چرا سینمای ایران از ظرفیت ژانر ترسناک برای جذب تماشاگر استفاده نمی‌کند؟

زهره‌ ترک ممنوع!

ترس از هیچی

«زالاوا» یک تصنیف عاشقانه محلی و فولکلور است. درعین حال ضمن روایت داستانی عاشقانه، یک ناهنجاری اجتماعی را هم مطرح می‌کند.
کد خبر: ۱۳۷۴۱۵۲
نویسنده محمدحسین کرمی - طراح صحنه و لباس «زالاوا»

ترس از هیچی

این فیلم، قصه مردی است که پای عقیده‌اش می‌ایستد و بهای سنگینی می‌پردازد. اگرچه «زالاوا» وضعیتی میان‌ژانری دارد، اما موضوع ترس هم در آن مطرح است.

موضوعی که خیلی کم در سینمای ایران به آن پرداخته شده است و تجربیات ما به‌عنوان اجراکنندگان چنین فیلم و در چنین فضایی، کمتر از فضاهای دیگر است. اینکه سراغ فضای مبتنی بر ترس برویم، ریسک و هیجان توامانی داشت.

اولین چیزی که در گفت‌و‌گو با ارسلان امیری (کارگردان زالاوا) مطرح کردیم و به نتیجه رسیدیم این بود که نمی‌خواهیم با عناصر فانتزی و ابزار ویژه‌ای ایجاد ترس کنیم، بلکه می‌خواهیم با همان چیزهای ساده پیرامون، چنین حسی را در مخاطب به‌وجود بیاوریم.

به‌خاطر همین سراغ شیشه مربا برای جن‌گیری رفتیم، حتی قرار بود از اول مربا هم در شیشه باشد و بعد آن را خالی کنند و برای جن‌گیری از آن استفاده کنند که بنا به دلایلی منتفی شد.

قرار بود ترس‌هایمان از مدل‌های کلیشه‌ای سینمای وحشت ایران دور باشد. اینجا از وحشتی صحبت می‌کنیم که هرکدام از ما می‌توانیم به آن دچار شویم. اینجا خبر از هیچ هیولا و خون‌آشام و گرگینه‌ای نیست.

قرار است تماشاگر بدون اینکه چیزی را ببیند، طعم ترس را بچشد. تا پایان فیلم هم به این قرارداد پایبند می‌مانیم.

درواقع ترسی که قرار بود ایجاد کنیم، ترس از هیچی بود. همین ترس از هیچی بود که ما را به چالش کشاند. اینکه چگونه مخاطب را از هیچی بترسانیم.

قرار بود همیشه مخاطب را در برزخ وجود یا عدم وجود موجودی ترسناک و وضعیت توامان اطمینان و عدم اطمینان قرار دهیم. فکر می‌کنم برگ برنده «زالاوا» برای همراه‌ کردن مخاطب سخت‌پسند همین است. چون مخاطبان ما به‌قدری فیلم‌های خوب ژانر وحشت را در سینمای دنیا دیده‌اند که ترساندن آنها کار بسیار سختی است.

چالش بعدی، روایت فیلم در یک محیط، جغرافیا و اقلیم خاص محلی بود. نکته جالب برای من، گارد باز امیری برای انتخاب این اقلیم بود.

در جلسات اولیه‌ای که با او داشتم، گفت چون خودم کرد هستم، این اقلیم را برای روایت قصه انتخاب کرده‌ام. ما هم در این انتخاب هم‌نظر بودیم و تسلط کارگردان بر امور قومیتی و فرهنگ آن محیط هم نقش بسزایی در این هم‌نظری داشت.

کردستان باوجود زیبایی، فضاها و موقعیت‌های ویژه‌ای دارد و مستعد روایت قصه‌های خاص است. آن منطقه مخصوصا در محیط‌های روستایی به لحاظ معماری، وضعیت منحصربفردی دارد و وجود پالت رنگی و فضاهای پرتکراری که با سنگ ساخته شده، آن را متمایز می‌کند.

به جز بهره‌گیری از این ویژگی‌ها و برجسته‌کردن آنها، سعی کردیم به گرافیک عمودی سخت و صعبی برسیم. انگار خود این اقلیم هم یک سختی و مشقتی را به آدم‌های قصه تحمیل می‌کند. همه عناصری که از محیط و جغرافیا گرفتیم به فضاسازی کار کمک کرد.

دور از کلیشه‌های هالیوودی

در کنار اینها، طراحی که برای فضاهای دیگر فیلم کردیم هم این فضاسازی را تقویت می‌کرد، مثل آن میدانگاه اوایل فیلم که یک خانه جن‌زده را می‌بینیم. خیلی تلاش کردیم این خانه شبیه کلیشه‌های فیلم‌های هالیوودی و غربی نباشد. به‌خاطر همین حتی رنگ خانه را هم گرمتر از خانه‌ها و فضاهای دیگر قصه درنظر گرفتیم.

ترس از هیچی

اتفاقا به‌جای اینکه این خانه را جدا از محیط روستا قرار دهیم، آن را در یک فضای بسیار سبز و پر از زندگی و پر از مردم درنظر گرفتیم. در طراحی خانه خانم دکتر (ملیحه) و مرکز بهداشت هم روی یک وضعیت معمولی تاکید داشتیم و از اغراق و کلیشه‌هایی که موجب ترس شود، پرهیز کردیم.

در جزییات وسایل و آکسسوار این خانه/ مرکز بهداشت و مکان‌های دیگر نظیر پاسگاه هم کاملا باتوجه به واقعیات سال‌های دور و مستندات آن دوره تاریخی عمل کردیم.

لباس این کار هم یک ویژگی اصلی داشت و بیشتر جامه‌هایی که تن آدم‌ها می‌دیدیم، اونیفورم و لباس‌های مشخصی بود. یک مجموعه نظامی داشتیم که از استوار تا کل نیروهای پاسگاه باید لباس‌های مشخص آن دوره تاریخی را می‌پوشیدند.

لباس ملیحه هم به‌عنوان یک نیروی سپاه دانش جامه مشخصی بود. لباس‌های کردی هم که تن اهالی روستا بود، کمی ما را محدود می‌کرد و سوای رنگ و جنس و بافت پارچه‌ها، چندان تنوع فرم و مدلی نداشت.

باوجود این لباس‌های مشخص و وفاداری به واقعیات و سختی طراحی لباس، با مشاوره خوب کارگردان و تلاش گروه لباس، به ایده‌های مناسبی برای «زالاوا» رسیدیم.

درباره لباس‌های کردی درعین پایبندی به مدل فرهنگی آن دوران، یک پالت رنگی خوب ایجاد کردیم تا رنگ‌های گرم لباس‌های اهالی روستا بصورت ناخودآگاه موجبات گرمای فضا و فیلم را فراهم کند تا تم عاشقانه و مقادیر مفرحی که در قصه وجود دارد، تقویت شود.

کلام آخر اینکه بدون تعارفات مرسوم، این فیلم را به یقین مدیون دو نفر می‌دانم که واقعا عاشقانه و درست از خود مایه گذاشتند و محیطی را فراهم کردند که من و همه همکارانم بتوانیم بدون دردسر و دغدغه کارمان را انجام دهیم، یکی خانم سمیرا برادری به‌عنوان تهیه‌کننده و دیگری هم ارسلان امیری عزیز به‌عنوان نویسنده و کارگردان.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها