مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، همانقدر کشور را با خطراتی جدی روبهرو میکند که مهاجرت جوانان بااستعداد از کشورمان به دیگر کشورها میتواند بحرانآفرین باشد؛ بحران از دست دادن جوانانی توانمند که بهترین نیروی کار برای مملکت بهحساب میآیند. میخواهد جوانان یک روستا باشند یا جوانان یک کشور!
بهتر است فکری جدی بکنیم؛ فکری که بتواند جوانان را به شهر و کشور محل تولدشان علاقهمند، وابسته و امیدوار کند. چه بسیار جوانانی هستند که در آستانه مهاجرت از کشور، با پیشنهادی معقول و درخور تخصص و تحصیلاتشان مواجه میشوند و عطای مهاجرت را به لقایش میبخشند؛ موضوعی که نشاندهنده علاقه و حب ذاتی آنها به وطن و زادگاهشان است و نیاز به دلگرمی دارد. فراهم کردن موقعیتی شغلی متناسب با تخصصشان، حمایت برای راهاندازی کسب و کاری نوین، روی خوش نشان دادن به ایدههای خلاقانه و جدیدی که با دنیای صنعتی امروز تناسب دارد و هر آن چیزی که میتواند جوان را به آینده امیدوار کند در واقع تنها را ماندگار کردن آنهاست؛ خواه ماندگاری در یک روستا، خواه کلانشهری بزرگ و شلوغ. مهم این است این جوانها در جایی بمانند و کار کنند که به آنها نیاز دارند و هر یکقدم آنها بتواند باعث آبادانی بیشتر آن شهر کوچک و طبیعتا کشور شود.
البته که در این میان، توجه به عبارت مهاجرت معکوس، میتواند راهگشای ماجرا باشد؛ کلیدواژهای که البته برای محققشدنش، همچنان به انگیزهای برای برگشت نیاز داریم. بدیهی است که همه آدمها نمیتوانند روحیه جهادی داشته باشند و صرفا برای آبادانی به کشور و زادگاهشان برگردند؛ پس بهتر است دلیل و انگیزهای برای برگشتشان فراهم کنیم. آنوقت به حضور جوانانی که بهترین علم و دانشها را در شهرهای بزرگ، از پایتخت کشورهای غربی تا بهترین دانشگاههای تهران و کلانشهرهای کشورمان کسب کردهاند و حالا از آنها برای ارتقای وضعیت کشور استفاده میکنند، میتوانیم افتخار کنیم؛ جوانانی که آنقدر از وضعیت زندگی شخصی و موقعیت کاریشان رضایت دارند که با خیالی آسوده، دل به کار برای بهبود اوضاع کشور میدهند.