از سال 1349 تاکنون 52 سال می‌گذرد، از سالی که ایران کشورهای جهان را در شهر شمالی رامسر گرد هم آورد تا با هم عهد ببندند حافظ و حامی تالاب‌ های دنیا باشند؛ سالی که معاهده‌ای جهانی با ابتکار ایرانیان و با عنوان کنوانسیون رامسر برای حفاظت از تالاب‌ها و گیاهان و جانوران وابسته به آنها به امضای همگان رسید.
کد خبر: ۱۳۸۳۰۷۷
نویسنده فاطمه مرادزاده - ایران

19هزار و 32 روز از آن زمان می‌گذرد و انتظار می‌رفت با گذشت هر روز ، حال تالاب‌های ایران به عنوان اولین و مهم‌ترین حامی این پهنه‌های آبی ارزشمند، بهتر از حال تمام تالاب‌های دنیا باشد اما این‌گونه نیست!

حالا در آغاز سده جدید، نه تنها تالاب‌های کشورمان آبدار و سرحال نیستند، که ایران تقریبا در انتهای فهرست وضعیت کمی و کیفی تالاب‌های جهان نشسته‌است.

برخی از تالاب‌هایش خشک و نابود و تبدیل به کانون گردوغبار شده، بخشی نیمه‌جان و بی‌رمق بر پهنه زمین رها شده و تعدادی هم به واسطه ورود فاضلاب و پساب به گنداب‌هایی آلوده و آسیب‌رسان تبدیل شده‌است.

قصه تلخ تالاب‌ها اما به اینجا ختم نمی‌شود؛ چراکه مرگ آنها خط پایانی است بر کسب و کار و معیشت صدها هزار کشاورز و باغدار و صیاد و ذی‌نفعی که از قِبَل حیات تالاب، سرپا بودند، خط پایانی است بر عمر نوعی از زیباترین جاذبه‌های طبیعی ایران‌مان و تماشای پرندگان مهاجر در آسمان‌شان.

و تلخ‌تر این‌که این رویه تلخ همچنان ادامه دارد و حال تالاب‌های‌مان هر سال خراب‌تر از سال قبل است؛ تالاب‌هایی که مرگ‌شان، آغاز ظهور آسمانی تیره و پرگردوغبار در کشورمان و برچیده‌شدن یکی از نعیم‌ترین سفره‌های روزی‌بخش جوامع محلی است.

امسال هم مثل سال قبل و سال‌های قبل‌تر؛ امسال هم حال تالاب‌های ایران خوب نیست؛ نه حال 226 تالابی که در فهرست تالاب‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست قرار دارند و نه حال 25 مجموعه تالابی (شامل 33 تالاب) که در فهرست بین‌المللی تالاب‌های جهان ( کنوانسیون رامسر) به ثبت رسیده‌اند.

طبق آمار رسمی سازمان حفاظت محیط‌زیست، شش مورد از تالاب‌های جهانی ایران در فهرست مونترو یعنی تالاب‌های در خطر نابودی قرار دارند و 42 تالاب از جمله هامون، ارومیه، هورالعظیم، بختگان، شادگان، میقان و ... هم تبدیل به منشا گردوغبار شده‌اند.

تالاب‌های کشورمان از آن دست بیمارانی هستند که به نظر می‌رسد کاملا به حال خود رها شده و هر روز بر وخامت حال و روزشان افزوده می‌شود، مگر آن‌که آسمان دلش به رحم آید و ببارد و سیلابی به سویشان روانه کند. مثل تابستان همین امسال که بارش‌های سیل‌آسا به داد تالاب‌های خشکیده استان فارس رسید و چشم آنها را پس از دو دهه به پهنه‌های آبی روشن کرد. آن‌طور که محمد درویش، دبیر کرسی محیط‌زیست یونسکو به جام‌جم می‌گوید: فعلا و به خاطر بارش‌های سیلابی تابستان امسال، حال تالاب‌های بین‌المللی کمجان و بختگان و طشک خوب است؛ یعنی دست‌کم نسبت به سال‌های گذشته بهتر است.

بخش‌هایی در شمال بختگان هنوز آب دارد و کمجان و مهارلو هم هنوز آب‌های سیلابی را در خود نگه داشته‌است.

درویش به ما می‌گوید فعلا خیال‌مان بابت تالاب‌های کردستان از جمله زریوار در شهرستان مریوان و تالاب‌های استان گیلان راحت است و از نظر کمی ( میزان آب ) مشکلی ندارند، گرچه از نظر کیفی به خاطر ورود فاضلاب و پساب قابل دفاع نیستند. نبود توسعه صنعتی و کشاورزی در کردستان به‌ویژه شهرستان مریوان و بارش‌های دو متری در گیلان، مهم‌ترین دلیل پرآب بودن تالاب‌های این دو استان شمالی و غربی کشورمان عنوان می‌شود.

به جز این چند استان، وضعیت دیگر تالاب‌های کشور، به‌ویژه در ایران مرکزی یعنی خوزستان، کرمان، یزد و سمنان نه تنها قابل دفاع نیست که بسیار نگران‌کننده و حتی غم‌انگیز است و به گفته درویش به جز تالاب‌های استان فارس در مرکز، شرایط بقیه تالاب‌ها نسبت به سال گذشته به مراتب بدتر شده‌است.

اگرچه در فهرست رسمی سازمان محیط‌زیست نام شش تالاب در فهرست مونترو آمده اما دبیر کرسی محیط‌زیست یونسکو می‌گوید: تقریبا تمام تالاب‌های بین‌المللی ما به دلیل بی‌آبی در فهرست مونتورو قرار گرفته‌اند، به‌ویژه دریاچه‌ارومیه که از هفته گذشته کلا ورودی آب به آن صفر شده‌است. نقاطی در این دریاچه وجود دارد که اکنون خشک شده و در تحقیقی که اخیرا صورت گرفته، مشخص شده این نقاط طی 25 تا 40 هزار سال پیش هیچ‌گاه روی خشکی و بی‌آبی به خود ندیده‌بودند و امروز با دستان توانای ما خشک و برهوت شده‌اند!

درد خارج‌شدن نام این تالاب‌ها از فهرست‌جهانی را شاید احساس نکنیم اما گردوخاک آن طور دیگری در چشم‌مان خواهدرفت، آن‌گونه که به گفته درویش اگر پاییز خوب و نرمال با بارش‌های خوبی نداشته‌باشیم، باید منتظر تبدیل تالاب‌های بزرگی چون هامون و جازموریان در شرق و گاوخونی در مرکز و الاگل و آجی‌گل و اولماگل و انزلی در شمال و دریاچه‌ارومیه در شمال غرب، به چشمه‌های بزرگ گردوغبار و وقوع روزهای تیره و نفسگیر و پرگردوغبار در سراسر ایران‌مان باشیم.

بی‌قانونی یا سهل‌انگاری؟

این حجم از فاجعه و بی‌خیالی و رهاشدگی تالاب‌ها به حال خود مگر ممکن است؟ مگر ممکن است سازمان حفاظت محیط‌زیست یا دیگر نهادها و بخش‌های مرتبط در بدنه دولت همچون من و شما نیم‌نگاهی به حال و روز تالاب‌ها نکرده‌باشند و چاره‌ای برای آن نیندیشیده و دست روی دست گذاشته‌باشند تا به تدریج شاهد مرگ این اکوسیستم‌های ارزشمند، زیستگاه پرندگان و جانوران و جاذبه‌های زیبای گردشگری سرزمین‌مان باشیم، که مرگ‌شان شروع فجایع بزرگ زیست‌محیطی و اجتماعی است؟ پاسخ یک کلمه است: نه!

شکی نیست که نگاه مسئولان دولتی و غیردولتی از ما در این خصوص تیزبین‌تر است، برای همین هفت‌سال پیش یعنی در تیرماه 1394 طرحی به نام «آیین نامه نحوه حفاظت، احیا و مدیریت تالاب‌های کشور» به تصویب رسید و قانون شد؛ قانونی جامع و کامل برای حفاظت از این پهنه‌های آبی که در 2 تیر ماه همان سال توسط اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور وقت، برای اجرا به وزارتخانه‌های نیرو، جهادکشاورزی و سازمان حفاظت محیط‌زیست ابلاغ شد.

در ماده 3 این آیین‌نامه آمده‌است که: «نحوه تخصیص حقابه محیط‌زیستی تالاب‌ها از رودخانه‌های بالادست آنها پس از تأمین آب شرب نسبت به سایر مصارف دارای اولویت است و توسط وزارت نیرو به شورای عالی آب ارائه می‌شود. بر همین اساس سازمان موظف است با همکاری وزارت نیرو نیاز آبی محیط‌زیستی تالاب‌های بحرانی و خسارت‌دیده و رودخانه‌های بالادست آن را ظرف یک سال و درخصوص سایر تالاب‌ها و رودخانه‌های بالادست آن ظرف دو سال پس از ابلاغ این تصویب‌نامه تعیین نماید.»

در ماده 6 آیین‌نامه نیز چنین آمده‌است: «وزارت جهادکشاورزی مکلف است ظرف دو سال پس از ابلاغ این تصویب‌نامه، برنامه کشاورزی پایدار و سازگار با محیط‌زیست را در حوضه‌های آبریز تالاب‌های بحرانی و خسارت دیده با لحاظ ارزش اقتصادی آب و بدون گسترش سطح اراضی کشاورزی تهیه و در قالب برنامه‌های توسعه در چارچوب اعتبارات مصوب به اجرا درآورد.»

در این مصوبه قانونی نقش هر یک از وزارت نیرو برای پرداخت حقابه تالاب‌ها و جهادکشاورزی برای تهیه الگوی کشت مناسب و جلوگیری از توسعه کشاورزی در حوضه آبریز تالاب‌های خسارت‌دیده، به روشنی و با قاطعیت مشخص و تعیین شده‌است. حال پرسش اینجاست که چرا پس از هفت سال از تصویب و ابلاغ این مصوبه هنوز به هیچ‌یک از مواد و بندها و تبصره‌های ریز و درشت آن عمل نشده و روی آیین‌نامه یک متر خاک نشسته و به فراموشی رفته‌است؟

ضعف سازمان محیط‌زیست

رضا مکنون، عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر و فعال حوزه آب و محیط‌زیست پاسخ تمام این پرسش‌ها را گره می‌زند به ضعف سازمان حفاظت محیط‌زیست و به ما می‌گوید: این سازمان ضمانت اجرایی و قدرت لازم برای اجرای مصوبات خود را ندارد، برای همین قوانینش در بیشتر مواقع اجرا نشده روی کاغذ باقی می‌ماند.

مکنون در این خصوص به مثالی اشاره کرده و می‌افزاید: حدود 10 سال پیش منابع آبی ایران 110 میلیارد مترمکعب برآورد شد، همان زمان مصوب شد که 10 میلیارد از آن منابع برای رودها و دریاچه‌ها و تالاب‌ها اختصاص یابد و نامش را هم آب قابل برنامه‌ریزی گذاشتند و برنامه‌اش به وزارتخانه، نهادها و بخش‌های مربوط ابلاغ شد اما در عمل هیچ‌گاه آبی به رودها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها نرسید. وقتی از وزارت نیرو که مسئول اختصاص این منابع آبی بود، سوال شد، این‌گونه پاسخ دادند که ما آب مذکور را از سدها رها کردیم، اما آب در پایین‌دست و در بین راه توسط کشاورزان برداشت شده و به رودها و تالاب‌ها و دریاچه‌ها نرسیده‌است!

حالا یا وزارت نیرو بی‌توجه به حقابه محیط‌زیست، آبی از سدها رها نکرده‌بود یا اگر رها کرده‌بود توسط کشاورزان در پایین‌دست برداشت شده‌بود که البته احتمال دوم هم به صواب نزدیک است؛ زیرا در دوره‌ای در حوضه دریاچه‌ارومیه تنها در بستر دو رودخانه مهم سیمینه‌رود و زرینه‌رود که تامین‌کننده بخشی از آب دریاچه‌ارومیه هستند، 800 پمپ برداشت آب توسط کشاورزان مستقر شده‌بود، بدون آن‌که روی آنها نظارتی باشد و از آنها برای برداشت بی‌حساب از منابع آبی بازخواست شود. در این میان محیط‌زیست و طبیعت است که همواره مظلوم واقع می‌شود.

خدای قوانین اجرا نشده‌ایم

محمد درویش، دبیر کرسی محیط‌زیست یونسکو هم درخصوص چرایی اجرا نشدن قانون حفاظت از تالاب‌ها می‌گوید: مشکل بزرگ کشور ما این است که نه تنها قوانین محیط‌زیست بلکه بسیاری از قوانین در این کشور بدون اجرا، معطل مانده و عملا دولت‌ها برای اجرای آنها کاری نمی‌کنند. درخصوص محیط‌زیست هم در برنامه‌های پنجم و ششم توسعه روی پرداخت حقابه تالاب‌ها تاکید شده، حال آن‌که این برنامه‌ها به پایان رسیده اما قوانین و مصوبات آنها به اجرا درنیامده‌است.

درویش گلایه خود را به‌ویژه متوجه نمایندگان مجلس دانسته و به جام‌جم می‌گوید: یکی از وظایف مهم نمایندگان، یادآوری مصوبات و قوانین اجرا نشده به دولت و پافشاری روی اجرای آنها توسط دولت است، حال آن‌که در برخی موارد این خود نمایندگان هستند که ناقض قوانین به شمار می‌روند، به طور مثال به جای تاکید بر پرداخت حقابه تالاب‌ها طبق برنامه‌های توسعه پنجم و ششم، خواهان سدسازی بیشتر توسط دولت هستند و همین حالا که دریاچه‌ارومیه درحال جان دادن و خشکی کامل است و احتیاج به حقابه و آبگیری دارد، نمایندگانی به دولت فشار آورده‌اند که یک سد جدید در حوضه آبریز دریاچه بسازد!

تالاب چیست و چه فایده‌ای برای من و شما دارد؟

از حال خراب تالاب‌های کشورمان گفتیم اما شاید هنوز برخی از ما ندانیم وقتی نام تالاب به میان می‌آید، دقیقا از چه بخشی از طبیعت صحبت می‌کنیم. برای تالاب هم مثل دیگر مفاهیم تعاریف کلی و جزئی و علمی و متعارف متعددی وجود دارد که در این مجال نمی‌گنجد اما تعریف کلی‌اش می‌شود: «نام عمومی مکان‌هایی که آب، عامل اصلی تشکیل دهنده محیط‌زیست آن باشد.» به عبارتی هنگامی که پهنه آبی در سطح زمین یا در نزدیکی سطح ایجاد شود، تالاب‌ها به وجود می‌آید. ظاهرا بهترین و متداول‌ترین تعریفی که برای تالاب‌های طبیعی گفته شده، همان تعریفی است که در کنوانسیون جهانی حفاظت از تالاب‌ها (کنوانسیون رامسر) بیان شده‌است: «مناطقی پوشیده از مرداب، باتلاق، لجن‌زار یا آبگیرهای طبیعی و مصنوعی اعم از دائمی یا موقت که در آن، آب‌های شور یا شیرین به صورت راکد یا جاری یافت می‌شود. از جمله شامل آبگیرهای دریایی که عمق آنها در پایین‌ترین حد جزر از شش متر تجاوز نکند...» اگرچه طبق تعریف بالا آبگیرهای مصنوعی ( مثل مخازن ذخیره آب در پشت سدها) هم در دایره تعریف تالاب‌ها می‌گنجد اما وقتی صحبت از تالاب‌های ملی و بین‌المللی کشورمان به میان می‌آید، منظور همان آبگیرهای طبیعی است.

این تالاب‌های پرفایده

اگر بگوییم هزار و یک فایده دارد این تالاب‌ها، بیراه نگفته‌ایم. تالاب که زنده باشد و سرحال و برقرار، هم به بقای گونه‌های جانوری و گیاهی روی زمین کمک می‌کند ( به‌ویژه جانوران و گیاهانی که در بستر و پیرامون تالاب زندگی می‌کنند)، و هم برای ما انسان‌ها شغل و شادی و آبادی می‌آورند. آبرسانی و تغذیه منابع آب زیرزمینی هم که در کشور ما اکنون به سمت صفر میل می‌کند، یکی دیگر از وظایف نانوشته تالاب‌هاست. خلاصه و در یک کلام: اگر تالاب‌ها زنده باشند و زندگی کنند، امیدی به زندگی و تداوم حیات ما و گیاهان و جانوران هم هست وگرنه ...

اگر تالاب‌ها بمیرند ...

راستی اگر تالاب‌ها بمیرند، اگر همه‌شان خشک و نابود شوند، چه می‌شود؟ چه بلایی سر ما و طبیعت و جانوران و گیاهان می‌آید؟ اصلا اتفاقی می‌افتد؟!

خیلی خلاصه بگوییم، اگر تالابی خشک شود، به دلیل بستر خاکی و نرمی که دارد، به کانونی از گردوغبار تبدیل می‌شود؛ هرچه تالاب بزرگ‌تر، کانون گردوغبار وسیع‌تر. تصورش را بکنید در ایران ما که تالاب‌های بسیار بزرگی مثل هامون در شرق و دریاچه‌ارومیه در شمال غرب و جازموریان در جنوب‌شرق و گاوخونی در مرکز وجود دارد، خشک‌شدن هر یک از اینها چه توفان و بلایی در آسمان به راه می‌اندازد؛ فاجعه‌ای که شمارش معکوس آن از مدتی پیش آغاز شده‌است.

ورود هوای ناسالم به درون ریه‌ها و تهدید سلامت و گم‌شدن آسمان آبی و زلال پشت هجمه‌های خاک، تنها یکی از پیامدهای خشکی تالاب است. به این تهدید اضافه کنید، بیکاری صدهاهزار کشاورز و صیاد و تولیدکننده‌ای که در کنار تالاب و با بهره‌مندی از آب و گیاه و آبزیان این اکوسیستم پویا، کسب کار و معیشت می‌کردند؛ صدهاهزار نفری که در صورت بیکاری چاره‌ای جز مهاجرت ندارند، مثل آنچه در منطقه هامون و جازموریان و گاوخونی شاهدش بودیم. و درنهایت این‌که نابودی تالاب‌ها، نابودی یکی از تماشایی‌ترین جاذبه‌های گردشگری این سرزمین را به همراه خواهدداشت و ایران ما را از کشوری پر از آب و آبادی به پهنه‌ای خشک و بی‌آب و علف و بدمنظر تبدیل می‌کند.

پرندگان زیبایی که به تدریج کم می‌شوند

تالاب‌ها یکی از جاذبه‌های مهم گردشگری اند و اگر از آسمان به آنها نگاه کنی، مثل نگین‌هایی زمردین در جای‌جای کشورمان می‌درخشند؛ البته درخشش این نگین‌های زیبا مربوط به زمانی بود که 226 تالاب بزرگ و کوچک ایران‌مان پرآب بودند و سرحال و سرزنده. تالاب‌ها که پرآب بودند پرندگان مهاجر با شوق از سمت سرزمین‌های شمالی و جنوبی در زمستان و تابستان خود را به این زیستگاه‌های زیبا و سرسبز می‌رساندند. فکرش را بکنید هر سال با فرارسیدن پاییز، میلیون‌ها پرنده زیبای مهاجر خود را به این تالاب‌ها برسانند و زمین و زمان را با فریاد خوش‌آهنگ و تصاویر زیبای بال و پر گشودن و بستن و نشست و برخاست و در هوا رقیصدن‌شان، جادویی و چشم‌نواز و تماشایی کنند.

حالا اما بیشتر تالاب‌های بین‌المللی و ملی ما خشک و بی‌آب و کم‌آب شده‌اند و دیگر زیستگاه مناسبی برای پرندگان مهاجر نیستند. دیگر خبری از زادآوری گسترده فلامینگوها در تالاب‌های کشور نیست. پلیکان‌ها در مکان مناسب زادآوری پیدا نمی‌کنند. حالا دیگر وضعیت پرندگانی که زندگی‌شان وابسته به تالاب‌هاست، مناسب نیست و اگر نتوانیم تالاب‌هایمان را احیا کنیم، در آینده‌ای نه چندان دور پرندگانی که تاکنون در آسمان شهرهای شمالی و مرکزی می‌دیدیم، نخواهیم دید. کاهش گونه‌ها و جمعیت پرندگان به خاطر خشکی تالاب‌ها محسوس است و فرصت حفظ آنها هر روز کمتر از قبل است. بماند که پرندگان زیبای مهاجر با دیدن نابودی زیستگاه‌هایشان، هرسال کمتر از سال قبل برای سفر به این سرزمین رغبت می‌کنند. ایران ما بدون پرندگان زیبای مهاجرش بی‌شک چیزی بزرگ کم خواهدداشت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها