از جمله نکات جالب توجه در مورد این اثر، زمینهسازیاش برای تماشای دوباره تلهتئاتر از قاب تلویزیون پس از سالها وقفه است و همچنین زاویه دیدی که این اثر از آن روایت میشود. «کاتب اعظم» را کاتبان سپاه عمربن سعد در روز عاشورا روایت میکنند و آنطور که مهدی غفوری، نویسنده و کارگردان هنری این اثر و علی عبادی، کارگردان تلویزیونی آن در گفتگو با جامجم تایید میکنند هنگامی که از منظر جبهه شر به روایت میپردازید میتوانید از نگاه ایدئولوژیزده فاصله بگیرید و نگاهی تاریخی به موضوع بیندازید. آنچه در ادامه میخوانید حاصل نشستی است در مورد این سریال که با حضور امین زندگانی، بازیگر نقش حاتم، مهدی غفوری و علی عبادی برگزار شد. گفتگو با حدیث میرامینی، دیگر بازیگر این تلهتئاتر در نقش حانیه نیز به صورت تلفنی انجام شد.
روند ارائه پیشنهاد ساخت تلهتئاتر کاتب اعظم به شما از سوی مرکز سریال سوره چگونه اتفاق افتاد؟
مهدی غفوری، نویسنده و کارگردان هنری: اواخر بهمن ۱۴۰۰ بود که رمان «اعترافات کاتب کشتهشده» نوشته ساسان ناطق از طرف مرکز سریال سوره به من داده شد و خواستند بخوانمش و نظرم را نسبت به آن بگویم. من و حامد نوراللهی، طراح پروژه تقریبا کتاب را با یکدیگر خواندیم و او ازمن پرسید مهدی نظرت چیست؟ و من گفتم چقدر برای تلهتئاتر جذاب است و چه زاویه دید قشنگی دارد. او گفت ما هم در مرکز سریال سوره چنین نظری در موردش داشتهایم و به نظرمان جذاب آمدهاست. با یکدیگر رفتیم و صحبتهای اولیه را در مرکز سریال سوره انجام دادیم و قرار شد من طرح را بنویسم. گمان میکنم این اتفاق، پژوهش و طراحی من، دو ماهی طول کشید و بعد از تعطیلات نوروز بود که طرح تصویب شد و به این نکته رسیدیم که حالا برای پردازش آن چه کنیم و شخصیتها چگونه طراحی شوند و... که طی جلساتی متعدد با حضور علی عبادی، کارگردان تلویزیونی و حامد نوراللهی، طراح پروژه به ثمر نشست. البته باید تاکید کنم آنچه در این جلسات سه نفره میگذشت فقط بحث کارشناسی بود و ما بعد از طرح، با یکدیگر به طراحی شخصیتها پرداختیم و نقاط عطف قصه در همین جلسات متعدد شکل گرفت و بعد از آن بود که من شروع به نوشتن کردم.
در گفتوگویی که قبلتر با یکدیگر داشتیم اشاره کردید که به عنوان مثال خیمه مطبخ توسط شما به داستانی که ساسان ناطق در اعترافات کاتب کشتهشده تعریف کرده اضافه شدهاست. میخواهم بدانم بهجز آنچه موارد دیگری به داستان افزودید و به عنوان مثال شخصیت حاتم با بازی امین زندگانی که هم اکنون در خدمتشان هستیم در رمان به همین شکلی بودند که اکنون میبینیم؟
غفوری: من نمیتوانم بگویم ما از اعترافات کاتب کشتهشده، اقتباس عین به عین داشتیم، اما میتوانم بگویم اقتباسی وفادارانه داشتیم. ما زاویه دید جذابی که ایشان انتخاب کردهبودند؛ روایت داستان از دید کاتبانی در سپاه عمربن سعد است که در واقعه عاشورا، مسئولیت کتابت را بهعهده داشتهاند. همچنین در رمان شبانی به نام حاتم هست، اما نه به این شکل. پس ما زاویه دید را همان زاویه دید رمان در نظر گرفتیم و پرسوناژ شبان را هم حفظ کردیم و سپس بر مبنای پژوهشهایمان و زیرمتنی که برای قصه برگزیدیم شروع به روایت کردیم.
اگر موافق باشید گفتگو را با صحبت در مورد ساختار ادامه دهیم و سپس به محتوا برسیم. کاتب اعظم با تلهتئاتر مرسومی که میشناسیم تفاوتهایی دارد. تفاوتهایی که از جمله آنها میتوان به ضبط تلهتئاتر در استودیو و ضبط کاتب اعظم در فضای باز و لوکیشنی خاص در نزدیکیهای لوکیشن قلعه فیلم سینمایی «ملک سلیمان» اشاره کرد. همچنین ما در تلهتئاتر شاهد استفاده از جلوههای ویژه نیستیم، اتفاقی که در کاتب اعظم رخ میدهد. با توجه به این تفاوتها اساسا چرا کاتب اعظم را یک مینیسریال ندانیم و آن را تلهتئاتر بنامیم؟
غفوری: گمان میکنم باید کمی اصولیتر به تعریفمان از تلهتئاتر و مینیسریال بپردازیم. متنی که دست ماست، فیلمنامه نیست و با این که سکانسبندی شدهاست، اما سکانسبندیهایشان کاملا تلهتئاتری است و اگر قرار بود فیلمنامهای سکانسبندی شود نوع روایت متفاوت میشد. اصلی در تلهتئاتر وجود دارد که اصل زاویه دید تماشاگر مینامندش و ما به آن وفادار بودهایم. به این معنا که از هر منظری به صحنههای کاتب اعظم بنگرید، چه داخلی و چه خارجی، وفاداری ما به زاویه دید تماشاگر را میبینید و متوجه میشوید خط صحنه را کاملا حفظ کردهایم و از این منظر، از نظر اجرایی، کاملا به قاعده تلهتئاتر وفادار بودهایم، اما میپذیرم با نظر علی عبادی، کارگردان تلویزیونی و تیم ایشان نوآوریهایی به عنوان مثال در پلانبندیها و دکوپاژها دیده میشود که از نظر من اتفاقاتی خوب است. چون اصل بر این است که شما زاویه دید تماشاگر را حفظ کنید و او احساس کند بیرون از صحنه نشسته و در حال تماشای صحنه است که ما از آن تخطی نکردهایم، نه در متن و نه در اجرا، اما نوآوریهایی داشتهایم. درمجموع این که نمیتوان کاتب اعظم را مینیسریال نامید. اگر آن زاویه دید رعایت نشدهبود میتوانستم با شما همراه شوم، ولی به واسطه وفاداری به آن، پاسخم به پرسشتان منفی است.
علی عبادی، کارگردان تلویزیونی: توضیحی که من میتوانم در پاسخ به این سؤال که به کاتب اعظم با توجه به اتفاقاتی که در آن رخ داده بهتر است چه بگوییم، بدهم این گونه است. نوآورانه بودن این کار بهدلیل ترکیب سه گونه متفاوت تئاتر تلویزیونی با یکدیگر است. به این معنا که منطق ما در بخشهایی از کار مانند داخل خیمه کاتبان بسیار نزدیک به منطق تئاتر استودیویی است. یعنی چه؟ یعنی انگار دوستان در حال اجرا در پلاتویی هستند و ما تلاش میکنیم این اجرا را پوشش دهیم. بخشهایی مانند روبهروی خیمه کاتبان بسیار نزدیک به تئاترتلویزیونی است، آنگونه که در آن گویی متن برای تلویزیون نوشته شدهاست و بخشهای روبهروی مطبخ بسیار نزدیک به تلهتئاتر است. یعنی میزانسنها خود را برای دوربین منعطف میکردند. این سه گونه در این کار ترکیب شدهاست و ما با خود گفتیم حال که دستمان باز است و سه گونه را با یکدیگر ترکیب کردهایم، میتوانیم یک پله هم فراتر رویم. یعنی چه؟ یعنی به سمت مجموعههای تلویزیونی و مینیسریال هم برویم و جلوههای ویژه را هم وارد کارمان کنیم و این گونه شد که این اتفاق طی روندی مشورتی رخ داد. مهدی غفوری میداند که در جلسات سه نفرهمان با حامد نوراللهی ما چقدر بر سر این موضوعات با یکدیگر بحث کردیم که دوربین این سمتی هم میتواند بایستد یا نه و آنچه هم اکنون در حال تصویربرداریاش هستیم نزدیک به چه گونهای است. من میپذیرم آنچه گفتم ممکن است کمی گیجکننده باشد، چون مرزهایش مشخص نیست، ولی راهی برای دور زدن پارادوکس «تلهتئاتر» است؛ چیزی حاصل تلویزیون، رسانهای بهشدت مردمی و تئاتر، رسانهای بهشدت نخبگانی که ترکیبشان با یکدیگر کاری دشوار است و برای همین مجبور میشویم پا بر خطوطی بگذاریم.
آنچه علی عبادی میگوید، ترکیب سه گونه تئاتر استودیویی، تئاتر تلویزیونی و تلهتئاتر به همراه امکاناتی، چون جلوههای ویژه، حاصل کار را چه میزان با آن چه پیشتر بهعنوان تلهتئاتر در آنها حضور داشتید متفاوت کردهبود؟
امین زندگانی، بازیگر نقش حاتم در تلهتئاتر کاتب اعظم: در راستای اشارات جذاب علی عبادی در مورد سبک کار میخواهم به نکتهای اشاره کنم. گمان میکنم هفته گذشته بود که برای پروژهای سینمایی به دفتری دعوت شدم، (با خنده) به توافق نرسیدیم پس نپرسید چه بود و چه نبود. همینطور که در مورد کار صحبت میکردیم کارگردان کار که از اساتید دانشگاه هم هستند اصطلاحی را در مورد آن بهکار بردند که برایم جذاب بود. ایشان گفتند گونهاین کار سینمایش است؛ ضمن اینکه میدانید نام آموزشگاه من و الیکا عبدالرزاقی نیز سینمایش است. او گفت نام این جنس از کار بهعنوان تلفیقی از سینما و نمایش، سینمایش است. چیزی که شما در دل کاتب اعظم هم میبینیدش و یک جاهایی نما، قاببندی و حتی میزانسنها به سینما نزدیک میشود، اما اصالت تئاتریکال بودن خود، نمایش گونه بودن خود را هم حفظ کردهاست و کاتب اعظم میتواند آغازی خوب برای پروژههایی باشد که تعریفی از این جنس دارند و خروجیشان هم میتواند بسیار خوب باشد.
با خودتان ادامه دهیم. در گفتوگویی اشاره کردهبودید وقتی متن کاتب اعظم را خواندید به یاد «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی افتادید. این یادآوری از چه نظر بود؟
زندگانی: جملهای که من خدمت مهدی غفوری عرض کردم از باب کیفیت و قدرت دیالوگها بود و از این باب گفتم من مدتها بود در عرصه ادبیات نمایشی، متنی با این قدرت نخواندهبودم؛ متنی که بهوجدم بیاورد و به این فکر کنم که چگونه بازیاش کنم. اتفاقی که در مورد خیلی از متنها نمیافتد و آن هم نه به این دلیل که نویسنده خوب نداریم بلکه بهدلایل متعددی که میتوانم به یکی از آنها از قول دوستی اشاره کنم. اینکه ما عرصهای وسیع برای انتخاب موضوع، دیالوگنویسی، رفتارشناسی و... در اختیار نداریم پس بازی کردن در خروجی کار نویسندگانمان هم کاری پیچیده نیست. من در متن مهدی غفوری آن قدرت کلام و آن چفت و بستی را احساس کردم که اجازه نمیداد حتی یک کلمه از دیالوگهایش را بهراحتی جابهجا کنید و اگر میخواستید این کار را انجام دهید باید با او بحث میکردید، چون چیدمانش بههم میخورد. دیالوگها آهنگ داشت، موزون بود، وزن داشت و هرکدام انتخاب شدهبود و اینگونه نبود که برای اضافه کردن زمان نمایش نوشته شدهباشد و این چالشی را ایجاد میکرد که من مدتها بود در آن نیفتادهبودم و این برایم اهمیت بسیار داشت. پس تشابهی که عرض کردم از این جنس بود.
آنچه امین زندگانی گفت نکتهای بود که میخواستم در ادامه به آن بپردازم. دیالوگها موجز و اثرگذار است، بی آنکه به اضافهگویی بیفتد. پروسه دیالوگنویسی چطور پیش رفت؟
غفوری: اگر بخواهم توضیح بدهم، توضیحی ترکیبی است. دیالوگنویسی چیزی آنی و خلقالساعه نیست و طرح خوب است که شما را به شخصیت خوب میرساند و شخصیت درست است که شما در پیدا کردن زبانی درست برای او یاری میدهد و این زمانی اتفاق میافتد که همه مراحل بهدرستی طی شود. هنگامی که نمودار شخصیتهای شما بینقص باشد و بدانید از کجا شروع میشود، کجا اوج میگیرد و به کجا میرسد، دیالوگها ناخودآگاه برایش خلق میشود و این چیزی پیچیده نیست. آنچه امین زندگانی گفت نظر لطفش است و اگر واقعا چنین چیزی احساس میشود من بابت آن خوشحالم و علتش طی شدن مراحلی است که به آنها اشاره کردم.
امین زندگانی در کارنامه کاریاش نقشهای متعدد تاریخی و مشخصا مذهبی دارد. میخواهم بدانم تکرار حضور در نقشهای مذهبی و واکنشهای احتمالی که برمی انگیزد برایتان نگران کننده نیست؟
زندگانی: آنچه میگویم نه فقط در ارتباط با نقشهای مذهبی که در رابطه با تمام کارهایمان است، من بهصورت کلیشهای برای بازی در نقشها انتخاب میشوم، اما میکوشم خودم انتخاب کلیشهای نکنم. البته کلیشه همیشه هم بد نیست و در ایران است که اصرار میکنیم حتما متفاوت باشیم در حالی که نقشهای چندان متفاوتی هم برایمان نوشته نمیشود و اگر به بازیگران دنیا نگاه کنید، میبینید مثلا بازیگران مجموعه فیلمهای «جیمز باند» حتی وقتی در فیلمهایی دیگر نیز ظاهر میشوند همچنان رنگ و بویی از کاراکتر پیشین در آنها دیده میشود پس انتخاب کلیشه نه غلط، نه اشتباه و نه کاری بد است و این که شما از کلیشه به شکلی بد استفاده کنید، غلط است. این که برای مصرف انرژی کمتر و صرف زمان کوتاهتر از کلیشه استفاده کنید، اشتباه است و حال منم که با این چالش مواجه میشوم آیا حاتم را شبیه حضرت مسلمبنعقیل که امتحانش را پس داده و مورد تایید هم بوده بازی کنم یا نه، به خودم فشار بیاورم و به آن حاتمی برسم که در ذهن نویسنده و کارگردان است یا ترکیبی از اینها به علاوه دیگر تجربیاتم را جلوی دوربین ببرم. من هیچ وقت نگران موضوعی که میگویید نبودهام. شاید نگران کنندهترین موقعیت برایم هنگامی بود که پخش سریال «مختارنامه» با اکران «ملک سلیمان» همزمان شد و دوستانم معتقد بودند امین! این اصلا برایت خوب نیست، ولی من نگران نبودم و هیچ وقت هم هیچکس حتی یک پلان از بازی مرا در مختارنامه مشابه ملک سلیمان ندانست و این نه از توانایی من که به خاطر رازی است که میخواهم با شما در میان بگذارم؛ یک تقلب ساده. من زمانی که مختارنامه را بازی کردم ۳۳ساله بودم و هنگامی که جلوی دوربین ملک سلیمان رفتم، ۴۰ ساله بودهام و از آن زمان هفت سال گذشته و طبیعتا خطوط چهرهام، صدایم، تجربیاتم و... تغییر کردهاست. عواملی که باعث میشود یک سلام ساده با مدل قبل نگویم. پس آنچه کردهام کاری سخت نیست، اما ترسناک است.
در کنار همه آنچه گفته شد، زاویه نگاه متفاوت کاتب اعظم عادت همیشگی ما را که داستان واقعه کربلا و قیام عاشورا را از زبان اولیا بشنویم، میشکند و اشقیا را بهعنوان راوی داستان برمیگزیند. گمان میکنید این ساختارشکنی در انتخاب راوی جدا از آن که زاویه نگاهی نو برای مخاطب میآفریند چه مزایای دیگری به همراه دارد؟
غفوری: اجازه دهید با صحبت شما مخالفت کنم و بگویم زاویه نگاه کاتب اعظم زاویه نگاه جدیدی نیست. چیزی که از طریق متون از واقعه عاشورا به ما رسیده همان دستنوشتههای کاتبان سپاه عمربنسعد است. حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع) و دیگر ائمه روشنگریهایی داشتهاند، اما زمانی که وارد پروسه تحقیق و پژوهش میشوید، میبینید که راوی بسیاری از روایتها، سپاه دشمن است. پس زاویه نگاه، زاویه نگاهی کاملا کلاسیک به واقعه کربلا و قیام عاشوراست و جغرافیایی که ما ترسیم کردهایم، جایی که ما ایستادهایم، جغرافیا و جایی جدید است که من بسیار متفاوت با زاویه نگاه میدانمش و چیزهای جدیدی که به واسطه این جغرافیای متفاوت ترسیم میشود ممکن است این احساس را برای تماشاگر ایجاد کند که با زاویه نگاهی جدید مواجه است. یکی از این چیزهای جدید منفک بودن ایدئولوژی از روایت ماست. ما در کاتب اعظم، روایتی ایدئولوژیک ارائه نمیدهیم. کاتب اعظم میتواند قصه تک تک آدمهایی باشد که به تماشایش مینشینند. از کلمه «وجوب» برای دیدن کاتب اعظم استفاده نمیکنم، اما گمان میکنم دیدنش مفید خواهدبود و دست کم آدمها را به فکر فرو خواهد برد.
زندگانی: شما زمانی که از ماجرایی دوری، میتوانی شجاع و حقطلب باشی یا بیتفاوت، اما وقتی به ماجرا نزدیک میشوی، نوع نگاهت تغییر میکند.
زاویه نگاهی که در کاتب اعظم میبینیم از منظر خیمه کاتبان است. خیمهها کجا هستند؟ جایی که به میدان مسلط میشوند یعنی در نزدیکترین نقطه به واقعه قرار گرفتهاند. آدمها چه کسانی هستند؟ کسانی که در کنار واقعه در حال نگارش آن هستند. کاتب اعظم، رفتار انسانها را در قبال حقیقتی که رخ میدهد، نشان میدهد و این که هر کسی براساس اتصالات اعتقادیاش، برخوردی متفاوت با این حقیقت نشان میدهد و اینجاست که باید از خود پرسید فاصله ما با حقیقت چه میزان است و واقعیت خودمان چیست؟ سوالی که کاتب اعظم میکوشد به آن پاسخ دهد.
عبادی: من فقط نکتهای کوچک به صحبت دوستانم که بهنظرم کامل بود، اضافه کنم. این نگاه کردن به ماجرا از جانب جبهه شر، امنیتی برایتان ایجاد میکند تا همانطور که مهدی غفوری اشاره کرد از ایدئولوژی فاصله بگیرید و تاریخی به ماجرا بنگرید. شاید یکی از آفتهای نگاه ما به واقعه عاشورا همین فقط عقیدتی نگاه کردن به ماجرا باشد و شاید گاهی اوقات لازم باشد نگاهی تاریخی نیز به آن داشت و هنگامی که زاویه دید از منظر جبهه شر است، راحتتر میتوان تاریخی نگریست.
عادت شکنی به سبک حاتم
امین زندگانی در پاسخ به این سئوال که ما عادت کردهایم شما را در نقش قهرمان داستان ببینیم حتی در کارهایی که قهرمانپردازی آنچنانی نداشتهاست. تفاوت آنچه در نقش حاتم در کاتباعظم از شما میبینیم با این روتین همیشگی برایتان چالش برانگیز نبود، میگوید: شاید این هم برای من کلیشه شدهاست. همانطور که اشاره کردید همیشه عادت داشتهام به نوعی قهرمان داستان باشم حتی در کارهایی که قهرمانپردازی آنچنانی نداشتهاست و این برایم چالشی سخت بود که با نقش حاتم نباید هیچاتفاقی را رقم بزنم، یعنی در عین حال که اتفاقات پیش میرود من هم بخشی از بدنه داستانم بهعنوان کاراکتری که وارد میشود و آدمها از طریق این گفتگوها به شناختی از خود و شرایط حاکم بر میدان و خیمهها میرسند. این برای من خیلی سخت بود، این که من همواره در متون گوناگون پروتاگونیست (قهرمان داستان) بودهام و اینجا دچار دوگانگی شک و تردیدی هستم که در معرض انتخاب قرارم دادهاست و مدام در دیالوگهایم با شخصیتهای مختلف بر سر همین موقعیت بحث میکنم و برای خود گریزگاهی به نام حضور مادر درست کردهام تا از موقعیت انتخاب رهاییام دهد. برای من که عادت کردهام در نقشهایی بازی کنم که در روند اتفاقات یک سکانس تعیینکنندهاند، بازی در نقشی که از موضع قدرت وارد نمیشود و تعیینکننده نیست، کاری دشوار بود و من برای رسیدن به حاتم پالایش بسیار شدم. این نکته را هم باید اضافه کنم اگرچه کاتب اعظم حاصل ۲۹-۲۸ جلسه فیلمبرداری بود، ولی من بهاندازه پروژهای ششماهه با آن درگیر بودم. ضمن این که در برابر غولهای بازیگری حاضر در این اثر فرصتی هم برای آزمون و خطا نبود.
زاویه نگاه نویسنده «کاتب اعظم» برایم جذاب بود
حدیث میرامینی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که او را با بازی در سریالهای دلنوازان و خداحافظ بچه به خاطر میآوریم، از اولین تجربه نقشآفرینیاش در یک سریال تاریخی به جامجم میگوید. او در این خصوص توضیح میدهد: «با توجه به اینکه تلهتئاتر کاتب اعظم، مینیسریال هفت قسمتی بود و مدت زمان تصویربرداری آن یک ماه به طول انجامید، بازی در این مجموعه تاریخی تجربه خوبی برای من بود. زمانیکه برای بازی در این تلهتئاتر از من دعوت به عمل آمد از اینکه پس از سالها قرار است تلهتئاتر ساخته شود به وجد آمدم و پس از مطالعه فیلمنامه این تلهتئاتر تصمیم به بازی در این مجموعه گرفتم.» میرامینی با اشاره به این موضوع که به طور کلی بازیگری و سینما سختیهای خاص خودش را دارد، میگوید: «این پروژه علاوه بر سختیهای مرسوم به دلیل تاریخی بودنش سختیهای مضاعفی داشت. هم لوکیشن مجموعه دور از شهر بود و هم فیلمبرداری در روز و زیر آفتاب داغ مرداد و شهریور کار سختی بود، اما برای من که تا به الان تجربه بازی در نقش تاریخی را نداشتم، سختیهای کار هم جذاب و متفاوت بود. علاوه بر اینکه بازی در فیلمهای تاریخی را همیشه دوست داشتم، گریم، لباسها و دیالوگهایی که در اینگونه کارها استفاده میشود، برایم جذاب بود و دوست داشتم خودم را در نقشی تاریخی محک بزنم.» میرامینی با ارزشمند دانستن جایگاه تلهتئاتر در دنیا خاطرنشان میکند: «در صورتی که در همه جای دنیا همچنان تلهتئاتر مورد توجه است، در کشور ما سالها بود که جای خالی تلهتئاتر حس میشد. من پیشتر نیز زمانیکه تلهتئاتر ساخته میشد شانس تجربه بازی در این حوزه را داشتم و از آنجا که من اهل تئاتر و نمایش هم هستم، به شدت فضای تلهتئاتر برایم جذاب است.» او دلیل اصلی حضورش در این مینیسریال را زاویه نگاه متفاوت نویسنده میداند و در ادامه بیان میکند: «زاویه نگاه نویسنده در این تلهتئاتر برایم جذاب بود، چرا که همیشه وقتی در مورد افسانهها یا روایتهای مذهبی صحبت میکنیم، به شخصیتهای اصلی آن ماجرا پرداخته میشود. «کاتب اعظم» اولین بار واقعه روز عاشورا را از زاویهای متفاوت بیان میکند و آدمهای عادی را که خط اصلی قصه بر آنها تاثیرگذار بودهاست، به تصویر میکشد.» او درباره نقشی که ایفاگر آن است توضیح میدهد: «درمورد نقش حانیه زیاد صحبت نمیکنم تا مخاطب با زاویه نگاه خود آن را دنبال کند و به همین مورد بسنده میکنم او دختری است که نه تنها زن منفعلی نیست، بلکه در جریان اصلی قصه شخصی دغدغهمند و تاثیرگذار است.» میرامینی در پایان درخصوص تازهترین فعالیت هنری خود میگوید: «در حال حاضر مشغول یک نمایشخوانی هستم که به نفع بانوان زندانی است و امیدوارم بتوانیم گرهی از زندگی این زنان سرزمینم باز کنیم.»
روزنامه جام جم