به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «ویولنزن روی پل» نوشته خسروباباخانی قصه سفر از ظلمت به نور یعنی داستان ترک اعتیاد یک نفر است که در مدت کوتاهی چنان با استقبال عمومی روبهرو شد که در همان زمستان 1400 و در گرماگرم نشر به چاپ دوم رسید. استقبال مطلوب از این رمان اجتماعی نشان داد که اگر نویسندهای صادقانه و جسورانه به بیان دردهای جامعهاش بپردازد کتابش بیشتر از رمانهای عاشقانه طرفدار پیدا میکند. توجه خاص جامعه ادبی و نیز مخاطبان جوان از اقشار مختلف بهانهای شد تا دقایقی در گفتوگو با باباخانی نیمنگاهی به این رمان اجتماعی داشته باشیم.
چه شد به موضوع اعتیاد پرداختید؟
خود من 30 سال گرفتار اعتیاد بودم و با مصیبتهای آن آشنا هستم. پس از رهایی با خدای خود عهد بستم که 40 نفر را از بند اعتیاد نجات دهم که خوشبختانه با توفیق الهی موفق شدم کمک کنم 44 معتاد به مواد مخدر و بیش از 60 سیگاری از اعتیاد رها شوند. پس از این توفیق به این اندیشه افتادم که افراد بیشتری را نیز که به آنها دسترسی ندارم از این بلا نجات دهم و به ذهنم رسید از قدرت نویسندگی خود استفاده کنم.
آیا این تصمیم شما با مخالفت دوستان و خانواده مواجه نشد؟
البته هرکس که میشنید چنین قصدی دارم که تجربه شخصی خود را به صورت داستان بیان کنم من را نهی میکرد ولی برای من از بین رفتن رنج معتادان و خانواده آنها از آبرویم مهمتر بود. من تصمیمم را گرفته بودم که با خدا معامله کنم. مخاطب ظاهری من در روایت داستان روانشناس بیمارستان است که البته این شخصیت خیالی است و تنها بهانهای شده که داستانم را روایت کنم.
چرا نویسندگان ما سراغ نگارش رمانهای اجتماعی نمیروند؟
متاسفانه بیشتر نویسندگان ما ترجیح میدهند سراغ موضوعهای ساده بروند و از دشواری و پیچیدگی گریزان هستند. از سوی دیگر رمان عاشقانه خواننده زیادی دارد و در مدت کوتاهی با اقبال زیادی مواجه میشود و به شمارگان هزار نسخهای میرسد. نوشتن رمان عاشقانه به تجربه اجتماعی نیاز ندارد و لازم نیست نویسنده به تجربه زیستی کولبران، کارگران کوره پز خانهها و کارتنخوابها و هزاران انسان گرفتار در جامعه پیرامونش نزدیک شود.
آیا از بازتاب اثرتان راضی هستید و توانستید به هدفتان برسید؟
خوشبختانه اولین بازتاب رمانم این بود که هرکس میخواند میگفت دیدگاهش به معتادان عوض شده و دیگر از دیدن معتادان رو برنمیگرداند. در این کتاب دهها نمونه از معتادان را مثال آوردهام که به نوعی گرفتار اعتیاد بودهاند و انسانهای معتبری هم میان آنها وجود دارد. باید پذیرفت که آمار اعتیاد در کشور ما بالا رفته و بسیاری از داشنجویان و حتی دانشآموزان ما گرفتار شدهاند. در این زمینه نوینسدگان نیز انگار در برابر این معضل روی برگرداندهاند و روایت داستان پررنج اعتیاد را که شاید نوشتن آن صرفه اقتصادی ندارد نمیپذیرند. نوشتن رمان اجتماعی درباره یک درد اجتماعی دشوار است و من خود بارها ناچار شدم کاغذهایم را پاره کنم و از نو بنویسم.
مخاطبان کتابتان چه کسانی هستند؟
مخاطبان من مصرفکنندههای مواد مخدر و خانواده آنها از اقشار مختلف هستند و برایم جالب بود که مرحوم حجتالاسلام شاملو از اولین کسانی بود که به کتاب من در فضای مجازی واکنش نشان داد. متاسفانه بسیاری از هنرمندان ما گرفتار اعتیادند بهویژه بازیگران سینما و تئاتر و موزیسینها که به دلیل حساسیت ذهنی خود تصور میکنند اعتیاد راه حلی برای فراموشی درد و رنجهاست؛ ولی پس از مدت کوتاهی معتاد میشوند و این بلا سبب میشود زود فراموش و از صحنه هنر خارج شوند.
نوشتن رمان اجتماعی رئالیستی چه دشواریهایی دارد؟
نویسنده برای نوشتن رمان رئالیستی باید جسارت و صادقت داشته باشد. من جز تغییر در نام افراد و مکانها تمام مطالب را بر اساس واقعیت نوشتهام. برای نوشتن رمان اجتماعی رئالیستی باید نویسنده هم خود دارای تجربه زیستی باشد و نیز ادیب و اهل قلم باشد.
آیا تصمیم ندارید جلد دوم «ویولن زن روی پل» را بنویسید؟
نه ولی کاش یک خانم نویسنده جسور پیدا شود که چنین کتابی را بنویسد و رنجهای زنان گرفتار اعتیاد را که معضلات آنها چندین برابر مردان است روایت کند. خود من تصمیم دارم به یاری خداوند رمانی درباره وضعیت گرانی مسکن و مشکلات مستاجران بنویسم.
چه پیشنهادی به نویسندگان جوان علاقهمند به رمانهای اجتماعی دارید؟
نوشتن داستان اجتماعی نیازمند داشتن سه عنصر تجربه زیستی، مطالعه و تجربه نوشتن است که اگر کامل نباشد نوینسده موفق نخواهد بود. نویسنده رمان اجتماعی باید بسیار به جزییات مسایل اجتماعی توجه کند، از مطالعه غافل نشود و هر روز قلم به دست بگیرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: