همچنین سریالهای «ماه عسل»، «سهدونگسهدونگ»، «آقا و خانم سنگی» و «خانه اجارهای» را برای مخاطب تلویزیون ساخته است. او در کنار کارگردانی، تاکنون در مجموعههای تلویزیونی بسیاری چون: نبردی دیگر، گشت ویژه و گاندو ایفای نقش کرده است و در این مدت سعی کرده انتخابهای متفاوتی داشته باشد. احمدلو این روزها مجموعه «آتش سرد» را روی آنتن شبکه دو دارد که نقش جوانی به نام پویا را بازی کرده است. پویا به نوعی شخصیت خاکستری این داستان است که به گفته خودش در موقعیتهای مختلف و قسمتهای بعدی قرار است ماجراهایی را خلق کند. با وی درباره این سریال و نقشی که ایفا کرده گفتگو کردهایم:
از آنجا که شما کارگردانی را هم تجربه کردهاید، وقتی نقشی پیشنهاد میشود قطعا باید چالشی به همراه داشته باشد که شما را از پشتدوربین به مقابل دوربین بکشاند. با توجه به این که پویا هم نقش تخت و یک خطی نیست، آیا همین ویژگی شما را ترغیب به بازی در این سریال کرد؟ اصولا پویا در فیلمنامه به همین شکل نوشته شده بود یا در اجرا با ایدههایی که داشتید و همچنین تعامل با کارگردان به این شخصیت تبدیل شد؟
در هر صورت پتانسیل اولیه باید در فیلمنامه برای آن شخصیت وجود داشته باشد. یکی از شخصیتهای محوری و تاثیرگذار در روند شکلگیری قصه همین شخصیت پویاست که برای من جذابیتهایی داشت که بتوانم به راحتی با آن ارتباط برقرار کنم. در ادامه کلیت داستان و ماجراهایی که پیش میآمد هم برایم جذاب بود. به مرور که بیننده قسمتهای بعدی باشید و شخصیتها به مخاطبان، بیشتر معرفی شوند متوجه این جذابیتها خواهید شد. نکته بعدی حضور آقای ابوفاضلی به عنوان کارگردان و آقای مهام به عنوان تهیهکننده بود که باعث شد من در این سریال حضور پیدا کنم. به ویژه این که تعامل خوبی با هم داشتیم. اصولا من سعی میکنم زمانی مقابل دوربین بروم و نقشهایی را بازی کنم که تخت و مونوتن و تکبعدی نبوده و دارای وجوه مختلفی باشد که بازیگر بتواند بر اساس تجربیاتش و تواناییای که در بازیگری دارد آن نقش را برای مخاطب جذابتر کند. اما از همه مهمتر تعامل درست و صمیمی بین من و کارگردان بود که باعث شد به یک زبان مشترک و نزدیک به هم برسیم. چون ایشان به خاطر کهنهکاربودنشان در این عرصه، سینما و تلویزیون را خیلی خوب میشناسد. همین ویژگی باعث شد قدم به قدم با این شخصیت و فیلمنامه پیش برویم و ابعاد دیگری به این نقش اضافه کنیم تا برای مخاطب هم جذاب و دیدنی باشد.
معمولا بازیگرانی که تجربه کارگردانی هم دارند، میگویند سعی میکنند نقش را برای خودشان به نوعی کارگردانی کنند. این اتفاق برای شخصیتهایی هم که شما بازی کردهاید به خصوص پویا افتاده است یا سعی میکنید وقتی مقابل دوربین میروید، کارگردانی را فراموش کرده و مطیع کارگردان آن اثر باشید؟
هر بازیگری براساس خلاقیتها و تواناییهایش دستاوردی دارد. این دستاوردها باید در ذات بازیگر وجود داشته باشد که اگر تعامل خوبی هم با کارگردان داشته باشد، میتواند در پیشبرد بهتر خلقکردن شخصیت تاثیر خیلی زیاد و عمیقی داشته باشد. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم. البته تجربیات کارگردانی میتواند در اجرای آن شخصیت کمک کند. اما به دلیل این که آقای ابوفاضلی به لحاظ فنی خودش آدم حرفهای است، من در این کار فقط بازیگر بودم. البته سعی میکنم در بازیگری تا جایی که امکان دارد از تجربیات کارگردانی در بازیگری استفاده کنم. اما وقتی پیشنهاد بازیگری را میپذیرم، فقط بازیگرم و سعی میکنم از هدایت و راهنمایی کارگردان بهرهبگیرم.
پویا در این مجموعه یک جوان دانشجو است که به دلایلی یکباره شخصیتاش تغییر میکند و واکنشهای عجیبی در مقابل موانع و مسائل پیشآمده دارد. زمانی که فیلمنامه این مجموعه را میخوانید، از همان ابتدا توانستید با این شخصیت همذاتپنداری کرده و برای خودتان باورپذیر و ملموس باشد که بتوانید این حس را به مخاطب هم منتقل کنید؟ چون تا بازیگر خودش آن شخصیت را درک نکند، نمیتواند این حس را به مخاطبش منتقل کند.
به نظرم ملموس و باورپذیربودنش را باید مخاطب پاسخ بدهد. این که آیا انتظاراتی که از چنین شخصیتهایی در آثار نمایشی دارد، برآورده شده یا نه. اما من فکر میکنم، چون داستان، واقعگرایانه است و در نوع روایت و شکل ساختاریاش این مساله لحاظ شده احساس میکنم مخاطب با این شخصیت ارتباط برقرار کرده باشد. از طرفی با توجه به فیدبکی که از دوستان و آشنایان در همین قسمتهای ابتدایی گرفتم، به نظرم مسیر اشتباهی را نرفتهام. امیدوارم که این طور باشد. البته برای قضاوت زود است و هنوز قسمتهای مهمی از این سریال پخش نشده است.
قصهای که در این مجموعه روایت میشود و همچنین روابط آدمها با هم و حضور چنین شخصیتهایی در داستان چقدر با حال و هوای مخاطب امروز همخوانی دارد و آیا فکر نمیکنید چنین داستانها و شخصیتهایی کمی قدیمی شدهاند و به روز نیستند یا دیگر مطابق سلیقه آنها نیست؟
من فکر میکنم این روزها و در شرایط کنونی جامعهمان از لحاظ شرایط سخت اقتصادی اصلا این داستانها و شخصیتها قدیمی نمیشوند. بلکه هر چقدر پیش میرود، بیشتر و بیشتر هم میشود. به هر حال اخلاق، یکی از معیارهای اصلی روابط اجتماعی است. همیشه و در هر داستانی خوب و بد و خیر و شر مقابل همدیگر قرار میگیرند. ما نمیتوانیم در درام همه را خوب یا بد ببینیم. درام زمانی شکل میگیرد که روی تقابل خیر و شر تاکید شده باشد؛ بنابراین من فکر میکنم هیچ داستان و موضوعی تکراری نیست. چون اگر اینگونه بود، میگفتیم تمهای اصلی که در ادبیات نمایشی هست و آثار نمایشی دنیا اغلب بر اساس این تمها شکل میگیرد مثل عشق، نفرت، جنگ و کینه و... قدیمی و کهنه شدهاند. در صورتی که آثار بسیاری با این تمها ساخته شده است که هیچ وقت رنگ کهنگی به خود نگرفتهاند. البته به نوع پرداخت هم بستگی دارد تا این تفاوت را ایجاد کند.
با توجه به نظراتی که در این زمینه داشتید، فکر میکنید در نوع پرداخت، این تفاوت در کار ایجاد شده است که آن را متمایز از سایر آثاری با این مضمون کند؟
من نمیتوانم درباره این مساله صحبت کنم و نظر بدهم. چون این اثر برای مخاطب تلویزیون ساخته شده و در نهایت این مخاطب تلویزیون است که باید نظرش را در انتهای کار ارائه بدهد و دربارهاش صحبت کند. اما این را میدانم که پتانسیل کاری آقای ابوفاضلی بسیار بالاتر از حدی است که ما در مجموعه میبینیم. شرایط ما در خلق آثار نمایشی اصولا به گونهای است که با مسائل تولیدی و اتفاقاتی که در انشعابات اقتصادی یک کار وجود دارد، بیتاثیر در شکلگیری و روند ساختار آن مجموعه نمایشی نیست؛ بنابراین من فکر میکنم آقای ابوفاضلی به عنوان کارگردان و آقای مهام به عنوان تهیهکننده با زمین بازی که نزدیک به استاندارد بود، توانستند کار قابل قبولی را بسازند. این را گفتم که مخاطبان بدانند چنین آثاری با چه شرایطی ساخته میشود.
یکی از بخشهای مهم یک اثر نمایشی، فینال و پایانبندی آن است که اغلب مورد رضایت مخاطب قرار نمیگیرد. با توجه به فیلمنامهای که خواندید و از فینال قصه مطلع هستید، قرار است کار چگونه به پایان برسد؟ آیا همه چیز در قسمت پایانی اتفاق میافتد و شخصیتها متحول میشوند و ما شاهد همان پایانبندیهای کلیشهای هستیم؟ آیا اصلا برای شما به عنوان بازیگر این مجموعه، پایان داستان راضیکننده بود؟
البته داستان همیشه بر اساس شرایط تولید تغییراتی میکند. چه این تغییرات خواسته باشد یا ناخواسته. اما من فکر میکنم با توجه به فیلمنامهای که من خواندم و شیوه اجرای آقای ابوفاضلی، در نهایت داستان به یک سرانجام درستی میرسد که در انتظار تماشاچی هم هست. به هر حال ما با مخاطب تلویزیون طرف هستیم. مخاطبی که اغلب ممکن است بیننده شبکههای ماهوارهای نبوده و صرفا بیننده سریالهای تلویزیون باشد؛ بنابراین ما نمیتوانیم سلیقه خودمان را سلیقه حاکم بدانیم. قاعده تلویزیون این است که فکر میکنم مخاطب، این سریال را دوست داشته باشد.
شما در طول این سالها تلهفیلمها و سریالهای بسیاری را در ژانرهای مختلف برای مخاطب تلویزیون ساختهاید. اما مدتی است در این حوزه کم کار شدهاید. این روزها تصمیم به ساخت اثری برای طرفداران سریالهای تلویزیونی ندارید؟
به هر حال شرایط مهیا نبوده، اما این اواخر پیشنهاد شده که یک سریال برای تلویزیون کار کنیم که هماکنون در حال رایزنی و تعامل هستیم و، چون هنوز به نتیجه نرسیده، حرفهای نیست که در این باره توضیح بدهم. فقط امیدوارم شرایط مهیا شود و بتوانم یک سریال دیگر برای مخاطبان این رسانه بسازم. چون کار کردن برای مخاطب تلویزیون بسیار جذاب است. این که با سلیقه میلیونها نفر بتوانی یک سریال بسازی خیلی هیجانانگیز است.
شخصیتپردازی متفاوت
احمدلو درباره ماجراهایی که پویا قرار است در داستان خلق کند و اتفاقاتی که پشتسرمیگذارد، میگوید: پویا در ادامه داستان، درگیر ماجراهایی میشود و اصلا وجوه دیگری از ابعاد این شخصیت برای بیننده مشخص میشود که یکی از نقاط عطف داستانی این مجموعه است که موازی با محورهای اصلی داستان پیش میرود؛ بنابراین پیشنهاد میکنم تا پایان، همراه پویا و سایر شخصیتهای این سریال باشید؛ ضمن این که برای من این شخصیت یکی از کاراکترهای متفاوتی است که تا به حال بازی کردهام.
روزنامه جام جم