وحید تاج موسیقی را به صورت آکادمیک آموخته و فارغالتحصیل لیسانس موسیقی و فوقلیسانس آهنگسازی از دانشگاه سوره تهران است. او خوانندگی را از کودکی آغاز کرد. از شاگردان محمدرضا شجریان بود و آهنگسازی را نزد استادانی مثل مصطفی کمال پورتراب، نادر مشایخی و وارطان ساهاکیان آموخته است. در تمام سالهایی که میخواند، همچنان دل در گرو موسیقی ایرانی دارد و آلبومهای شنیدنی از او منتشر شده است. به سبب همین پایمردی در عرضه و ارائه موسیقی ایرانی، گفتوگویی با او داشتهایم که درباره موسیقی ایرانی، مهجورماندن و ظرفیتهای این موسیقی است.
در سالهایی که فعالیت میکنید، همچنان محکم و وفادار به پای موسیقی ایرانی ماندهاید. آلبومهای موسیقی ایرانی منتشر کرده و سراغ انواع دیگر، از جمله موسیقی پاپ یا حتی موسیقی تلفیقی هم نرفتهاید. دلیلش چیست؟
دلیل اولش به خواست و علاقه شخصی خودم برمیگردد؛ به عشق و علاقهای که به موسیقی ایرانی در من بوده و هست. دوم اینکه موسیقی ایرانی چیزی کم ندارد که بخواهم سراغ گونههای دیگر موسیقی بروم، من در آن کم ندیدهام. نظرم این است که امروزه به دلیل وجود فضای مجازی و شبکههای مختلف ماهوارهای و فضایی که مردم را با دیگر موسیقیها یعنی انواع موسیقی از سراسر جهان آشنا میکند، موسیقی ایرانی کمتر مورد توجه قرار میگیرد چرا که در کشور خودمان به موسیقی ایرانی بهای زیادی داده نمیشود و آینهای برای انعکاس آن وجود ندارد. طبیعی است که مردم به سوی انواع موسیقیهای مختلف به جز موسیقی ایرانی کشیده میشوند. زرق و برقی که این سالها در انواع دیگر موسیقی ایجاد شده، در موسیقی ایرانی ایجاد نشده است.
شاید هم تنوع موسیقی و گونههای متعدد در جهان امروز باعث شده موسیقی ایرانی سهم کمی در سلیقه مخاطبان امروز داشته باشد.
من قبول دارم که اگر قرار باشد موسیقی ایران را در طیف موسیقی تمام جهان بررسی کنید، یک نوار باریک است، اما چرا نباید این نوار باریک را پررنگتر کنیم؟ این همه موسیقیدان خوب، نغمات عالی، ملودیهای موثر و ماندگار و خوانندگان توانمند داریم. چه اشکالی دارد که موسیقی خودمان را پررنگتر کنیم و حتی به کل دنیا نشان بدهیم موسیقی ما بسیار فاخر و ارزشمند است؟ این امر نیازمند برنامهریزی بلندمدت است که هم متولیان فرهنگی باید کمک کنند و هم رسانهها. متاسفانه در تیتراژهای تلویزیونی که مردم بیشتر از هر جای دیگری با موسیقی مواجه میشوند و از رسانههای عمومی مثل رادیو و تلویزیون که عموم مردم از آنها ارتزاق میکنند، موسیقی ایرانی تقریبا حذف شده است. یک تیتراژ تلویزیونی نشانم بدهید که سازبندی آن بر اساس موسیقی ایرانی باشد! من چند اسم میگویم ببینید کدامشان تیتراژ خواندهاند: حسین علیشاپور، مجتبی عسگری، پوریا اخوان، مهدی امامی و خیلی از خوانندههای موسیقی اصیل ایرانی تیتراژ نخواندهاند. تیتراژها به خوانندگان موسیقی پاپ ارائه شده و معمولا آهنگسازان از سازهای ایرانی با المانهای موسیقی سنتی در ساخت تیتراژها استفاده نمیکنند یا این اتفاق به ندرت رخ میدهد.
اگر پاسخ برنامهسازان به شما این باشد که موسیقی ایرانی تنوع و تازگی ندارد و مخاطب امروز از تکرار آن خسته شده، به عنوان یک متخصص موسیقی ایرانی، پاسخ شما چیست؟
پاسخم این است که مگر موسیقی پاپ تنوع دارد؟! همه خوانندگان مثل هم هستند، همه ملودیها یا در ماژور است یا در مینور. چند موسیقی پاپ شنیدهاید که در چهارگاه، سهگاه یا بیات ترک ساخته شده باشد؟ شاید در گذشته کارهایی از این دست صورت گرفته باشد، اما این روزها کدام آهنگسازی بر اساس دستگاههای موسیقی ایرانی آهنگ پاپ ساخته است؟ اینکه میگویند موسیقی ایرانی دچار یکنواختی شده است، منطق ندارد. موسیقی ایرانی هفت دستگاه دارد: شور، سهگاه، چهارگاه، ماهور، نوا، همایون، راستپنجگاه و پنجآواز؛ دشتی، بیات ترک، ابوعطا، اصفهان، افشاری که در ۱۲مقام یا رنگ صوتی مختلف میتواند عرضه شود. از ترکیب این دستگاهها و آوازها چه میزان تنوع ملودیک خواهیم داشت؟ اگر قرار باشد از این تنوع استفاده کنیم حتما موسیقی اصیل ایرانی تکراری نخواهد بود.
به زبان ساده، یعنی مثل یک جعبه مدادرنگی با ۱۲ رنگ است که میتوان از ترکیب آنها رنگهای متنوع ایجاد کرد؟
دقیقا همینطور است. در موسیقی پاپ، اما از این طیف استفاده نمیشود. کسانی که تجربه آهنگسازی دارند خوب میدانند مقصود من چیست. بسیاری از آهنگسازان ما دستگاههای ایرانی را نمیشناسند. من به این دوستان ایرادی نمیگیرم و صرفا دارم مسأله را تشریح میکنم. نکته دیگر اینکه در موسیقی ایرانی فرمهای مختلف داریم؛ پیشدرآمد، چهارمضراب، تصنیف، ساز و آواز و. همه اینها را با ریتمهای متنوع میتوان ارائه داد، مثلا تصنیف را از نظر ریتم میتوانند به شکلهای مختلف عرضه کرد. در کارهای پرویز مشکاتیان با ریتم آهسته و پیشدرآمد آغاز میشود؛ مثل آلبوم بیداد. همه پیشدرآمدهای آقای مشکاتیان که آواز هم ندارد، سه چهار نوع ریتم متفاوت دارد و دوباره برمیگردد به ریتم اول. این اگر تنوع نیست نامش چیست؟ تصنیف هم همینطور. ما تصنیفهایی داریم که ریتمشان پر از پیچیدگی و تنوع است؛ مثلا با ریتم دو چهار شروع میشود، در ادامه شش و هشت و بعد از آن لنگ میشود. ریتم ساده و ترکیبی به علاوه تکنیکهای نوازندگی و خوانندگی. خیلی از نوازندگان ایرانی بسیار باتکنیک هستند؛ پاساژهای آنچنانی، حرکات سریع روی ساز دارند و همینطور خوانندگان ما تحریرهای فوقالعادهای ارائه میکنند و اساسا تحریرزدن در موسیقی ایرانی بسیار اهمیت دارد. به محض اینکه یک خواننده پاپ وسط کنسرت چهچهه میزند، برایش سوت میزنند و هورا میکشند، اما در یک موسیقی سنتی خواننده از همان ابتدا تحریر میزند و بعد مخاطب میگوید این چیست؛ همهاش تحریر و هاهاهاها، هههههه، هوهوهو. به اعتقاد من مشکل در موسیقی اصیل ایرانی نیست؛ ماجرا از آنجا شروع شد که مردم همه دنیا سادهپذیر شدند و دوست دارند لقمه آماده بگذارند دهانشان.
آهنگسازان ما چرا از قابلیتهای موسیقی ایرانی بهره نگرفتهاند که بیشتر بشناسیم و لذت ببریم؟
استفاده کردهاند، اما موسیقی ایرانی مثل چیزی است که همیشه در خانه دارید، همیشه دم دست است و بدیهی شده؛ مثل مسافرتهای خارجی که برای خیلیها اتفاق بزرگ و هیجان انگیزی است و با شوق و هیجان از سفر به آلمان تعریف میکنندولی اگر بپرسید بانه رفتهای، ماسوله، کردستان، شرق یا غرب ایران را دیدهای؟ میگوید نه! یا اگر هم دیده باشد برایش خیلی دمدستی و عادی است. به نظرم در موسیقی همین اتفاق افتاده. یعنی موسیقی ایرانی که دم دست ماست و همیشه میشنویم برایمان اهمیتی ندارد، اما موسیقی غربی را راحتتر میبینیم و میپسندیم. از این سو موسیقی ایرانی را کمتر به ما ارائه کردهاند. هنرمندان موسیقی ایرانی کمکاری نکردهاند؛ کارشان مورد استقبال قرار نگرفته و درست عرضه نشده است. فرض کنید به کسی از صبح تا شب بگویید تو زشت هستی، حتی اگر زیبا هم باشد کمکم باورش میشود که زشت است. یا یک نفر را از صبح تا شب تحویل نگیرید، آن فرد کمکم فکر میکند مشکلی دارد. موسیقی ایرانی دچار چنین ماجرایی شده است.
خوانندگان موسیقی ایرانی یا به دلیل نسب خانوادگی و طایفهای شناخته میشوند یا به دلیل آثار پاپ و تلفیقی و تیتراژهایی که عرضه کردهاند، نامآشنا هستند، اما شما بدون هیچ کدام از اینها به عنوان یک خواننده موسیقی ایرانی شناخته میشوید. فکر میکنید دلیل این امر چیست؟
این باعث خوشحالی من است و اگر این طور باشد دلیل اولش استمرار در این کار است و دوم صداقتی است که اصرار داشتهام در کارم باشد. این روزها وقتی خوانندهای کنسرت برگزار میکند، مخاطب درست نمیداند قرار است برود و چه نوع از موسیقی را بشنود! بلیتهای کنسرت فلان خواننده سرشناس موسیقی سنتی را میخرید و آنجا موسیقی پاپ یا تلفیقی به شما ارائه میدهند. در این سردرگمی مخاطب اعتمادش را از دست میدهد. من سعی کردهام از این شاخه به آن شاخه نپرم و همیشه در یک زمینه کار کردهام. موسیقی ایرانی را میشناسم، همیشه به آن اعتماد داشتهام و آن را بلدم و میدانم که بسیار قابلیت دارد که پر و بالش را باز کند و اوج بگیرد. فقط میماند که مخاطب هم به کار من اعتماد داشته باشد؛ خوشبختانه مخاطبان موسیقی ایرانی این اطمینان را دارند. فقط مخاطب موسیقی ایرانی به اندازه مخاطب موسیقی پاپ نیست.
بعید است در کشوری موسیقی کلاسیک به اندازه موسیقی پاپ طرفدار داشته باشد.
همه جا موسیقی پاپ مخاطبان بیشتری دارد. از همینروست که اعتماد بین هنرمند و مخاطبش اهمیت دارد. میدانم اگر کنسرتی برگزار کنم، مخاطب موسیقی سنتی را میتوانم به اجراهایم جذب کنم، وجه دیگر ماجرا مخاطب است که باید به من اعتماد داشته باشد که خوشبختانه به من اعتماد کرده است. وجه دیگر ماجرا، فرهنگ و ژانر موسیقی است که باید از سوی مسئولان حمایت شود. به عنوان نمونه تلویزیون یا سینمای ما چقدر از موسیقی سنتی حمایت کرده و چقدر از بودجهها به موسیقی سنتی اختصاص داده میشود؟ شاید استاد حسین علیزاده یا خانواده کامکارها تیتراژ ساخته باشند برای آثار سینمایی و تلویزیونی، اما مربوط به سالهای قبل است. به عقیده من هنرمندان موسیقی سنتی به اندازه کافی حمایت نشدهاند.
آلبومهایی که در راه ماندهاند
چند آلبوم آماده دارم؛ البته آلبوم به صورت فیزیکی دیگر معنا ندارد و منتشر نمیشود. آلبومهایی آماده دارم، اما باید دید شرایط چگونه است و حال و هوای جامعه چطور خواهد شد. گاهی اوقات در فاصلهای که یک آلبوم برای ضبط و انتشار آماده میشود، فضای جامعه تغییر میکند و آلبومی که دو یا سه سال پیش خوانده شده، دیگر برای امروز مناسب نیست. حال و هوای جامعه تغییر کرده، مشکلات مردم، دغدغهها یا حتی خوشیها و تفریحاتشان دیگر همان نیست که به وقت ضبط آلبوم بود. من مدتها پیش کاری آماده کرده بودم و تاریخ پخشی که برای آن در نظر گرفتیم مصادف شد با ماجرای آبادان، در نتیجه دست نگه داشتیم. من «آه ایران» را خواندم و آلبوم مورد نظر فعلا مانده برای یک فرصت مناسب. آلبومهای دیگری دارم که آماده انتشار است، اما منتظریم اوضاع، هم به لحاظ اقتصادی و هم اجتماعی بهتر شود تا بتوانیم هنرمان را ارائه بدهیم.
روزنامه جام جم