و به سمت آنها گرایش پیدا کردم. زمانی که نام مرده را ساختم، شبی که در یکی از این کمپ‌ها درحال شناخت آدم‌ها و رویکرد زندگی‌شان بودم، دخترخانمی به من جمله‌ای گفت و آن این بود: «شاید هیچ‌وقت نفهمی که چقدر سخته شب‌ها راه بروی و روزها بخوابی»، چون حس امنیت در شب نداشت و برای این‌که یک جا ساکن نباشد، شب‌ها در حال راه رفتن بود. من همان یک بار دیدمش اما آن جمله‌اش همیشه در ذهنم باقی ماند. بنابراین، این برایم دغدغه بود که ما همیشه درباره مقوله اعتیاد، بدبختی‌های آن و اتفاقاتی که درگیر آن هستیم در فیلم‌ها حرف می‌زنیم و آنها را نمایش می‌دهیم اما برایم واژه جبر اعتیاد، اهمیت داشت. به عنوان مثال، یکی از سوژه‌های تحقیقم که یک بچه ۱۴ ساله بود، به من گفت اولین بار مادرش برای آرام شدن درد، بدون این‌که بداند به او تریاک داده بود. من به این جبر اعتیاد می‌گویم، بیشتر هم روی آدم‌هایی که با جبر اعتیاد رو به رو شدند و این‌که چطور می‌خواهند خودشان را از این مهلکه نجات دهند، تمرکز کردم. بنابراین، خیلی به سمتی که بخواهم فلاکت را نشان دهم، نرفتم و تبدیل این مسائل به تصویری قابل قبول در سینما برایم اهمیت دارد. تمام تلاشم در ساخت فیلم این بود که سینما را نشان دهم و بعد به موضوعی که می‌خواهم نمایش دهم، بپردازم. دغدغه اصلی‌‌ام از ساخت این فیلم، رجوع به یک امید و پرداختن به آدم‌هایی بود که خودشان مانند شخصیت اصلی داستان ما (جواد عزتی) دغدغه دارند. هنوز آدم‌هایی در بدنه نظام کارمندی ما به دنبال این هستند که امید و شور زندگی را در آدم‌ها پیدا کنند. من جایی گفتم تمام کسانی که درگیر جبر اعتیاد هستند، واژه امید را بهتر از هر لغتنامه دیگری می‌توانند برای ما تعریف کنند.

چقدر ساخت کت چرمی زمان برد، چه چالش‌ها و سختی‌هایی برای ساخت فیلم داشتید؟
حدود دو ماه فیلمبرداری ما در پاییز ۱۴۰۱طول کشید و من حدود ۴۵ لوکیشن داشتم. فیلمی به‌شدت پرلوکیشن و پربازیگر بود و همه بازیگران صاحب‌نام بودند که به من لطف و اعتماد کردند و چالش اصلی ما تعدد لوکیشن‌ها بود. تعدد لوکیشن شاید در نظام بصری جذاب باشد اما در زمان تولید به‌شدت سخت خواهد بود. شاید بیشترین زمانی که در یک لوکیشن بودیم، هشت روز بود و در بسیاری از لوکیشن‌ها حدود دو روز مستقر بودیم. از فرمانیه تا اسلامشهر لوکیشن داشتیم. لوکیشن‌ها هم ایستگاه قطار اطراف اسلامشهر، مرکز شهر، پل ری، امین‌حضور، خیابان شریعتی و... بوده است.

با توجه به این‌که فیلم‌های جشنواره براساس سیاست‌ها در اولویت اکران است، فکر می‌کنید چقدر فیلم‌تان گیشه دارد؟
برای من اهمیت داشت که تمام عواطف انسانی را درگیر کنم و سفر قهرمان من تمام عواطفش مانند خشم، نفرت، دوست داشتن، عدالت‌جویی و انتقام را در بربگیرد. من به شدت پیرو مکتب داستانگویی هستم و هیچ فیلم کوتاهی بدون روایت و داستان نیست. الان هم یک پز روشنفکری راه افتاده که جشنواره‌های خارجی هم به آن دامن زده‌اند و گاهی داستان الکن می‌ماند؛ انگار داستانی وجود ندارد، ولی برای من قصه‌گویی یعنی «یکی بود، یکی نبود»، اهمیت دارد. این فیلم تمام احساسات و عواطف مخاطب و قهرمان داستان را به چالش می‌کشد و جاهایی ممکن است عصبی شود، گریه کند یا به خنده بیفتد. همچنین در بخش‌هایی عواطف مادر و دختری و پدر و دختری احساس می‌شود. به همین دلیل مخاطب با فیلمی رو‌به‌رو می‌شود که قصه‌گو است و در نهایت فکر می‌کنم از شنیدن و دیدن این قصه بدون هیچ اداواطواری در جنس کارگردانی و روایتگری اجتماعی راضی باشد. مشاور کارگردان من محمدحسین مهدویان است اما نظام تصویری انتخابی من کاملا مجزا از ایشان است.

آیا به گرفتن سیمرغ در جشنواره فکر می‌کنید و اگر جایزه بگیرید، مسیر فیلمسازی برای شما راحت‌تر می‌شود یا سخت‌تر یا این‌که کلا نفس فیلمسازی برای شما اهمیت دارد؟
ساختن فیلم برای من اهمیت دارد و با دیدن فیلم به احساس اغنا شدن می‌رسم، چون فیلم اول همیشه چالش‌ها و سختی‌های خود را دارد. به طور مطمئن، تشویق شدن برای همه ما جذابیت دارد اما به نظرم هر فیلمی مسیر متفاوتی را پیش روی کارگردان می‌گذارد. فیلمسازی با جلب اعتماد تهیه‌کننده در ابتدای راه، مانند باز شدن یک در برای فیلم‌های بعدی است اما ساخت فیلم به قدری جذاب است که می‌تواند تمام چالش‌ها را برای ما به پایان برساند. به عبارتی، به قدری ساخت فیلم برای فیلمساز راضی‌کننده است که شاید بیشتر او را تشنه کند. وقتی فیلمی تمام می‌شود، تشنه ساخت فیلم بعدی هستم.

سال‌هاست که جشنواره فیلم فجر برگزار می‌شود، فکر می‌کنید این جشنواره چه تأثیری روی مسیر سینمای ایران گذاشته و حضور فیلمسازان اول در کنار فیلم‌سازان حرفه‌ای چقدر روی جریان سینما تأثیرگذار بوده است؟
جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است و این واقعیتی انکارناپذیر است. زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختیم، جشنواره فیلم کوتاه تهران نوعی آمال آرزو برای فیلمسازان کوتاه محسوب می‌شد، هنگامی که فیلم من میان ۵۰ فیلم پذیرفته شد، همین احساس را داشتم. در جشنواره فیلم فجر هم زمانی که دانشجو بودیم و وارد این مسیر شدیم، همیشه دوست داشتیم فیلم‌های جشنواره فجر را ببینیم، بلیت بخریم یا در صف بایستیم. یادم می‌آید فیلم آقای فرهادی را روی پله نشستم و دیدم. وقتی به این مسیر فکر می‌کنم و خودم هم در جشنواره فیلم دارم، به طور مشخص احساس جذابی برایم دارد. تمام جشنواره‌های خارجی هم جذاب‌اند اما جشنواره فیلم فجر برای فیلمسازی که می‌خواهد بازخورد فیلمش را از راه مخاطب دریافت کند، جذاب‌تر است. شاید این اصلی‌ترین دغدغه من بود که زندگی در خارج را رها کردم و به ایران آمدم. فرهنگ ابزار دست من با تمام چالش‌های پیش روست اما احساس رضایتی که با دیدن فیلم روی پرده سینما می‌بینم، برایم جذاب است. این اتفاق خوبی است و امسال هم بچه‌های فیلم اولی نسبت به فیلمسازان دیگر در جشنواره حضور پررنگ‌تری دارند. به همین دلیل خیلی جذاب است که هم‌نسلان خودم را - از فیلم کوتاه - در این جشنواره ببینم و درباره فیلم‌های یکدیگر صحبت کنیم. در این سینما که تقریبا هلش می‌دهیم سرپا بماند، همین اتفاقات به ما انگیزه می‌دهد که سراغ فیلم بعدی برویم.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها