هر هنرمندی که مدارج هنری را پلهپله طی کرده باشد، میداند که باید با منطق حرف بزند و از اظهارنظر احساسی پرهیز کند. زیرا از هنرمندان این توقع میرود. ضمن اینکه هنرمند آگاه اسیر هیجانات مقطعی نشده و فقط زمانی به حرف میآید که مسلط بر کلام بوده و بداند که نقطهنظرش مورد استفاده سالم قرار میگیرد؛ بنابراین از هنرمندان انتظار میرود که از هیجانات دور باشند تا بتوانند به دور از احساس و با منطق صحبت کنند، زیرا هنرمندان الگوهای جامعه محسوب میشوند و مردم به رفتارهای آنها نگاه میکنند.
البته باید به این نکته اشاره کنم که شاید برخی هنرمندان جوان گرفتار هیجانات احساسی شده و در بزنگاهها کلامی را جاری کنند که بعد از فرونشست هیجانات بفهمند آن کلام صحیح نبوده است، پس چه بهتر که پیش از ادای گفتار حتما ذهنمان را جمع کنیم و حرفی بزنیم که از آن سوءاستفاده نشود.
این موضوع خیلی اهمیت دارد تا بدانیم در موقعیتهایی که رخ میدهد چطور عمل کنیم و چگونه صحبت کنیم تا مبادا درگیر هیجان شویم.
درست است که اهالی هنر مانند بسیاری از اقشار جامعه با مشکلات فراوان اقتصادی مواجهند و البته حقشان است که ناکارآمدیها را نقد کنند، ولی نقد نباید باعث شود برخی ارزشها و فیالمثل تمامیتارضی ایران دستخوش نگاه شوم تجزیهطلبان گردد.
به نظرم نقد کردن هم اصول خودش را دارد و باید طبق چهارچوبها عمل کنیم نه اینکه چارچوبها را به هم بزنیم و بگوییم که حق با ماست.
البته باید به این موضوع اشاره کنم که در تمام ادوار تاریخی در سایه ایران یکپارچه بوده که هنر ایران شکوفا شده و هنرمندان توانستهاند قابلیت هنری خود را به منصهظهور برسانند و اگر ایران نباشد آنگاه هنرمندان هم نخواهند توانست چنین یکپارچه به تولید هنری دست زنند.
باید در آرامش فکر کرد و به نتیجه رسید و امیدوارم بهزودی آرامش در کل امور و بهویژه امور هنری حاکم شود و از طرف دیگر مدیران هنری کمک کنند به حل مشکل اهالی هنر تا هنرمندان بیدغدغه معیشتی با تمام توان برای هنر ایران کار و فعالیت کنند.