نمایشی که در آن اصغر صابری، مروارید افسری، لادن بنکدار و علیرضا نادی بازی کردهاند. از دیگر عوامل این نمایش میتوان به این نامها اشاره کرد؛ مشاور هنری: علی اکبر طرخان، دستیار کارگردان: مروارید افسری، گروه کارگردانی: مجتبی عراقی، هادی تدین، امیرحسین انگوتی و هستی باقری، مدیر صحنه: بهار حسینی، منشی صحنه: شیوا نوری، طراح لباس: مروارید افسری، طراحان صحنه: سیدعلی تدین صدوقی و مروارید افسری، طراح حرکات موزون: سیاوش شیرچی، طراح پوستر: امیر زند، مشاور رسانهای و فضای مجازی: ندا الماسیان طهرانی و عکاس: میلاد میرزاعلی.
به طور مختصر و مفید درباره نمایش فقط یک دقیقه طول میکشه... میتوان گفت: در خصوص زن و شوهری است که برای رسیدن به ثروت، قدرت و تثبیت موقعیت خود علیه یکدیگر دسیسهچینی میکنند. ظرافت و زیرکی و درایت زنانه با درامیتراژیک در برابر قدرت، نیرنگ و جاذبه مردانه قرار گرفته و خودنمایی میکند. یعنی نبرد زناشویی بسترساز یک اتفاق بسیار مهم است که در فرآیندی از شوخی و بازی، یکی از این دو از میدان رقابت حذف شود و البته این بستر در کشور آمریکا و بر پایه نقد جامعه سرمایهداری دارد انجام میشود. شاید بخشی از موفقیت علی تدین صدوقی نیز در همین مسیر بازنمایی حقیقت ممکنتر شده باشد و بخشی دیگر به دیدگاه سمیعی نویسنده برمیگردد که در مداری سیاستورزانه به دنبال نقد این شرایط برآمده، اما تدین صدوقی بنا بر تکنیک و شیوه نوین آن شرایط را در یک نمایش کاملا به روز کرده است؛ بنابراین پس از دیدن نمایش فقط یک دقیقه طول میکشه که ساعت ۱۸ و ۴۵ دقیقه در تالار قشقایی اجرا میشود، پای صحبتهایش نشستهایم.
ما شما را بیشتر در مقام منتقد فعال در حوزه تئاتر میشناسیم. فعالیت تئاتری به ویژه کارگردانیتان را از کی و کجا شروع کرده و تاکنون چه نمایشهایی را به صحنه آوردهاید؟
با کارگردانی نمایش در دهه ۶۰ در رشت به طور حرفهای شروع به کار کردم، به همین ترتیب نمایش: «این دنیای دیوانه دیوانه» را نوشته و کار کردم و نمایشهای «خانه اجارهای»، «غروب دهکده»، «مامور»، «رویای نیمهشب تابستان» و نمایش «هرگلی یه بویی داره» به نویسندگی و کارگردانی خودم در سال ۷۷ در تئاتر شهر، «من هنوز اینجام کلاغای لعنتی» نویسنده و کارگردان و دراماتورژی سه کمدی از ژانتردیو به کارگردانی دکتر ایرج زهری در تئاتر شهر، دراماتورژی نمایش شاخ نبات در تالار وحدت، نویسندگی و کارگردانی همه دختران امیرکبیر تالار حافظ و. نمایشنامههایی که از من به چاپ رسیده عبارتند از: معجزهای برای حافظه تاریخ، من هنوز اینجام کلاغای لعنتی، همه دختران امیرکبیر، سهراب و رستم و شال گردن در چهار اپیزود و به همین ترتیب تعدادی نمایشنامه در دست چاپ است: نمایشنامه لیلی و مجنون، ندیدن.
کدامیک از موارد محتوایی یا ساختاری متن مسعود سمیعی، جاذبهای برای کارکردن این نمایش شد؟
بنده متون نمایشی سمیعی را همواره میخواندم و سر هر کدام با هم بحث میکردیم، اصولا متون نمایشی روانشاد مسعود سمیعی با توجه به نگاه ویژه او به تئاتر و نمایشنامهنویسی و سبک خاصی را که دنبال میکند، یعنی آمیختهای از رئال، واقعیتی دگرگونه و رئالیست جادویی و این که او بیشتر به روند ذهنی و لایههایی که در زیر متن جریان دارد علاقه داشت، متن حاضر او یکی از متونی است که جاذبه محتوایی و ساختاری دارد.
چرا اقدام به تغییر متن کرده و چه تغییراتی در آن دادهاید؟
بنده با مسعود سمیعی بارها در خصوص متن به گفتگو میپرداختیم. بنده سه پایان برای متن در نظر گرفتم و با هم بر روند فعلی آن توافق کردیم و با توجه به لایههای ذهنی و روانشناسانه کاراکترها که در سراسر متن جاری است ترجیح دادم که این چالش، تضاد و حتی تناقض هر شخصیت با خود را روی صحنه بیاورم.
بنابر آنچه در متن تغییر دادهاید آیا مسعود سمیعی نیز در جریان این تغییرات قرار میگرفت؟
بله، حتی شهید سمیعی در جریان تمرینات بودند و به خاطر حال نامساعدشان نمیتوانستند سر تمرینها حاضر شوند. ایشان سه ماه پس از شروع تمرینها بر اثر جراحات شیمیایی ناشی از جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند.
شیوه اجرایی شما چقدر برآمده از متن و چقدر شکل خلاقه دارد؟
نیمی از شیوه کارگردان برآمده از متن است و الباقی برامده از کارگردانی و دراماتورژی است.
به جز بازیگر اصلی بقیه جوان و تازه کارند چرا به این ترکیب اعتماد کردهاید؟
من همیشه به این امر در تئاتر معتقد بوده و هستم که علاوه بر آموزش صحیح؛ نمایش عملی پویا، دراماتیک و علمی است و به صورت تجربه عملی در تمرین و صحنه شکل میگیرد و این عمل از بازیگران جوان، تئاتریهایی قابل اعتنا میسازد، بنابراین همواره سعی کردهام بازیگران جوان و کمتجربهتر را پس از یک دوره آموزشی در کارگاههای خودم در کنار بازیگر حرفهای قرار دهم. البته این خود ریسک است که بدون آموزشهای ویژه و تمرینات کافی احتمال شکست نیز در آن هست، به همین دلیل تمرین این نمایش دو سال
به طول انجامید.
در طراحی لباس به چه نکاتی توجه کردهاید که قابل باور باشد؟
طراحی لباس علاوه بر تحلیل شخصیت و کاراکتر به لحاظ ابعاد مختلف مترتب به آن، با در نظرگرفتن مقطع تاریخی نمایش و مکان آن صورت پذیرفته است که همه اینها بر روی جنس، رنگ، طرح و... تاثیرگذار است.
چقدر در طراحی صحنه چیدمان به قاعده و به اندازه و چقدر بنابر سبک غیرواقعگرایانه زیادی به نظر میرسد؟
ابتدا توضیح این نکته ضروری به نظر میرسد که از دیدگاه من همواره مفهوم غیر واقعگرایانه در واقعگرایانه نهفته و با آن عجین است، مانند تخیل و رویا که واقعی نیست، اما در کنه واقعیت وجودی به نام انسان ریشه دارد، پس همواره سعی کردم که این بازی ذهنی و خیالی را که شاید من ذهنیمان در طول زندگی برای ما ایجاد میکند را با استفاده از قابلیتهای تئاتر روی صحنه بکشم و در گستره دید مخاطبان قرار دهم؛ لذا در طراحی صحنه که قطعا بیارتباط به کاراکتر، میزانسن و حرکات و حس نیست نیز این تلفیق واقعیت و فراواقعیت در طراحی صحنه اتفاق میافتد، هرچند متاسفانه به دلیل مسائل مالی از بخشی از طراحی صحنه چشمپوشی کردم.
چرا نور، کارکردی در این مدار پر از تخیل و لحظهها ندارد؟
بر اساس تجارب پیشین و ایضا نوع نگاهم به انسان و این که تئاتر میباید، چون زندگی، روان و جاری باشد و با توجه به سبک کار، بازیهای نوری را به جز مواردی ضروری به لحاظ منطق دراماتیک لازم ندید و قطعنشدن حس و تمرکز تماشاگر برای من اولویت داشت.
موسیقی برایتان از چه سازوکاری برخوردار بود؟
موسیقی همان کارکردی را برای شخصیتها دارد که هر کدام جزو سلیقه و علایقشان است، هر چند اصولا از نگاه من موسیقی تئاتر آن است که از دل نمایش برآید نه بر آن حقنه شود، موسیقی نباید خود را بر نمایش تحمیل کند تا این گونه جریان روان و روند درام روی صحنه آن طور که باید حفظ شود.
به نظر نمایش «فقط یک دقیقه طول میکشه» از کارهای قبلیتان یک سروگردن بالاتر باشد. خودتان چه حس و حالی به این نمایش دارید؟
این امری مسلم است که انسان و به ویژه هنرمند اگر درجا بزند همان جا تمام شده است، شما کاملا درست میفرمایید. این نمایش به لحاظ کارگردانی و دراماتورژی و شیوه اجرایی کاملا با نمایشهای پیشین متفاوت است و از حیث تکنیکی با کارهای پیشین بسیار تفاوت دارد و بالاتر ایستاده است؟
رضایت مخاطبان از کار چقدر است؟
تا آنجا که بنده با مخاطبان از هر قشر به گفتگو نشستهام خدا را شکر از کار راضی بودهاند و برخی هم در تیوال نظرات مثبتی را به اشتراک گذاشتهاند.
تئاتر مثل زندگی جاری است
در شرایط فعلی قطع تئاتر یعنی قطع جریان اندیشه و تفکر در جامعه چرا که نیک میدانیم تئاتر آینه جامعه و زبان حال آن است پس باتوجه به این نکته مهم و اساسی اصولا قطع جریان تئاتر زیان و ضرری جبرانناپذیر را به جامعه وارد میکند. اما ممتنعبودن آن شاید بیشتر از حیث مالی است ما نیک میدانیم که تئاتریها همواره با کمبودها ساخته و با خلاقیتهای خاص خود تحت هر شرایطی چراغ تئاتر را روشن نگاه داشتهاند، پس این مهم به مسئولیت دولتمردان بازمیگردد که توجه خاص و ویژهای به تئاتر و اهالی آن داشته باشند؛ چرا که میتوان گفت تئاتر به لحاظ زندهبودن و زندگی جاری در آن، چون نفس برای جامعه است.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد