داوود نماینده، گوینده، مجری، صداپیشه و مدیر دوبلاژ باسابقه را خیلیها با گویندگی متن مستندهای حیاتوحش و علمی میشناسند. صدای او روی این مستندها؛ بهویژه «سیارهزمین» بیش از آنکه یک اجرای صرف برگردان فارسی باشد حس و حالی باورمندانه و تقدیسگرانه نسبت به عظمت آفرینش را انعکاس میدهد و این رمز موفقیت او در این زمینه است. نماینده از آن دسته دوبلورهاست که نشان حرفهایاش را با کار گزینشی و حسابشده تثبیت کرده و باری بههر جهت نیست. صحبتهایی که با او داشتیم، مؤید همین نکته است. او یکی از گویندگان رادیو و مدیران دوبلاژ باسابقه است که لقب سلطان مستند، کمترین چیزی است که میتوان به او داد. دوبله او در فیلمهای مستند شاخص است. این هنرمند صدای خاصی دارد و با توجه به گونه مستند، صدایش را تغییر میدهد. مخاطب وقتی صدای او را در یک مستند حیاتوحش میشنود با زمانی که در یک مستند اجتماعی حرف میزند، تفاوت زیادی احساس میکند. زمانی که نماینده در یک مستند حیاتوحش درباره خرس قطبی صحبت میکند که بهدنبال شکارش است، کاملا بیننده با او و آن خرس قطبی همگام میشود و تکتک لحظات را با او حس میکند. از کارهای او میتوان به مستندهای مهاجران، حس برتر، مستند ۵، سیاره زمین، زندگی و... اشاره کرد. همه این موارد ما را بر آن داشت تا گپوگفتی را با او رقم بزنیم.
در طول مدت چند دهه کار هنریتان، صدای شما در آثار فاخر بسیاری ازجمله راز بقا، مستند حیاتوحش، سیارهزمین و... شنیده شده است، اما بهنظر خودتان مردم بیشتر شما را با کدامیک از کارهایتان میشناسند؟
در سالهایی که تجربه کار داشتهام، صدها انیمیشن، فیلم سینمایی و سریال دوبله کردهام. مجموعههای علمی سیارهزمین، سیاره منجمد، شاهد عینی و هزاران مستند دیگر، اما دلیل اینکه با مستندها دیده میشوم توجه خودم به کارهای علمی است. توجه به کارهای علمی در جایگاهی قرارم داده که نسبت به مردم و کشورم دید وسیعتر و احساس مسئولیت بیشتری داشته باشم. در حال حاضر سری «فاجعههای مرگبار تاریخ» را کار میکنم. هر قسمت از این کار فاجعهای در تاریخ را روایت میکند که به بشر عبرت بدهد و بر دانش او بیفزاید. دوبله این کار را با عشق و علاقه انجام میدهم و درباره آنها مطالعه میکنم. گویندههای ما گاهی تعجب میکنند و میگویند این اطلاعات را از کجا دارید؟ علتش توجه خاص و ویژه من به مستند است که باعث شده مردم مرا با مستندهایی که کار کردهام، بشناسند. بسیار مهم است که هر انسانی در هر کاری که انجام میدهد به آن عشق بورزد. هیچ شاعری بدون عشق شاعر نشد و به قول کمالالملک هیچ نقاشی بدون عشق به نقش و رنگ، نقاش نشد. مرتضی تجویدی، روحا... خالقی، بزرگان موسیقی ما حسین یاحقی، علیاکبر شیدا و استاد بنان، اینها بیدلیل در تاریخ نماندهاند، اینها با خود ماندگار شدهاند یعنی با خود عشقورزی کردهاند موسیقی، نقاشی و شعر را.
آیا در کارهایی که به شما سپرده میشود، پیش آمده دیالوگ های تان را بداهه بگویید؟
در بعضی کارها اتفاق افتاده است که دیالوگ را بداهه و از خود میگویم. در همین «رودخانه کیه ویرا» صحنهای وجود دارد که کروکودیلها در انتهای رودخانه سرنگتی هستند، گوزنهای یالدار به لب روخانه میآیند که کروکودیلها به آنها حمله و شکارشان میکنند. این نظم طبیعت و چرخه زندگی است که باید اتفاق بیفتد. اینجا یک صحنه اسلوموشن دارد. کروکودیل یکی از این گوزنها را میگیرد، به هوا پرت میکند و به سطح رود میزند که هشت خط دیالوگ برای آن نوشته شده بود. من این هشت خط دیالوگ را کنار گذاشتم، چون یک موسیقی زیبایی داشت و فقط این را گفتم که «ثانیهها فاصله بین مرگ و زندگی را تعیین میکند.» این صحنه هم زندگی بود و هم مرگ و همه بهدنبال این بودند که من این دیالوگ را از کجا آوردهام که باید بگویم. قصه، قصه همان عشق به کار است. توجه به متن کار، توجه به متن فیلم، توجه به رنجها و دردها و زحمتهایی که فیلمساز کشیده است و میتواند کار را زیبا کند. در مستند سیارهزمین، فیلمساز غیر از دوربینهای آبی، با۱۶ پهپاد کار کرده است. من شناسنامه این کارها را مطالعه کردهام؛ مستند سیاره زمین بیدلیل بر سر زبانها نیفتاده است.
ماجرای بازگشت شما از آلمان در ابتدای پیروزی انقلاب، داستان مشهوری است. چه شد که تحصیل در آلمان را رها کردید و به ایران برگشتید و چه اتفاقی افتاد که در مسیر دوبلوری قرار گرفتید؟
سال ۵۹ که هنوز جنگ شروع نشده بود، برای تحصیلات به آلمان رفتم. همه مقدمات آماده و فراهم شده بود. شبی با دوستان در آلمان به تماشای تلویزیون نشسته بودیم که گوینده به زبان آلمانی خبری را میخواند که از دوستم خواستم برایم ترجمه کند. گفت عراق به ایران حمله کرده است. من عجیب عاشق ایران هستم. ذرهذره خاک ایران معرفت و عشق است. در دنیا مانند ایران نداریم. بعد از شنیدن خبر بلافاصله از دوستم خواستم تا برایم بلیت بگیرد که به ایران برگردم. او به من گفت مگر دیوانهای، وقتی در ایران جنگ است میخواهی برگردی؟ در جوابش گفتم بله من دیوانه هستم، دیوانه ایران هستم و برگشتم و احساس آرامش دارم. زمانی که میخواستم برگردم به من میگفتند که چه کاری از دستت برمیآید که میخواهی برگردی؟ به برنامه «چهلتیکه» که رفته بودم از من یک فیلم در جبهه پخش کردند و گفتند هیچوقت نگفته بودید که در جبهه حضور داشتهاید. گفتم خیر، من در جبهه نبودم فقط میرفتم و از نزدیک گزارش تهیه میکردم. حاصل آن برگشتن به ایران آن شد که در حال حاضر آرامش دارم، چون در آن سالها در کنار مردمم بودم. این بودن در کنار مردم، دلداری است. گاهی این مردم هستند که دلداری میدهند و اینها حال و هوای خوبی به من میدهد. در نهایت بهدلیل عشق به ایران برگشتم. ایران برای من خیلی باارزش است و همیشه گفتهام که مردم همیشه بودهاند؛ ایرانی همیشه ایرانی بوده و ایرانی خواهد بود و بیگانه نمیتواند هویتش را از او بگیرد و این یک اصل است.
اولین مجری صداوسیما بودید که بعد از انقلاب مقابل دوربین صداوسیما قرار گرفتید و همینطور سابقه بازیگری در فیلم و تئاتر داشتهاید. چه اتفاقی افتاد که فاصله گرفتید؟
بله، تهیهکنندهای به نام خانم اسدیان که بسیار خانم باسوادی بودند و از ایران رفتند، برنامهای تهیه کردند به نام «میعاد با بهار» که اولین بهار و نوروز ایران بعد از انقلاب بود که از من خواستند اجرای برنامه را برعهده بگیرم. میعاد با بهار، یک برنامه با محتوای شعر و ادب بود. البته با شروع انقلاب یکسری تندرویهایی بود که من سخت با آن مخالف بودم و هنوز هم مخالفم. پیامبر ما پیامبر صلح و اندیشهورزی بود، پیامبر ما، پیامبر خوبیها و نیکیها بود. ما باید پیام آن پیامبر را امروز به مردم بدهیم و به مردممان خوبی، نیکی و مهربانی هدیه کنیم. اگر حرف و سخنی هست رودررو با مردم بزنیم و گفتمانی بین خودمان و مردم ایجاد کنیم. پیامبر ما پیامبر گفتمان بود؛ پیامبری که در سختترین شرایط صلح کرد و همان صلح باعث شد چند سال بعد با آرامش وارد مکه شوند که همسر ابوسفیان به او میگوید که ببین محمد چطور با آرامش و بدون جنگ و خونریزی وارد مکه شد که ابوسفیان دشمن خونی پیامبر در اینباره این جمله را به کار میبرد که محمد از راه دلها وارد شد و ما باید یاد بگیریم از راه دلها ورود کنیم. مردم ما درد دارند، نیاز دارند که گوش بدهیم تا این نیازها فریاد نشود، تا بیگانه آن را نشنود که بخواهد دخالت و سوءاستفاده کند. مردم فقط از درد میگویند، اما در مقابل، بیگانه میگوید مردم میخواهند جمهوری اسلامی برود. درباره فاصله گرفتن از بازی باید بگویم همین چند سال پیش هم که خانم رخشان بنیاعتماد که از همکاران ما هستند، برای پیشنهاد بازی سراغم آمدند، به ایشان گفتم که من بازیگر نیستم و همیشه به دوستانم هم میگویم کسی را که کارش صدایش است، وارد حرفه بازیگری نکنید چراکه آن بازی به صدایش ضربه میزند. خدا رحمت کند چنگیز جلیلوند را. دهها فیلم بازی کرد، اما هرگز بازیگر نشد. هنوز نظیر چنگیز جلیلوند را نداریم. دوستانی را داشتیم که به سینما رفتند، اما موفق نبودند. من وقتی بازیگر نیستم چرا سابقه به قول معروف برندبودنم را که در کار دوبله و صداست، زیر پا بگذارم؟ در تلویزیون هم که اجرا میکنم، اجرایم باید در ارتباط با صدایم باشد؛ مثلا اجرای تاریخ و فرهنگ باشد و یک گفتمانی را راه بیندازد. در کل، من داوود نماینده باید بدانم که اندازهام چیست و اگر ندانم که اندازهام چیست، میروم و بازی میکنم و این خیلی بد است.
در حال حاضر اوضاع دوبله چطور است. کسانی که وارد میشوند، میتوانند مانند شما و همنسلانتان ماندگار شوند یا زود از این عرصه میروند؟
نسل ما نسل عشق بود. منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، پرویز بهرام، ایرج ناظریان، حسین عرفانی، رفعت هاشمپور و بقیه بزرگواران کجا هستند؟ من امیدوارم این نسل فعلی که وارد کار دوبله شدهاند کارشان را با عشق رونق بدهند و احساس مسئولیت داشته باشند که خیلی مهم است. بسیار مهم است که نظم داشته باشند؛ نظم است که باعث مدیریت میشود.
برخی معتقد هستند که درهای دوبله بسته است. نظر شما در اینباره چیست؟
بله، من قبول دارم در گذشته انجمن بیشتر از ۶۰ یا ۷۰ نفر عضو نداشت و درها بسته بود، ولی در حال حاضر اینطور نیست و جوانان باید بگردند دنبال نشانی و راه درست وارد شدن به این عرصه. هر استودیو نمیتواند از عدهای تست گویندگی بگیرد. استودیو فقط باید تأسیس بشود برای ضبط صدا.
تفاوت کار در دنیای بزرگسال و کودکان چطور هست؟
کار برای کودکان و نوجوانان بسیار حساس و سخت است. کسی که انیمیشن یا فیلمهایی درباره کودکان دوبله میکند باید اهل کتاب باشد، بهویژه در زمینه کودکان. چرا که ما آگاهیها را از همین طریق به کودکانمان میدهیم، بچهها میفهمند بچهها باهوش و هوشیار هستند. کار برای بزرگسال هم باید بسیار بادقت باشد. گاهی دیالوگهایی میبینم که از دست مدیران دوبله دررفته است. بعضی از دیالوگها نباید گفته شود و مدیر دوبلاژ باید مشابهش را بنویسد. گاهی هم دیالوگهایی بهدستم میرسد که گفتن آنها برای فرهنگ جامعه سم است. پس باید خیلی دقت بشود.
هر مستندی را کار نمیکنم
نماینده در پاسخ به این سؤال که تا به امروز در کارتان بهجای کدام شخصیت صحبت کردهاید و شما را درگیر خود کرده است، یا به ابعاد روحی و شخصیتی به شما نزدیک بوده است؟ میگوید: حدود ۲۶ سال قبل سریالی دوبله کردهام که شخصیتهای این فیلم همه حکما، دانشمندان و شاعران بودند و مروری بود بر زندگی این بزرگان. تکتک این شخصیتها روی من تأثیر داشتند و هنوز آثار آن در من هست. کاری را که بر من تأثیری نداشته باشد و از آن چیزی یاد نگیرم، انجام نمیدهم. مستندهایی بهدست من میرسد و اگر ببینم بر من تأثیر ندارند، کار نمیکنم. در فیلمی هم اگر کاراکتری باشد که تأثیری بر خودم نداشته باشد و درگیرم نکند، بهجایش صحبت نمیکنم.
روزنامه جام جم