حسین دارابی کارگردان، محمدرضا شفاه تهیه کننده و احسان ثقفی یکی از نویسندگان فیلمنامه «هناس» در گفت و گویی مشترک با خبرنگار جام جم از کم و کیف ساخت آن و دلایل پرداخت به موضوع ترور دانشمندان هسته ای صحبت کردند و به پرسش های ما پاسخ گفتند.
دارابی بعد از فیلم «مصلحت» که دو سال پیش در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر نامزد ۷ سیمرغ بلورین و برنده ۲ دیپلم افتخار سی و نهمین جشنواره فیلم فجر شد، سال گذشته با دومین فیلم بلند خود «هناس» توانست نامزد یک سیمرغ بلورین در چهلمین جشنواره فیلم فجر شود تا نشان دهد آمده تا در سینمای ایران با تداوم موفقیت هایش تثبیت شود. دو فیلمی که مشخصاً در حوزه امنیت ملی ارزیابی می شوند.
«هناس» با وجود آنکه به موضوعی ملتهب و مهم در زمینه دیپلماسی کشورمان یعنی ترور داریوش رضایی یکی از دانشمندان هسته ای کشورمان می پردازد، اما درونمایه اش با التفات به زاویه نگاه سازندگان به این رویداد، به جای حادثه پردازی و اکشن سازی های هیجان زده، مملو از مضامین انسانی و عاطفی غنی است.
«هناس» بر آن است تا با محور قرار دادن همسر شهید داریوش رضایی، روزنه ای روشنگرانه به زندگی آن شهید بیابد و مخاطب را در جریان برخی جزییات زندگی این زوج، مناسبات و وجوه احساسات برانگیز آن بویژه در سایه تأثیر وقایع سیاسی کشور در ارتباط با آن قرار دهد.
بی اغراق مریلا زارعی در نقش شهره همسر شهید رضایی- که جایش در این جلسه جام جم بسیار خالی بود- توانسته با موشکافی ابعاد متنوع و الگوپذیری بارز این کاراکتر و فراز و نشیب های عاطفی پس از ترور، بازی به یادماندنی و اثرگذاری را به نمایش بگذارد. بده بستان های او در کنار بهروز شعیبی(در نقش شهید رضایی)، شوریدگی ها، فداکاری ها و صبوری هایش بی تردید جزو لحظات دوست داشتنی فیلم هستند.
ضمن اینکه پیشنهاد می کنیم تماشای «هناس» را که این روزها روی پرده سینما با استقبال خوبی مواجه شده از دست ندهید، دعوت می کنیم خواننده این گفت وگوی پرنکته درباره فیلم باشید.
اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم، فیلم «هناس» برخلاف بسیاری از فیلم های بدون ژانر سینمای ایران با دستمایه قرار دادن ترور دانشمندان هسته ای سعی کرده تا خود را در چهارچوب ژانری مشخص و معین تعریف کند و از این منظر می توان آن را اثری بسیار خوب برای ادامه این روند و پرداختن به ترورهایی که تاکنون در ایران انجام شده، دانست. ادای دین به شهدای هسته ای و کلا ایده اصلی ساخت این فیلم از چه زمان به ذهن شما خطور کرد؟
احسان ثقفی (فیلمنامه نویس): اتفاقا برای من جای سوال اینجاست که چرا کسی در این 10 سال سراغ این موضوع نیامده! چون پرداخت به موضوع «ترور» (در مورد هر کدام از شهدای هسته ای) به قدری در تاریخ معاصر ایران تاثیرگذار بوده که سینما موظف به پرداخت آن است. البته تاکنون تجربیاتی مانند «بادیگارد» در سینما یا آثاری در تلویزیون داشته ایم که به مبحث انرژی هسته ای بپردازند، اما اینکه در سینما اثری به شکلی مستقیم به زندگی شهدای هسته ای ورود کند را خیر. پرداختن به این موضوع برای من، هم به دلیل عرق ملی ام بود و هم اینکه چنین تروری که جلوی چشم خانواده شهید رخ بدهد در ذات خود بسیار دراماتیک است.
زمان کافی برای پروراندن این طرح داشتید یا اینکه مثل خیلی از کارهای سینمایی در زمان اندک آن را نوشتید؟
احسان ثقفی: شهدای هسته ای و ترور آنها در ذهن هر کدام از ما سه نفر از مقطعی و البته از سالها پیش وجود داشت. به شخصه خیلی قبل تر از پاییز 99 که این پروژه استارت خورد، حدودا از همان سالهای 90-91 که این ترورها اتفاق افتاد به آنها فکر می کردم و برایم نفس این ترورها و مظلومیت شهدای هسته ای اهمیت داشت، اما در مورد شهید رضایی نژاد، نحوه شهادت ایشان، حضور همسر و دخترشان در صحنه شهادت و تهدیداتی که بارها و بارها به جان این خانواده افتاده بود بار دراماتیک مضاعفی برای قصه پردازی داشت. به همین دلیل بخشی از تحقیقات، مطالعات و سفرم به آبدانان (محل تولد و پرورش ایشان) را در همان اوایل دهه 90 انجام دادم و خیلی دوست داشتم همانموقع تبدیل به پروژه ای سینمایی شود که این امر محقق نشد. خلاصه که زندگی شهید رضایی نژاد مدام در ذهنم وجود داشت و بعدها هم در مقاطع مختلف بارها در این خصوص با محمدرضا شفاه و حسین دارابی صحبت می کردیم تا رسید به ترور شهید فخری زاده (پاییز 99) که دیگر تصمیم گرفتیم دغدغه چند ساله مان را محقق کنیم.
زاويه ديد، دريچه اي است كه راوی مي خواهد مخاطب از همان دريچه به فیلم بنگرد و راوی شما در این فیلم شهره پیرانی (با بازی مریلا زارعی)، همسر شهید رضایی نژاد است. چطور به این فرم از روایت ادبی رسیدید؟
احسان ثقفی: در کشور ما ماجرای انرژی هسته ای در طول بیست سال گذشته رنگ و بویی سیاسی به خود گرفته، اما ترورهایی که به تبع آن انجام شده به شدت عاطفی است. به محض اینکه می خواستیم سراغ روایت اینگونه اتفاقات برویم با این مسئله روبرو بودیم که امکان دارد قصه مان تبدیل به داستانی امنیتی-جاسوسی-سیاسی شود که حتی بخشی از مخاطبان نسبت به آن زاویه بگیرند. در صورتیکه برای ما مهم بود که نگاههای سیاست زده از این ماجرا کنار برود و مخاطب از نظر عاطفی با این داستان ارتباط برقرار کند. به همین دلیل با توجه به پیشینه شخصیت شهید رضایی نژاد و همسرشان خانم پیرانی، به نظرمان رسید به تصویر کشیدن بخشی از زندگی شان هم تاثیربرانگیز است هم گارد مخاطب را نسبت به این جریانات می شکند.
با وجود تمام توضیحاتی که ارائه دادید موضوع انرژی هستهای در ایران، سیاسی تلقی میشود و ممکن است طیفی از مردم نسبت به تماشای آثاری از این دست گارد بگیرند. می خواهم بدانم تا این لحظه فیلم تان تا چه حد در آرای مردمی مورد استقبال یا عدم استقبال بوده است؟
محمدرضا شفاه (تهیه کننده): واقع بینانه که نگاه کنیم ما در جامعه ای زندگی می کنیم که دچار شکاف شده. در کشور ما و بالاخص در تهران با تنوع طیف های مختلف فکری زندگی می کنیم که از ابتدا با یکسری پیش فرض سراغ یکدیگر می آیند. آدم ها به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... با یکدیگر تفاوت های عمده ای دارند و از آنجا که در کشور ما فرهنگ گفت و گو آنچنان که باید بین مردم جا نیفتاده این شکاف بین مردم هر لحظه عمیق تر می شود. این توضیح را دادم که بگویم ما به عنوان فعالان حوزه فرهنگ به خوبی با مختصات جامعه مان آشنا هستیم و می دانیم برای چه جامعه ای فیلمسازی می کنیم. بنابراین وقتی به این نتیجه می رسیم که زندگی شهید رضایی نژاد را دستمایه فیلم مان قرار دهیم، تلاش می کنیم طوری آن را به تصویر بکشیم که تمام طیف های فکری در ایران بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. حتی طوری فیلم مان را می سازیم که بلکه شکاف های موجود بین طیف های مختلف تا اندازه ای مرتفع شود. به همین دلیل است که خانم پیرانی را در حجاب پیش از شهادت همسرشان (مانتو) به تصویر می کشیم.
یعنی اگر خانم پیرانی را با نحوه پوشش فعلی شان (چادر) در فیلم به تصویر می کشید دچار نوعی تناقض می شدید؟
محمدرضا شفاه: تناقض که نه، اما در نظر داشتیم که بگوییم خانوادههای شهدا هم یک خانواده معمولی هستند. البته به گفته خانم پیرانی، از همان سال آخر شهادت همسرشان، به چادر بیشتر تمایل پیدا کرده بودند و گهگاهی چادر می پوشیدند، اما بعد از شهادت همسرشان سیر تحولی طی کردند که البته باید از زبان خودشان بشنوید. ما به شدت تاکید داشتیم که بر واقعیت زندگی شهید وفادار باشیم. کمااینکه سانسور نمی کنیم که شهید رضایی نژاد و همسرشان در روزهای سال 88 و پس از آن جزو معترضین به انتخابات بودند. شاید همان چیزی بودند که آن سالها به آن جنبش سبز اطلاق میشد.
در کدام سکانس ها روی این مسئله تاکید می کنید؟
محمدرضا شفاه: در سه سکانس از فیلم این مسئله را ذکر می کنیم. اینکه در جایی از فیلم به شهید رضایی نژاد می گویند در تظاهرات شرکت کردی، ممنوع الخروج ات کردند و... . حتی جالب است بدانید که بعضیها به ما گوشزد کردند که عمدا این نکات را در فیلم جا داده اید که بگویید ما حزب اللهی نیستیم، می خواهید مردم را گول بزنید و... . در صورتی که داستان چیز دیگری است. ما مصرانه بر این باوریم که امثال شهید رضایی نژاد از المان های وحدت ملی مان میتوانند باشند. چرا که قصه پای وطن ایستادن متعلق به این یا آن طیف نیست. عرق به وطن در خون تک تک آنانی که با هر طرز فکری ایران را دوست دارند، جریان دارد. ما بسیار از این شهدا در تاریخ داریم. شهدایی که با انواع و اقسام تفکرات مختلف، پای وطن شان می ایستند. البته قرائت های رسمی از بروز و نشت زندگی این عزیزان جلوگیری کرده و این از بزرگترین اشتباهات ما در حوزه سیاست گذاری فرهنگی بوده.
فشارهای بیرونی جهت تغییر در این سکانس ها یا سانسور به شما وارد نشد؟
محمدرضا شفاه: تقریبا هیچ مخالفتی وجود نداشت. ما به حوزه هنری رفتیم و گفتیم که می خواهیم چنین فیلمنامه ای را با این ویژگی ها و این نکات بسازیم. حتی در جلسه ای با محمدمهدی دادمان (رئیس حوزه هنری) داشتیم، مطرح کردیم که مثلا شهید رضایی نژاد در سال 88 حامی جنبش سبز بوده، تظاهرات رفته و... یا خانم پیرانی پیش از شهادت همسرشان پوششی شبیه پوشش آنچه در جامعه ما در مورد همسران شهدا متداول است، نداشتند. در واقع احساس کردیم ویژگی های زندگی شهید رضایی نژاد پلی است بین طیف های مختلف در جامعه ما که با سعه صدر دوستان در حوزه هنری به تمامی پذیرفته شد. خوشبختانه امروز در حوزه هنری طیف جوانی سر کار هستند و به خوبی درک می کنند که شکاف بین طیف های مختلف در جامعه تا چه اندازه بنیان برافکن است. به همین خاطر با ما در این مسیر همراه بودند. از آنجا به بعد هم چون حوزه هنری کنار ما بود دیگر مشکل پیچیده ای در وزارت ارشاد نداشتیم. هر چند که در آنجا هم نکاتی را به ما متذکر شدند.
وزارت ارشاد چه ملاحظاتی را به فیلم وارد کردند؟
محمدرضا شفاه: در بهار سال 1400 داستان «هناس» را برای اخذ مجوز اکران به وزارت ارشاد ارائه کردیم و در آنجا از ما خواستند تا قبل از صدور مجوز با یکدیگر صحبت کنیم. هرگز تصور نمی کردم که برای ساخت فیلمی درباره شهید رضایی نژاد هم باید بحث کنیم و توضیح دهیم! مثلا اینکه چرا نشان دادید شهید رضایی نژاد، شجریان گوش می داده! به جای شجریان، شهرام ناظری را بگذارید! و البته مواردی دیگر. نمی دانم ما به عنوان دغدغه مندانی که پیشینه مان در درون همین نظام مشخص است چرا باید به انواع و اقسام نهادها جواب پس بدهیم؟ در صورتیکه در همین کشور فیلم های مبتذلی تحت عنوان کمدی روی پرده می روند که هیچ کارکردی جز تخریب فرهنگ و اخلاق و پر کردن جیب سازندگانشان ندارند! یک بار شده از کسانیکه اینگونه فیلم ها را می سازند اینطور بازخواست کنند؟
البته پای صحبت های این کارگردان های به قولی کمدی ساز هم که بنشینید؛ می گویند ما به اصطلاح غیر خودی هستیم و در سینمای ایران از ایده و تولید گرفته تا اکران فیلم همه همراه با خودی ها هستند...
محمدرضا شفاه: ببینید همان فیلم های مبتذل با هر تعداد سانسور و ممیزی بالاخره روی پرده می رود و اتفاقا خوب هم می فروشد، اما فیلم «مصلحت» به تهیه کنندگی من و کارگردانی حسین دارابی هنوز که هنوز است توقیف مانده و رنگ پرده سینما را به خود ندیده! فیلم «دیدن این فیلم جرم است» به تهیه کنندگی من و کارگردانی رضا زهتابچیان بعد از دو سال و در شرایط خاص کرونا اجازه اکران عمومی پیدا کرد! ما مسئله مان چند سکانس نیست. به ما می گویند این فیلم را باید با فلان رویکرد می ساختید! من چه کار کنم! بروم از اول فیلمم را با رویکرد دیگری بسازم تا اجازه اکران بدهند؟
حسین دارابی (کارگردان): اصلا چه کسی می گوید رویکردی که شما به ما ارائه می دهید درست است! بالاخره ما با حمایت سازمانی معتبر در حوزه فرهنگ و هنر کشور با بحث و گفت و گوی فراوان فیلمی را ساختیم، حالا نگاهی می آید و می گوید این رویکرد غلط است! نمی خواهم به قول معروف غر بزنم، اما یک نقد کلی دارم. بالاخره ما با وجود تمام نقدهایی که داریم، اما به انقلاب مان وفاداریم و دلسوز نظام هستیم. اگر دلسوز نبودیم که سراغ چنین موضوعات دغدغه مندی برای فیلمسازی نمی رفتیم. فقط دیکته نانوشته است که غلط ندارد. اگر ما در داخل کشور مشکلات مان را به تصویر نکشیم و راجع به آن گفتمان نکنیم یک شبکه معاند و بیگانه برداشتش را از مشکلات ما به دنیا ارائه می دهد. می دانم فیلم هایی از جنس فیلم هایی که ما می سازیم، فیلم های متداول در سینمای ایران نیست. وقتی فیلمی از جنس فیلم ما ساخته می شود از همان ابتدا مخاطب با یک گارد اولیه به تماشای آن می نشیند. انگار انرژی هسته ای در کشور ما تبدیل به بحثی سیاسی شده که کسی به عمق آن که اصلا چیست، نمی پردازد. نمی گویم به بحث انرژی هسته ای پرداخته نشده، اما تبدیل به گفتمانی عمومی نشده. خیلی ها تا حرف از انرژی هسته ای می شود، تصور می کنند تمام گرفتاری های کشور به دلیل آن است، اما اگر لزوم داشتن انرژی هسته ای و کارکردهای آن را به مردم می شناساندیم پذیرش عمومی هم نسبت به آن بالا می رفت.
منظورتان این است که راه گفتمان درباره این مسائل را باز کنیم؟
حسین دارابی: دقیقا. خیلی از فیلمسازان ما می توانند راجع به این مسائل (انرژی هسته ای، مدافعان حرم، داعش، گروه مجاهدین و...) کار کنند، اما ورود به این مسائل بسیار مشکل است. به قدری مشکل که حتی فیلمسازان بنام انقلابی هم صرفا در تعداد کمی از آثار توانستهاند به آن بپردازند.
بدیهی است که شهدا سرمایه های ملی و معنوی کشور ما هستند، اما ساخت پروژه های نمایشی درباره تاریخ و زندگی آنان به دلیل حساسیت هایی مانند مبرا بودن از اشتباه یا لغزش یا... همانند راه رفتن بر روی لبه تیغ است. با وجود تمام این حساسیت ها چقدر به واقعیت زندگی و شخصیت شهید رضایی نژاد وفادار بودید؟
حسین دارابی: عمیقا معتقدم که برخی از شهدا مانند شهید چمران و... به درجه ای از عرفان رسیده اند که کمتر خطایی حتی در زندگی شخصی شان از آنها دیده می شود، اما این درجه از خلوص رو نمی توان تعمیم به تمام شهدا داد. البته که تمام شهدا ارجمند و والامقام هستند، اما برخی از آنان ارادت بالاتری دارند. کمااینکه نمی توان زندگی یک مرجع تقلید را به تمام مردم تعمیم داد. با این حال منکر این نمی شوم که در جامعه ما تصویر کلیشه ای از شهدا شکل گرفته که در تمام وجوهات زندگی در حد اعلا هستند، اما قطعا شهدا هم در جاهایی احساس خستگی می کردند، عصبی می شدند و... . این قبیل احساسات و واکنش ها جزو ذات انسان است، اما آنها توانایی غلبه بر احساسات و واکنش های لحظه ای شان را داشتند. شهید رضایی نژاد را به اصرار خانم پیرانی همانطور که از تحقیقات و شنیده ها و گفته ها برآمد، بدون هیچ کم و زیادی به تصویر کشیدیم. ایشان مرتب به ما تاکید می کردند؛ داریوش را همانطور که بود به تصویر بکشید. کمااینکه در فیلم هم دعواهای زن و شوهری، فشارها، انتخاب بین رفتن و ماندن در کشور و... را می بینیم.
و همین باعث میشد حس باورپذیری در مخاطب بیشتر شود...
حسین دارابی: بله و این مهم را مدیون خانم پیرانی هستیم که دست ما را در پرداختن به جزئیات باز گذاشتند. حتی زمان جشنواره فیلم فجر و در اکران عمومی پیش آمده که بعد از اکران بدون ذکر اینکه کارگردان فیلم هستم با مخاطبان صحبت می کنم و نظرشان را جویا می شوم. از شنیدن نظرات مردم بسیار خوشحال می شوم. تصور عمومی بر این باور است که زندگی یک شهید هسته ای تمام و کمال در تهجد، عبادت و... است، اما او در وهله نخست انسان سختکوشی بود که مثل یک مرد پای اعتقادات و وطنش ایستاد. او برخاسته از خانواده ای بود که پدرش هشت سال جنگ را در حالی در جبهه گذراند که آنها در آبدانان در چادر زندگی می کردند. از چنین خانواده و شرایطی مردی حاصل می شود که هرچند بهترین تجهیزات و امکانات را برایش در خارج از کشور فراهم می کنند، اما او دست رد به تمام آنها می زند و پای وطنش می ایستد.
خانم پیرانی چقدر در نگارش و پرورش شخصیت شهید و رضایی نژاد نظارت داشتند؟
احسان ثقفی: تقریبا هیچ. به هر حال نوشتن درباره یک شخصیت بیوگرافی مشکل است. ما هم در وهله اول با تردید جلو رفتیم. چون نمی دانستیم به سرانجام می رسد یا نه. پیش از نگارش فیلمنامه چندین جلسه با خانم پیرانی صحبت کردیم و اعتماد متقابل که حاصل شد دیگر کاملا دست ما را باز گذاشتند. صرفا وفاداری به واقعیت و پرهیز از هرگونه به قول خودشان «لوس شدن عاشقانه های زن و شوهری» از اصولی بودند که ایشان بسیار به آن تاکید داشتند. هر چند می دانستند بسیاری از نکات داخل فیلمنامه نمی آید، اما داستانهایی از رابطه خودشان با شهید رضایی نژاد را برایم تعریف می کردند که شناختم از فضا و روابط خانوادگی شان بیشتر شود. خلاصه نسخه ابتدایی فیلمنامه را مطالعه و بعد از برطرف کردن یک نکته کوچک، تایید کردند و دیگر به نسخه های بعدی ورود نکردند.
محمدرضا شفاه: خانم پیرانی مدرس دانشگاه در رشته علوم سیاسی هستند و شناخت دقیق و به روزی از جامعه امروزی دارند. ضمن اینکه بسیار علاقمند به فیلم و کتاب هستند و دقیقا کسی که دارای چنین شاخصه هایی است ما را همراهی می کند و به قول معروف در کارمان سنگ اندازی نمی کند. همیشه همینطور است. هر آنکه آگاهتر و مطلع تر، همراه تر و هر آنکه کم دانش تر و ناآگاه تر، آزاردهنده تر. سوژه فیلمی را برده ام به نهادی و مدیر سازمان می گوید؛ دیالوگ هایش را من می نویسم! خنده دار نیست! شما مگر دانش دیالوگ نویسی دارید که چنین پیشنهادی می دهید؟ خانم پیرانی از همه محق تر بود که در این فیلمنامه دخالت کند، اما از همه کمتر این کار را کرد.
