گفت‌وگو با سارق حرفه‌ای گوشی‌های تلفن‌همراه در پایتخت

برای لجبازی با پدرم، گوشی قاپ شدم!

متین 21ساله است و یک خواهر دارد. در میان دوستانش که گوشی‌قاپ هستند به «چسب» معروف است. این لقب هم برای خودش راز و رمزی دارد. به تازگی از زندان آزاد شده و بدنش پر از خالکوبی است. ریزنقش است وآرام  و به سختی می‌توان باور کرد او یک خلافکارسابقه‌دار است. این هفته رو در روی او نشستیم و از زندگی سختش و شگرد سرقت‌هایش گفت.
کد خبر: ۱۳۷۳۰۲۶

 چقدر درس خواندی؟
 دیپلم ردی ام. لج کردنم با پدرم باعث شد دنبال درس و دانشگاه نروم و به سمت خلاف بروم. 
 چه اختلافی با پدرت داشتی؟ 
پدرم پولدار و مدیر یکی از بانک‌های تهران است و همه او را می‌شناسند. او  عامل همه بدبختی‌هایم بود. پسران فامیل، همسایه‌ها و فرزندان دوستان خودش را برسر من می‌کوبید و همیشه من را با آنها مقایسه می‌کرد و همین باعث شده‌بود همیشه مورد تمسخر و تحقیر قرار بگیرم.  او به جای رفاقت پدر و پسری، یک دشمن برایم شده‌بود. همین‌ها باعث شد با هم اختلاف داشته‌باشیم و با او لج کنم. همه همسن‌های من  گوشی هوشمند و خودرو داشتند که پدرشان برایشان خریده‌بود اما پدرم اعتقادش این بود که اگر گوشی و خودرو داشته‌باشم، از راه به در می‌شوم و دیگر نمی‌تواند مرا کنترل کند. 
 رابطه‌ات با مادر چطور بود؟
 او زن مهربانی است. سعی می‌کرد رابطه من و پدرم را خوب کند اما بی‌فایده بود و گاهی نیز خودش مورد تحقیر پدرم  قرار می‌گرفت.
 چی شد پایت به خلاف بازشد؟
 واقعا نمی‌خواستم خلافکار شوم اما از بد روزگار و بدرفتاری های پدرم ، این طور بدبخت شدم. شاید اگر او رفتار بهتری داشت به جای زندان، پشت میزدانشگاه بودم و برای خودم کسی می‌شدم. 
 از اولین دزدی‌ات بگو.
16 ساله بودم. یک روز در خیابان با پسری آشنا شدم که جا و مکان درستی نداشت. با هم رفیق شدیم کارش سرقت گوشی بود. در ادامه، او مرا با خودش همراه کرد. اولین روز هفت گوشی سرقت کردیم اما در جریان یکی از سرقت‌ها، مردم سد راهمان شدند و دستگیر شدیم. 
 بعد چه شد؟
دو ماه در کانون  بودم که خانواده‌ام رد مالم را دادند و چون سابقه نداشتم، آزاد شدم و بیرون آمدم. اما پدرم به جای این‌که حواسش به من باشد، دوباره رفتارهای قبلی‌اش را پیش گرفت و باعث شد من دوباره گوشی‌قاپی را ادامه دهم.
 چرا لقب چسب به تو داده‌بودند؟
وقتی تصمیم می‌گرفتم سرقت کنم، باید سرقت را انجام می‌دادم و ول نمی‌کردم. همین باعث شده‌بود میان دوستانم به چسب معروف شوم. این بار دیگه خودم حرفه‌ای شده و سفارش کار دزدی می‌گرفتم. یک سری از اتباع افغانستان سراغم می‌آمدند و سرقت انواع گوشی هوشمند را به من سفارش می‌دادند و در برابر آن دو تا 10 میلیون تومان پول می‌دادند. گاهی هم در واتس‌اپ عکس  مدل گوشی را می‌فرستادند و سفارش می‌دادند. آنها گوشی‌های سرقتی را  از من می‌گرفتند و در افغانستان می‌فروختند.
 ماجرای این خالکوبی‌های عجیب و غریب روی بدنت چی هست؟
به خاطر این‌که همه از من بترسند و وحشت کنند. به خصوص وقتی با چاقو مالباخته‌ها را تهدید می‌کردم، با دیدن خالکوبی‌ها بترسند و گوشی را بدون مقاومت بدهند. 
 با پول گوشی‌های سرقتی چه می‌کردی؟
همه‌اش خرج خوشگذرانی شد. با دوستانم سفر می‌رفتیم و مدام گوشی عوض می‌کردم.
 خانواده‌ات خبردارند دوباره بازداشت شدی؟
 ماموران به پدرم زنگ زدند و گفتند اما او در جواب گفت به من ربطی ندارد و بره زندان تاوان بده.

منبه: ضمیمه تپش روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها