ساناز سماواتی، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون که پیش از این او را در آثاری چون نود شب، تولدی دیگر، زیر آسمان شهر، وارش، مسافر، نقطهچین و محکومین دیدهایم، در گفتوگویی با جامجم از نقشی که در سریال چسب زخم بازی کرده میگوید.
ساناز سماواتی درباره حال و هوای سریال«چسب زخم» و نقشی که برعهده گرفته این گونه توضیح میدهد: تصویربرداری چسب زخم از اردیبهشت۱۴۰۰ آغاز و برای سال۱۴۰۱ آماده شد که اکنون در حال پخش است. کاراکتر «هما» از معدود کاراکترهایی است که بسیار دوستش داشتم چراکه سمبل من، شما و مادرانمان و به نوعی سمبل تمام زنان کشورمان است؛ یک زن کاملا ایرانی که همیشه و در هر شرایطی چرخ اقتصاد خانواده را به هر شکلی چرخانده است. زنی که در عین بچهداری، بیرون هم کار میکند، در عین حال مظلوم هم هست و در نهایت هم آنطور که باید دیده و از او قدردانی نشدهاست.
وی میافزاید: ما هزاران هزار زن همانند هما را هر روز در جامعه میبینیم؛ صبور، با شخصیت، مظلوم و باوجدان که البته به نظر من هستند کسانی که خلاف چنین شخصیتی داشته باشند، بگویند من وظیفهای ندارم و شانه خالی کنند که تعدادشان کم است. اما امثال هما همیشه خودشان را فدا کرده و از خودشان گذشتهاند.
این بازیگر سینما و تلویزیون با بیان اینکه برای خانواده هما مشکلاتی به وجود میآید و همین مشکلات، لایه بعدی قصه را شکل میدهد، میگوید: نفوذ غیرمستقیم هما به داخل خانوادههای مختلف، داستانهایی را میسازد که ما باز در اکثر آنها میبینیم زنان چطور مظلومانه و در کمال صداقت تلاش میکنند زندگیشان را بچرخانند و جلو ببرند.
سماواتی در پاسخ به اینکه شما عمدتا در نقشهای طنز بازی کردید و حالا چه شد که این نقش را انتخاب کردید و چه چالشهایی را به همراه داشت، عنوانمیکند: برایم جالب است که من را با نقشهای کمدی و طنز به خاطر میآورند و جای تشکر هم دارد. اتفاقا بعد از ۳۲ سال سابقه کاری که دارم و از حدود ۱۸۰ کاری که در تلویزیون، تئاتر، سینما و رادیو انجام دادم، بالای ۸۰ درصد کارهایم رئال بوده است. اما باز هم خوشحالم که کارهای طنزم این قدر دیده شده است.
وی میافزاید: شاید یکی از دلایلش این باشد که خود من اصولا آدم خاکستری و جدیای هستم و معمولا آدمهایی با این تیپ شخصیتی کارهای طنزشان بهخصوص طنزهای موقعیتشان خیلی نهادینه و درونی است. برای همین هم ممکن است بیشتر به دل بیننده و اطرافیان بنشیند و واقعیتر جلوه کند.
این بازیگر سینما و تلویزیون ملاک خود برای انتخاب یک نقش را خود نقش و حسی که به آن دارد میداند و میگوید: فرقی نمیکند کار رئال باشد یا طنز. دلیل دیگرم برای انتخاب نقش، تیمی است که با آن کار میکنم.
در نهایت من هم مثل همه همکارانم و همه مردم باید کار کنم تا درآمد داشته باشم بنابراین آخرین و سومین ملاکم مالی است.
وی درباره سختترین سکانسی که در سریال چسبزخم بازی کرده عنوان میکند: تمام کار زیبا بود. متن خوبی نوشته شده بود و از معدود نقشهایی است که همراه من خواهد ماند؛ مانند «راز یک خزان» که سال ۷۶ بازی کردم و شخصیت «زیبا» را مردم هنوز به خاطر دارند. پاسخ به سؤال شما برای من خیلی سخت است که بین این تعداد اپیزود بخواهم یکی را انتخاب کنم. مانند این است که بخواهی بین فرزندانت تفاوت قائل شوی. من برای تمام سکانسها و تکبهتک آنها عاشقانه بازیکردم.
سماواتی ادامه میدهد: در یکی از اپیزودها، پیشنهادی دادم که خوشبختانه نوشته شد و آقای تهرانی کارگردان کار از آن استقبال کرد. قسمتی در سریال هست درباره جانبازان عزیز کشورمان؛ همه میدانند که خط قرمز من در کشورم شهدا و جانبازان هشت سال دفاعمقدس هستند. نسلی که رفتند جنگیدند و شهید و مجروح شدند تا یک وجب از خاک کشور اشغال نشود. برای همین، پیشنهاد قصهای را دادم که هما به خانه یکی از این عزیزان میرود که از جانبازان اعصاب و روان است و ما در آنجا سختیای را که خانواده این عزیزان دارند میبینیم.خودشان که عزیز هستند و تاج سر. این قسمت نشان میدهد خانوادههای این عزیزان چه درگیریها و مشکلاتی دارند. این قسمت برای خود من مطلوب است و آن را خیلی دوست دارم.
این بازیگر سینما و تلویزیون در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه در داخل سریال یک پسر و دختر دارید که بازیگر نیستند، از سختی و نوع کار کردن با آنها برایمان بگویید، توضیح میدهد: بله، آنها از بچههایی بودند که دورههای بازیگری را گذرانده و بعد از تستهایی که دادند انتخاب شده بودند. به هرحال سخت است. البته به نظر من برای آنها سختتر است، چرا که مقابل کسانی که یک مقدار تجربه بیشتر دارند بازی میکنند. کل تیم سعی کردیم ارتباط خوبی با آنها داشته باشیم. من خودم شخصا نهتنها در جایگاه بازیگر مقابلشان بلکه کاملا با احساس مادرانه سعی میکردم بهاصطلاح صحنه نیفتد و هدایت کنم و پیشنهادهایی به آنها بدهم. از انصاف نگذریم که واقعا بچهها توانستند خوب کار کنند.
سماواتی ادامه میدهد: برای این مدل ورود احترام قائل هستم چرا که در هنر کسی جای کسی را نمیگیرد و جا برای همه هست. مهم این است که از چه طریقی و به چه نحوی وارد این عرصه شوی.در یک دورهای اینطور بود که با خرید نقش و اسپانسر بازیگر و از این قبیل اتفاقات عدهای وارد این عرصه میشدند. اما توصیه من همیشه در کلاسهای بازیگری خودم این است که از صفر و از پایه شروع کنید، درسش را بخوانید، دوره ببینید، زحمت بکشید و گام به گام جلو بروید.یکشبه ره صدسالهرفتن بیفایده است.یکشبه آمدن، مانند یک حباب روی آب میترکد و از یاد میرود.
وی درباره فعالیتهای دیگری که این روزها مشغول انجام آن است نیز میگوید: در تئاتری با عنوان «گرا» مشغول کار هستم، گرا یک اصطلاح جنگی است. این کار به نویسندگی و کارگردانی آقای نوید ترابی که سالها پیش هم با ایشان کار کرده بودم روی صحنه میرود. ایشان یک سهگانهای درباره دفاعمقدس و جنگ بهخصوص زنان در جنگ نوشته که در هر سه آنها، زن در مرکز قصه قرار دارد. این تئاترِ سوم از آن سهگانه است. دلیل انتخاب من هم واقعا همین است. گرا داستان یک زن آزاده، سالها بعد از جنگ است. آن زن آزاده به یک برنامه رادیویی دعوت میشود و به نظرم نقش بسیار تأملبرانگیزی است. این کار برای جشنواره مقاومت در حال آمادهسازی است و تمرین میشود.
هیچکس را قضاوت نکنیم
این بازیگر سینما و تلویزیون میافزاید: یک سریال دیگر به نام «داستان یک شهر» از من چندی پیش پخش شد. از مردم خیلی ممنونم به دلیل محبتی که نسبت به من دارند. یک سریال دیگر به نام«شام آخر» هم دارم که تلاشها براین بود به ماه محرم برسد.کارگردان کار خانم فتحعلی و از دوستان خیلی خوب بنده است. این کار اولین تجربه کارگردانی ایشان بود، ولی کار خوبی شد و خوش درخشید. موضوع سریال خوب بود؛ اینکه بهظاهر آدمها توجه نداشته باشیم در این قصه مورد توجه بود. سریال این پیام را داشت که نباید بر اساس ظاهر و نوع پوشش، کسی را قضاوت کرد. ما اصلا اجازه نداریم کسی را قضاوت کنیم، قاضی خداوند است و اوست که میتواند هرکسی را قضاوت کند.
روزنامه جام جم