حسین دارابی: خاطرم هست یک بار با خانم پیرانی صحبت کردم و به ایشان گفتم که به عنوان یک هنرمند باید راجع به مقوله «ترور» با شما صحبت کنم که بیشتر احساس شما را درک کنم، اما از آنجا که می دانم صحبت درباره این موضوع برای شما سخت است اصراری ندارم و اگر شما بگویید «نه»، قبول می کنم. ایشان اما، با سعه صدر پذیرفتند و نه تنها خودشان بلکه آرمیتا، دخترشان را هم آوردند که او هم برداشت های خودش را بگوید. آن جلسه دو ساعتی طول کشید و تمام آن زمان را از ترور می گفت و گریه می کرد. بعد از رفتن ایشان واقعا دلم برای مظلومیت این خانم و دخترشان شکست و از خداوند خواستم برکتی به کار و توانمان بدهد که این حجم از مظلومیت شهدای ترور و خانواده هایشان را به مردم ایران و همه دنیا نشان بدهیم و بگوییم تروریست کیست. در قلب تهران جلوی همسر و دختر 4 ساله، دانشمند ما را گلوله باران می کنند و خوشحالند و ادعای بشردوستی هم می کنند!
به اکران بین المللی فیلم هم فکر کردید؟
محمدرضا شفاه: خوشبختانه بخش بین الملل حوزه هنری بخش فعالی است و اولین حضور ما در بازار فیلم کن بود. در آنجا بود که فیلم به کشورهای شرکت کننده و شرکت های حاضر در بازار معرفی شد. جهت فروش در شبکه های تلویزیونی جهانی هم گفت و گوهای مثبتی انجام شده که آن هم به موقع اعلام می شود. مسئله انرژی هسته ای در مورد ایران برای دنیا حساسیت ویژه ای دارد و «هناس» دقیقا دست روی همان مسئله حساسیت برانگیز گذاشته که حالا بیایید و انرژی هسته ای در ایران را ببینید. البته اگر فیلم بایکوت نشود.
چرا بایکوت؟
محمدرضا شفاه: چون با محوریت انرژی هسته ای ترور مظلومانه ای را در ایران به تصویر می کشد. البته در بعضی از کشورها مثل ژاپن، کره یا کشورهای اروپای شرقی احتمال اکران بیشتر است. ما با این نگاه «هناس» را ساختیم که صدای مظلومیت دانشمندان هسته ای ایران به گوش دنیا برسد. شیوه ترور شهید رضایی نژاد در هیچ جای دنیا و حتی برای نظامیان هم دیده نمی شود. این ترور به سبوعانه ترین شکل ممکن صورت گرفته با این پیام که؛ «من هیچ اصولی ندارم با من نجنگ». حتی بعد از این ترور بسیاری از همکاران شهید رضایی نژاد به لحاظ روحی تحت فشار قرار گرفتند. بیشتر هم به خاطر خانواده هایشان که مبادا این اتفاق برای آنها و جلوی خانواده هایشان انجام شود.
فکر می کنید شهید رضایی نژاد از فیلمنامه ای که نوشتید راضی هستند؟
احسان ثقفی: نمی دانم این حرف چقدر گفتن دارد، اما احساس می کنم در تمام پروژه از شکل گیری فیلمنامه گرفته تا ساخت، خود شهید به ما کمک کرد. واقعا نمی دانم چقدر از فیلمنامه ام راضی هستند، اما اگر راضی هم نباشند کمک زیادی به ما کردند و ما کمک شان را لحظه به لحظه حس کردیم.
حسین دارابی: ما معتقدیم که شهدا زنده هستند و از سمت خداوند روزی می خورند. بارها پیش می آمد در جاهایی از فیلم واقعا گیر کردیم و به بن بست رسیدیم. در این جاها زنگ می زدیم به خانم پیرانی و از ایشان می خواستیم به خود شهید توسل کنند تا گره مان باز شود و آن لحظه بود که راههایی برایمان باز میشد که جلوی سقوط پروژه را می گرفت. حتی جالب است بدانید برای یکی از لوکیشن های فیلم به دنبال دفتر کاری می گشتیم. دفترهای کار مختلفی را در نظر گرفتیم که هر کدام به دلیلی منتفی شد و نمی توانستیم سکانس موردنظر را بدون دفتر کار فیلمبرداری کنیم تا اینکه خیلی اتفاقی یکی از بچه های تولید رفته بود جلوی در دفتری و برایشان توضیح داده بود که ما برای فیلمبرداری فیلمی راجع به یکی از شهدای هسته ای دنبال دفتر کار می گردیم، شما دفتر کارتان را اجاره می دهید؟ و خیلی معجزه آسا آن دفتر متعلق به یکی از اقوام یکی دیگر از شهدای معروف انرژی هسته ای درآمد که شاید نخواهند نامشان رسانه ای شود. آنها شهید رضایی نژاد را به خوبی می شناختند و بدون دریافت ریالی دفترشان را تمام و کمال در اختیار ما قرار دادند. به برکت خون شهید رضایی نژاد بالاخره این فیلم اکران شد و خوشبختانه مورد توجه هم قرار گرفت و تازه معتقدم بعدها که هم در شبکه نمایش خانگی و هم در تلویزیون پخش شد مشخص می شود تا چه اندازه در جامعه تاثیرگذار بوده.
چرا بهروز شعیبی را برای نقش شهید رضایی نژاد و مریلا زارعی را برای نقش خانم پیرانی انتخاب کردید؟
حسین دارابی: جالب است بدانید که بعضی از دوستان حزب اللهی مان به ما می گویند چرا دو بازیگری که انتخاب کردید شبیه به شهید رضایی نژاد و خانم پیرانی نیستند! در صورتیکه برای من در درجه اول انتخاب دو بازیگر متبحر اهمیت داشت. یک فیلم اول باید فیلم باشد و بعد قابل ارجاع به مستندات حقیقی. واقعیت را بگویم برایم بازیگر زن فیلم خیلی مهمتر از بازیگر مرد بود. چون نقش اول «هناس» یک زن است که کلیت فیلم از نگاه او روایت می شود. خانم زارعی از گزینه های اول من بود. چون بازیگر قدری است که می تواند فیلم را با خودش بکشد. البته بعید می دانستم که ایشان بازی در این فیلم را قبول کند. چون معمولا با کارگردانان پیشکسوت و نامدار کار می کردند، اما لطف خداوند بود که هم از فیلمنامه خوششان آمد هم به من اعتماد کردند. در مورد انتخاب بهروز شعیبی هم باید بگویم مظلومیت و حجبی در چهره و رفتارشان است که به دل می نشیند. خوشبختانه ایشان هم قبول زحمت کردند و زوج هنری خوبی در «هناس» شکل گرفت.
البته که فیلم ساختن با مشارکت و به سفارش دستگاههای مختلف امر غیراخلاقی و دور از حرفهای گری نیست. کمااینکه بسیاری از بهترین تریلرها در جهان هم محصول چنین همکاری است. در مورد فیلم شما چطور بود، نگفتند فیلم سفارشی و حکومتی ساختید؟
محمدرضا شفاه: همانطور که گفتم ما جامعه مان را می شناسیم و این قصه را به عنوان آورده امروز استفاده کردیم. این قصه فراتر از قصه یک شهید هسته ای برای جامعه مان کارکرد دارد. چرا که همگی ما از یک آب و خاک هستیم و اگر بحث تهاجم خارجی شود یکصدا جلوی آن می ایستیم. ما با این دیدگاه فیلم را ساختیم، اما بین کسانیکه فیلم را دیدند تعداد معدودی هم بودند که به ما هجوم آوردند که فیلم سفارشی ساختید و... . ما معمولا در جواب آنها می گوییم که بله، فیلم سفارشی ساختیم، اما این فیلم با این سوژه سفارش ما بوده به جمهوری اسلامی. چون اول بار ما بودیم که در دفترمان به ساخت چنین سوژه ای رسیدیم. ما در دفترمان تا به امروز دو فیلم «مصلحت» و «هناس» را ساختیم که خوشبختانه «هناس» به اکران عمومی رسید.
در سینما، پروژههای خاص و حرفهای درباره «انرژی هستهای ایران» که یکی از طولانیترین پروندههای بینالمللی در قرن اخیر است، به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد. از این منظر تولید فیلمهایی با مضمون انرژی هستهای چقدر در سینمای ایران ضروری است؟
محمدرضا شفاه: من از سالها پیش دغدغه مظلومیت ترور شهدای هسته ای را داشتم. در واقع از ابتدا برای من لحظه ترور و نوع ترور شهید رضایی نژاد باورنکردنی بود. چیزی از جنس مظلومیت خانواده شهدای دفاع مقدس که مثلا چرا فرزندانشان از سهمیه کنکور برخوردارند و... . این روزگار و این حرف ها و این برچسب هایی که به شهدا و خانواده هایشان می زنند می گذرد و حقانیت راه و هدف شان بالاخره بر همه روشن می شود. دغدغه ما مظلومیت شهدا بود که با ساخت این فیلم احساس کردیم بخش کوچکی از وظیفه مان را نسبت به این عزیزان ادا کردیم.
احسان ثقفی: در ابتدا فکر می کردم همه راجع به مظلومیت ترور شهدای هسته ای همه چیز را می دانند، اما بعدا به این نتیجه رسیدم که فقط از کلیت این ترورها با خبر هستند و از جزئیات هیچ نمی دانند.
-حسین دارابی: مردم که به جای خود حتی بعضی از مسوولان هم از نحوه ترور شهید رضایی نژاد مطلع نبودند. چون بعد از اکران فیلم می آمدند با تعجب از خانم پیرانی می پرسند که واقعا جلوی چشم دخترتان، همسرتان را ترور کردند!
در جامعه ما فیلمسازی و سریال سازی درباره شهدا انگار واجب کفایی است. از این جهت می گویم که با ساخت یک اثر از زندگی یک شهید انگار حق مطلب را درباره شان ادا کردیم و این در حالی است که سبک زندگی و منش شهدا را از زوایای گوناگون می توان به تصویر کشید. به نظر شما چرا درباره زندگی شهدا از جنبه های مختلف فیلم ساخته نمی شود؟ و فکر می کنید با ساخت «هناس» تمام آنچه درباره شهید رضایی نژاد حائز اهمیت است، بیان شده؟
حسین دارابی: مسلما یک فیلم یا یک سریال درباره شهدا کافی نیست. من برای ساخت «هناس» هر آنچه در توان داشتم را گذاشتم، اما قطعا یک فیلمساز دیگر می تواند زندگی شهید را از منظری دیگر روایت کند. اتفاقا این کاری است که در همه جای دنیا رواج دارد. در آنجا درباره افراد برجسته چندین بار فیلم می سازند یا کتاب می نویسند یا نمایشگاه هنری برگزار می کنند. منظورم این است که به یک اثر در مورد چنین شخصیت هایی بسنده نمی کنند. شهید فخری زاده، شهید شهریاری، شهید علی محمدی، شهید احمدی روشن و سایر شهدای هسته ای انسان های برجسته ای در کشور ما بودند که دشمن با برنامه ریزی کامل آنها را مورد هدف قرار داد. این انسان ها به قدری لایه های مختلف فردی و اجتماعی دارند که پرداختن به هر لایه از زندگی آنان برای مخاطب آورده ای به همراه دارد. به شخصه اگر توان داشته باشم باز هم راجع به زندگی شهدا (حتی شهدایی که پیش تر در موردشان اثری ساخته شده) کار می کنم.
و در پایان درباره شرایط اکران این روزهای سینمای ایران بفرمایید؟
حسین دارابی: نسخه ای از «هناس» که الان در اکران عمومی است با نسخه ای که جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، تفاوت های عمده ای دارد. از این جهت که بسیار خوش حس تر شده. از همه و به خصوص خانم ها دعوت می کنم این فیلم را ببینند. چون این فیلم نه تنها سیاسی نیست بلکه ملودرامی است زنانه و البته عاشقانه.
محمدرضا شفاه: اگر مردم دوست دارند یک عاشقانه پاک ببینند حتما به تماشای «هناس» بروند. صفحه اینستاگرم من باز است اگر «هناس» را دیدند و خلاف حرفی بود که اینجا زدم، به من خرده بگیرند و نظرشان را برایم کامنت کنند. درست است که «هناس» ماجرای ترور یک شهید هسته ای را روایت می کند، اما برای مخاطب عام جنسی از یک زندگی عاشقانه است که کمتر روی پرده سینما می توان آن را دید.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد