هنوز مسالهای درام بهعنوان مجموعه شگفتآوری از رازها، معماها، حقایق و کابوسها، ارادهها و مانعها و افت و خیزهای پرجذبه، مسالهای فراسلیقهای و مهم از دید توده مخاطبان است.
از سویی، نگاه شگفتانگیز به رسالت این هنر قدسی، سببساز آن شده که همواره اندیشهورزان جهان، به دنبال رد جدی تاثیرات تئاتر و درام روی لایههای جوامع مولد فرهنگ باشند. انگار که بر ذمه تئاتر است به جنگ ادبار حیات رفتن و تازه کردن ذهنهایی که شاید افقی روشنتر برای آیندگان ترسیم یا ایجاد کند. ما همه درگیر آن نور نجیبی هستیم که از دریچهای سنجیده روی صحنه تابیده آغاز میکند. آن دریچه سنجیده کجاست و آن نور نجیب کدام است؟
بهترین دستمایههای اولیه زیست و حیات شخصیتهایی هستند که طول و عرض تاثیر خود را در زندگی واقعی - تو بخوان «تاریخ ما» - نشان دادهاند؛ بنابراین بیدرنگ برای درامی که در پی تاثیر است، مناسبتر جلوه میکنند. شخصیتهایی با چگالی بالا و جامع الاطراف که اگر جامعیت هم نداشته باشند برای تاثیری که در جامعه پیرامون گذاشتهاند، کاراکترهایی خوشبرش برای نوشته شدن و مبنای تولیدی فرهنگی قرار گرفتن به نظر میآیند. از این گونهاند آنها که در عطفهای تاریخی زندگی جامعه مخاطبان قرار گرفتهاند و نسبت به آنها و عملکردشان در دوران حیات قضاوتی وجود دارد. شخصیتهای برجسته جنگ ما که بیشک جنگی یگانه، شاخص و متمایز از جنگهای دیگر تاریخ این کشور و بسیاری از کشورها محسوب میشود، از جمله خوراکهای سنجیده برای ایجاد تمرکز و توجه به طرف آنها در مخاطبان و خلق تاثیر درایت و زیست کنونی آنهاست. اما حتی در این بازه محدود هم هر انتخابی شایسته دراماتیزه کردن نیست. خوشبختانه مفتخرم در دهه۹۰بنای توجه به شخصیتهای جنگ هشتساله را از دریچه درام نهادم و با نگارش یک سهگانه شخصیتمحور بین سالهای ۹۲ تا ۹۶ ثابت کردم حضور ایدئولوژی در شخصیت با مهندسی و مراقبت میتواند آسیبی به نمایشنامه نزند و لزوما راه به جاهای معین شعاری نبرد.
دراین میان، نمایشنامه این مجموعه را «تکههای سنگین سرب» نام نهادم که درامی بود بر پایه زندگی و تجربه لایهمند شهید دکتر «مصطفی چمران». من نام این نمایشنامههای خودم را «پرترهنگاری» گذاشتم که بعدها با خوشحالی و تعجب دیدم واژهای شد در گردش و ورد زبانها! هر چه هست، دکتر مصطفی چمران بهعنوان یک کاراکتر تحصیلکرده-که زندگی عجیبی را از لحاظ خانوادگی تجربه کرده، فعالیتهای عملی و خیرخواهانه را کنار فعالیتهای سیاسی قرار داده، در ژورنالیسم دخالت کرده، در حوزه تعلیم و تربیت ورود کرده، هنرمند بوده و نقاشی و شعر را کنار عشق و خسارتهای بزرگ مزهمزهکرده- مناسبترین دستمایه برای درام شدن است. اگر ما از این دستمایهها سادهانگارانه و سهل و ساده عبور کنیم، خسرانی خواهد بود برای خودمان. چیزی که درامهای غربی و تاریخش را بارور کرده، در مجاورت خودمان نادیده گرفتهایم و بهسادگی از کنارش گذشتهایم.
ما گاه با ترس از خطکشیها و با آویزان شدن از «بگذار و بردارها» و «نکونالهها»ی فراوان از کنار متشخصترین دستمایههای تاریخ معاصر خود بیاعتنا گذشتهایم و عافیتطلبانه به دنبال کنج دنج امنی بودهایم که هر وقت لازم شد، جهت باد را بسنجیم و سالم طی مسیر کنیم. این آغاز فاصله گرفتن از اتفاقهای بزرگ است. تاریخ معاصر ایران- چه سیاسی، چه اجتماعی - سرشار است از چهرههایی با چگالی بالا و کنشمندی چشمگیر برای اینکه چنان شأنی بیابد که بتوان روی صحنه مقدس تئاتر برود. یکی از آنها، یکی از هزارانشان، شهید دکتر مصطفی چمران است.