به گزارش
جام جم آنلاین، برنامههای تلویزیونی واقعنما که نوع خاصی از آنها در ایران مستند- مسابقه هم خوانده میشوند، در رسانههای جهان و کشورمان بیش از پیش رونق گرفتند. برنامههایی مثل خانه ما، فرمانده، ۷۷ساعت و... نمونههایی است که از شبکههای مختلف تلویزیون پخش شدند. امین کفاشزاده از فصل چهارم مستند- مسابقه فرمانده کنار مهدی جبینشناس، کارگردانی را برعهده گرفت.
همچنین از سری چهارم «خانه ما» هم در جایگاه کارگردان حضور پیدا کرد. از او درباره دلایل محوبیت رئالیتیشو میپرسیم که به خبرنگار جامجم پاسخ میدهد: فکر میکنم شروع این ژانر از آمریکا بود. اوجش زمانی بود که شبکه امتیوی، شبکهای مختص رئالیتیشو تاسیس کرد. کلا در تعریف تئاتر خیلیها میگویند اتاقی است که یکی از دیوارهایش برداشته شده. انگار رئالیتیشو هم تعریف پیشرفته هنرهای نمایشی را از زاویهای دیگر دارد. اگر بخواهیم به قول معروف کمی با بدجنسی به دلیل محبوبیتش نگاه کنیم، میشود گفت این ژانر پاسخ خوبی به حس کنجکاوی در وجود آدمها میدهد. آدمها بدشان نمیآید به سوژه نزدیکتر شوند، در زندگیاش سرک بکشند و از او بیشتر بدانند. این اطلاعات در رئالیتیشو به مخاطبان داده میشود. اگر هم بخواهیم به ماجرا مثبت نگاه کنیم، آدمها با کاراکترهای چنین برنامههایی همذاتپنداری کرده، خودشان را با آنها مقایسه میکنند و با خود میگویند اگر من جای آنها بودم، چه میکردم؟ آیا همین رفتارها و واکنشها را نشان میدادم؟
کارگردانی زیرپوستی
به تصویرکشیدن یک سوژه در قالب رئالیتیشو، همان طور که از نامش پیداست باید نزدیکی زیادی به واقعیت داشته باشد و آن را مقابل چشمان مخاطبان بیاورد تا باورش کنند و همراه برنامه شوند. کفاشزاده درباره جذابیتهای این ژانر برای خودش بیان میکند: در این ژانر گاهی لازم است از آدمها با متدهای تئاتر بازی بگیری. نیاز است سینما بدانی. من با تئاتر کارم را شروع کردم و بعد کمکم به سمت سینما، به ویژه سینمای مستند کشیده شدم. پس از مدتی احساس کردم جای من در این ژانر است. چون همه آن دانشی که در حوزههای دیگر نیاز است را اینجا باید به کار بگیری. به باور من چیزی با عنوان کارگردان رئالیتیشو نداریم.
فقط باید آدمها را به سمتی که میخواهی هدایت و به نوعی میانشان جوش و خروش ایجاد کنی. نباید مستقیم بگویی. باید به آنها مسیر دهی. چون اکثرا با نابازیگر طرف هستیم. کارگردانی در این نوع کارها، مثل کارگردانی کلاسیک نیست که میزانسن بچینی و... در واقع باید صحنهها و اتفاقات را هدایت کنیم تا دیگر عوامل مثل صدابردار، تصویربردار و... بتوانند آنها را برداشت کنند. همه عوامل رئالیتیشو نیمهکارگردان هستند. تصویربردار، صدابردار و... باید هوش هیجانی داشته باشد. البته به گونههای مختلف رئالیتیشو هم بستگی دارد. در برخی از این گونهها، سلبریتیها و بازیگران حضور دارند.
او درباره ویژگیهای لازم در وجود کارگردانهای این سبک آثار عنوان میکند: وقتی به اطرافم نگاه میکنم، کسانی در این کار موفق بودند که هوش هیجانی بهتری دارند و آدمهای چندوجهی هستند. شاید آدمهایی که در یک ژانر یا در یک علم عمیق میشوند، به درد این کار نخورند. در این زمینه روزانه با چندین مدل آدم سروکار دارید. مثلا در یک روز باید از حضور یک طباخ در کارت استفاده کنی و چند ساعت بعد در مطب یک دکتر باشی و از او تصویربرداری کنی. ارتباط برقرارکردن با آدمهای مختلف، نیازمند دانستن فاکتورهای متعدد است. از لباس پوشیدنت تا نوع برقراری ارتباط و بیانت به عنوان کارگردان در این موضوع تاثیر دارد.
واقعگرایی ایرانی
در ایران از سالهای دور برنامههایی داشتیم که به این ژانر نزدیک شدند،، اما چند سالی است رونق بیشتری گرفته. از کفاشزاده درباره روزهای پاگیری این سبک برنامهها میپرسیم که پاسخ میدهد: در این ژانر، دستههای مختلفی، چون رئالیتیگیم و رئالیتیشو داریم. آن طور که من تحقیق کردم، برنامه جزیره دانایی که سالها پیش روی آنتن میرفت، اولین مستند- مسابقه بود. در ایران بیشتر رئالیتیگیم داشتیم. این برنامه در زمان پخش برایم به عنوان مخاطب جذابیتهایی داشت، اما آن طور که لیاقت داشت دیده نشد. فکر میکنم بلوغ این ژانر در ایران و شناختهشدنش با «فرمانده۲» بود. چون تا حدی نزدیک استانداردهای جهانی بود و به یک نقطه عطف بدل شد.
این کارگردان ادامه میدهد: فکر میکنم «خانه ما» هم اولین برنامه تلویزیونی بود که تا حد زیادی زندگی واقعی مردم را نشان داد. رفتارهای مردم را نه در آثار نمایشی و نه حتی در مستند، آن گونه که باید نشان ندادیم. میشود گفت فقط نوعی مدینه فاضله را به تصویر کشیدیم. مثل تئاتر شده است که در آن یکسری نماد را به عنوان یک فرهنگ یا... به مخاطبان معرفی میکنیم. هنوز در قصهها، خانوادههای فقیر در خانههایی با حیاط و حوض زندگی میکنند، در صورتی که این روزها چنین خانههایی خیلی گران است. در این مستند از نزدیک تصویر روابط و زندگی خانوادهها در شهرهای مختلف نشان داده شد. تا این زمان رسانه و حتی تلویزیون خودمان تصویر متنوعی از زندگی مردم نشان نداده بود.
چالشهای فرهنگی
در این سبک آثار بدون واسطههای معمول، تصویری نزدیک به واقعیت را میبینیم. هرچند منتقدان بر این باورند مادامی که پای دوربین و پخش در میان است، میشود در واقعیت دست برد و آن را آن گونه که برنامهساز میخواهد به تصویر کشید. به هر حال همان قدر که آدمهای معمولی سهم بیشتری از بازیگران در این دست برنامهها دارند، نقطه تمایزی است که گمان نزدیکی به واقعیت را پررنگتر میکند.
از طرف دیگر باتوجه به فرهنگ غالب ایرانی که طبق آن ورود به خانههای مردم، محل کار آنها و به تصویرکشیدن ویژگیهای خوب و بدشان در رسانه چندان پذیرفته نیست، ساختن رئالیتیشو بهخصوص با موضوعهای خانوادگی، دشوار و چالشبرانگیز به نظر میرسد. کفاشزاده ضمن اشاره به همکاری گروه و مخاطبان در بومیسازی و ایرانیزهکردن چنین برنامههایی توضیح میدهد: در برنامه «فرمانده ۲» به زور ۱۰ نفر را پیدا کردیم که حاضر شدند یک ماه از زندگیشان بزنند و به عنوان شرکتکننده با ما همراه شوند. اما در فصل ۴ و ۵ برنامه، بیش از ۶۰۰۰ نفر، حضوری برای تست آمدند. فرهنگ این گونه ایجاد میشود. وقتی میبینند بقیه شرکت کردند و مشکلی پیش نیامد، شرکت میکنند. فصل اول «خانه ما» هم برای خانوادهها سخت بود. میگفتند دوست نداریم در تلویزیون دیده شویم. خط قرمزهایی داشتند، ولی هر چه گذشت متوجه شدند قرار نیست از این خطوط عبور کنیم.
او ادامه میدهد: رئالیتیشو جایی است که مخاطبان از قشر فرهیخته جلو زدند. در سینمای داستانی و مستند این طور نیست. اما هنوز درکی از قدرت این سبک آثار وجود ندارد. رئالیتیشو مستقیمگویی ندارد؛ برای همین یکسری مسائل را میتوان با آن بیان کرد. امکان ندارد ژانرهای دیگر تا این حد در ذهن و روان مخاطبان تاثیر بگذارند.
چهرهها + مردم
در برخی سبکهای برنامههای واقعنما، مردم شخصیتهای اصلی نیستند و همچنان از حضور سلبریتیها بهره گرفته میشود. از کفاشزاده میپرسیم دلیل این اتفاق، بیاعتمادی به چهرههای ناشناخته برای جذب مخاطب است. او میگوید: مثل کشاورزی است که در آن میوههای ارگانیک شاید ظاهر زیبایی نداشته باشند، اما کیفیت بهتری دارند. اما گاهی صرفه اقتصادی چیز دیگری حکم میکند. در این مورد صرفه برای برخی این است که چهرهها را بیاورند. من سعی کردم تا جایی که میتوانم ارگانیک باشم که البته خیلی سختتر و انرژیبرتر است. بدم نمیآید روزی کارکردن با سلبریتیها را تجربه کنم، اما آن هم قواعد خود را دارد که در ایران خیلی رعایت نمیشود. مثلا اگر جنبههای منفی هم نشان دهیم خوب است وگرنه اگر بخواهیم فقط روابط گل و بلبل میان آنها را تصویر کنیم لطفی ندارد.
منبع: روزنامه جام جم