غمخواری این‌چنین

کد خبر: ۱۳۸۵۵۸۹
نویسنده نگار علیزاده - گروه جامعه
روز‌های سختی، بیماری، مشکلات و‌... خودتان را به یاد بیاورید؟ چه کسانی همراه و غمخوارتان بودند؟ احتمالا در میان همه آن کسانی که نام می‌برید، خواهر و برادرتان هم حضور پررنگی داشته‌اند؛ البته اگر خواهر و برادری داشته باشید! به نظر من، فارغ از همه مزیت‌های داشتن خواهر و برادر در روز‌های کودکی، همین غمخوار داشتن در روز‌های بزرگسالی، یکی از مهم‌ترین محاسن آن است

انگار که روز‌های کودکی را می‌شود با دوست گذراند؛ با او درد‌دل کرد، بازی کرد، معاشرت کرد. اما وقتی که زندگی جدی‌تر می‌شود، وقتی مسائل و مشکلات برایت بزرگ‌تر می‌شوند و روی دیگر آدم‌ها را بیشتر می‌بینی و می‌شناسی، انگار دیگر کمتر دوستی می‌تواند جای خواهر و برادر را برای‌مان بگیرد. آن‌ها هستند که هر‌قدر هم در زندگی‌مان کمرنگ بوده باشند، وقت سختی و رنج، خودشان را می‌رسانند، حمایت‌مان می‌کنند و دل‌مان به بودن‌شان گرم است.

خواهر و برادر‌هایی که لحظه به لحظه زندگی خانوادگی را با ما شریک بوده‌اند؛ از حال و احوال‌مان خبر دارند، غمخوار پدر و مادری مشترک هستیم و با وجود همه تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهای‌مان، ته دل‌مان با همدیگر است. انگار که بالاخره یک ریشه مشترکی، ما را به همدیگر وصل کرده است و هیچ کدورتی نمی‌تواند آن را از همدیگر جدا کند؛ شاید کمرنگ کند، شاید بی‌رمق و خسته کند، اما هنوز وصل است و سر بزنگاه، خودش را نشان می‌دهد.

برای همین است که اگر قرار است به تک‌فرزندی فکر کنیم، اگر قرار است دل‌مان خواهر و برادری نخواهد و اگر یکی‌یک‌دونه بودن خودمان یا فرزندمان را به هرچیز دیگری ترجیح می‌دهیم، کمی به روز‌های ابری پیش‌رو فکر کنیم؛ کسی که دل‌مان می‌خواهد ما را بشناسد، از احوالات‌مان باخبر باشد و بدون قضاوتی، وقت نیاز، حضور ناگهانی‌اش را حس کنیم، سرمان را روی شانه‌هایش بگذاریم و دل‌مان به بودنش گرم باشد. آن‌قدر که همین یک دلیل، بس باشد برای داشتن خواهری غمخوار و برادری دلسوز.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها