این برنامه که چند سال است روی آنتن رمضان این شبکه قرار دارد، توانسته نگاه مخاطبان بسیاری را جلب کند و بینندگان بسیاری هر سال علاقه مند هستند این ویژه برنامه افطار را دنبال کنند.
یکی از نکات قابل تامل در این برنامه، حضور مهمانانی از قشرهای مختلف است و همین باعث شده تا برای مردم جذابیت لازم را داشته باشد.
تهیه کننده برنامه معمولا به سراغ خیلی چهره های نام آشنا نرفته که برای مردم تکرار باشد، بلکه به سراغ دیده نشده ها رفته است.
مهمانان این قسمت از برنامه دعوت کسانی هستند که همرزمان شهدای غواص در کربلای چهار بودند و به اذن خدا زنده ماندهاند و راوی خاطرات دفاع مقدس شدهاند. میزبان این برنامه روحانی و مجری این سالهای برنامه دعوت است.
صفحه امروز رسانه روزنامه جامجم به برنامه دعوت اختصاص دارد. گفتوگویی با محمد برمایی مجری، احسان نیلی تهیهکننده و کارگردان و علی بحرینی نویسنده برنامه دعوت انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
کارشناس- مجری: امسال سراغ قصههای مستند رفتیم
حجتالاسلام محمد برمایی، مجری این سالهای برنامه دعوت که قبل از حضور در این برنامه، سابقه حضور بهعنوان کارشناس مسائل خانواده در برنامههای تلویزیونی را دارد از دشواری و شیرینیهای اجرا میگوید.
برنامه امسال نسبت به سالهای قبل از نظر محتوایی، چه تفاوتهایی دارد؟
برنامه دعوت امسال در ماه مبارک رمضان مشخصا موضوع، روایت، برداشت و اقتباس ما از کتاب است. روایت مکتوب مستندی که میشود به آن استناد کرد و در اختیار مردم قرار داد. سه هدف بزرگ در کار وجود داشته است؛ اولا همین مستند بودن برای ما یک هدف بود. به قول برنامهسازان در مواقعی که برنامه به تنگ میآید قصهها را قصهسازی میکنیم. در سالهای گذشته ما هم این مساله را داشتیم که در سوژهیابی، قصهپردازی و روایت سوژهها و قصهها نیاز به این داشتیم که کمی پردازش شود. این پردازش خیلی ما را به زحمت میانداخت و حتی اگر مراعات نمیکردیم یا اگر کمی دچار جو برنامهسازی میشدیم، ممکن بود قصهسازیها هم اتفاق بیفتد اما امسال در برنامه دعوت ما قصههایمان را مستند کردیم. این استناد قوام برنامه را بالا میبرد و برنامه را متصل میکند به یک منبعی که از ابتدا تا انتهای قصه کاملا شروع درستی دارد، قصهپردازی انجام شده، مستندسازی اتفاق افتاده و آدمهای یک قصه مشخص هستند.
نکته و موضوع دوم این است که در روایتها و سوژههای امسال به این نگاه کردیم که مخاطب بعد از برنامه چگونه میتواند به قصههای ما مراجعه کند زیرا در سالهای گذشته این مشکل را داشتیم که مخاطب همذاتپنداری میکرد، از یک قصه خیلی خوشش میآمد، با یک کاراکتری در یک قصه ارتباط برقرار میکرد و حتی قصه زندگی خودش را در یک قصه پیدا میکرد ولی بعد هیچ دسترسیای به آنها نداشت. امسال بینندههای ما میتوانند به کتاب مراجعه کنند و قصه مفصل هر برنامه و حتی جاهایی را که ما بهدلیل ضیقوقت و جنس برنامهسازی اولویتمان نبوده یا از آن منظر نگاه نکردیم، دریافت کنند. آن اقتباس در اختیار بینندههای ما قرار میگیرد.
هدف سوم و خیلی مهم ما این است که اقتباس انجام دهیم و قصههایی هم که اقتباس شده دارای تنوع خوبی است البته این به آن معنا نیست که تعداد قصهها زیاد است، موضوعات تنوع خوبی دارند. هدف برنامه در سالهای گذشته هم مشخص بوده و کاملا خطدهیهای مشخصی داشته است. امسال موضوع را بردیم به سمت اقتباس و قصه، یعنی قصهای از جایی بگیریم که مستند شده است. این مستندسازی ما را از پراکندگی نجات داد، دوست داشتیم به یک تمرکز بالایی در قصهپردازی برسیم. امسال رجزنی و روایتگری قصهها را از کتابها میگیریم. مثل زمانی که فیلمنامهنویس یک کتاب و یک قصه دارد که میخواهد جلوی دوربین بیاورد. ما دقیقا همان کار را میکنیم، فیلمنامه یا برنامه آن کتاب را مینویسیم. دیگر مثل قدیم نیست که قصهای داشته باشیم و بخواهیم کم و زیادش کنیم، یک کتابی داریم که به یک قسمت از برنامه دعوت تبدیل میشود. مثل کتابی که به یک فیلم سینمایی یا یک سریال تبدیل میشود و این خیلی کار فاخرتری است. نوع برنامهسازی هم متفاوت شده و کمی نیاز به تالیف هم دارد، به همین دلیل چه در حوزه کارگردانی و چه در حوزه نویسندگی آن کتاب را به یک قصه قابل ارائه در مدیای رسانه و مخاطبپسند تبدیل میکنیم و حتی آدمها از قصههای ما به سمت خواندن کتاب میروند. این یکی از مهمترین اهداف برنامه در حوزه فرهنگی اجتماعی است، یعنی رویکرد فرهنگی اجتماعی برنامه این است که ما به جای اینکه مردم را از کتاب به یک فیلم ببریم، آنها را از یک فیلم به یک کتاب میبریم. خیلی از فیلمهای دنیا هستند که باعث فروش کتابهای بزرگی شدهاند. از طریق یک قصه مردم را تشویق میکنیم به اینکه به کتاب برسند و الان از ما مطالبه میکنند که کتاب را از کجا بخرند.
پس بازخوردهای خوبی دریافت کردهاید.
بله، در همین چند قسمتی که برنامه پخش شده، در صفحه شخصی خودم در فضای مجازی با این موضوع مواجه بودم که مخاطبان بلافاصله کتاب و اسم نشر را مطالبه میکنند و این خوب است. کسانی هم که چندان اهل کتاب خواندن نیستند خلاصه کتاب را میخواهند. حتی اپلیکیشنهایی که این کتابها را دارند به آنها معرفی میکنیم تا به صنعت نوین رسانهای در حوزه کتاب کمک شود.
طی این سالها کدام قسمت از برنامه دعوت برای شما خیلی جذاب بوده و شاید روزها یا ساعتها ذهنتان را درگیر کرده است؟
بهدلیل اینکه حوزه تخصصی من خانواده است و موضوع خانواده همیشه برایم در اولویت و جذاب بوده است، هر سوژهای که نماد یک خانواده محترم معمولی خوب رو به رشد ایرانی بوده، برایم جذاب بوده است؛ از پیرزن و پیرمردی مثل ننهترنج و خانبابا که عشق واقعی، مخلصانه و بیقید و شرط خود را میتوانستند به تمام زبانهای زنده دنیا نشان دهند، برایم بینهایت جذاب بود تا آن دختر خانم جوانی که یتیم شده بود و از نگاه دخترانه و زنانه خودش به زندگی نگاه میکرد و برایم حیرتانگیز بود. در مجموع به لحاظ مفهومی و موضوعی، هر موضوعی که شایستگی و حال خوب خانواده ایرانی را نشان میدهد، از فرزندآوری، عشق ورزیدن، خواستگاری، تشکیل خانواده، یک بیماری که میتواند باعث زحمت و فرسودگی در زندگی یک زوج شود و بعد آنها همدیگر را نجات میدهند و...
یکی از موضوعاتی که در پروژههای آموزشی خودم خیلی دنبال میکنم، بازگشت به زندگی است. در ایران وقتی در رابطه با طلاق حرفی زده میشود، همه میخواهند جلوی طلاق را بگیرند. ما تا یک جایی جلوی یک سیل بد را میگیریم تا رد نشود، ولی عدهای رد میشوند، آنها را تا زمانی که خیلی از ما دور نشدهاند، میشود برگرداند. همیشه رجوع پس از طلاق برای من جذاب است. مثلا در حوزه باروری و فرزندآوری چندصدهزار خانواده داریم که در درمان فرزندآوری مساله دارند، نه در موضوع فرزندآوری. یکسری موضوعات خانواده داریم که خیلی دمدستی و خیلی راحت قابل حل است ولی از بس به آن نمیپردازیم گره کور میشود و بسته میماند.
امسال موضوعات ما بیشتر مفهوممحور است، یعنی مفاهیم زندگی را استخراج میکنیم و از سوژههایمان بیشتر دنبال معنای زندگی میگردیم و سوژهها را از این دست دنبال میکنیم.
سوژهای که خیلی دلتان را به درد آورده باشد، کدام مورد بوده است؟
زنی بود که در زندگیاش خیلی سختی کشیده بود و همه به او ظلم کرده بودند؛ یکی به دلیل بیکس بودنش، یکی به دلیل زن بودنش، یکی به دلیل اینکه او خیلی مهربان بود و ... . آن شب من خیلی رنج کشیدم و اذیت شدم و رنج مضاعف این بود که باز هم تنها بود و دوست داشت فرزندش را که از او گرفته بودند، پیدا کند، آن فرزند تنها امید و تک چراغ زندگیاش بود. آن شب من خیلی رنجیدهخاطر شدم از اینکه چطور میشود اینقدر به یک زن ظلم شود. در خاطرم هست آن شب دخترش را به او رساندیم و میگفت در ۲۰ سال گذشته هیچکس اینقدر مرا خوشحال نکرده است و این خیلی ارزشمند بود.
اجرای شما طی این سالها چه پیشرفتی داشته است؟
خیلی راحتتر شدم. قبل از اینجا بهعنوان یک کارشناس امور خانواده در رسانه کار خودم را انجام میدادم. به سفارش و پیشنهاد رسانه و شبکه محترم، کار اجرا بهعهده من گذاشته شد. البته من حدود هفت هشت سال قبلتر تجربه مفصلی داشتم ولی نه به این شکل و با این مدیوم و قد و قواره رسانهای. معذوریت و حتی محبوبیت این لباس وزین و سبک زندگیاش برای من مهم بود که در نگاه مردم چگونه است. ملبس بودن برایم اولویت اول بود که مردم چه واکنشی نشان میدهند. این سختی الان خیلی برایم راحت شده زیرا احساس میکنم مخاطب مرا فهمیده و پذیرفته است. نکته دوم پیدا کردن تصویر و دوربین و آشنا شدن با ادبیات برنامهسازی بود که الان بعد از گذشت سه سال در چهارمین سال اجرا میتوانم بگویم خیلی آشناتر شدهام، حرف تهیهکننده را خیلی بهتر میفهمم، وقتی مدیر گروه درباره قصهپردازی و تصویرسازی صحبت میکند، بیشتر متوجه میشوم، ادبیات تلویزیون برایم خیلی راحتتر شده و نکته خیلی مهمتر اینکه راحت شدم، از این جهت که خودم هستم، احساس میکنم نسبت به سالهای قبل بیشتر به خود محمد برمایی نزدیکم یعنی چیزی که مردم از من میبینند، همان چیزی است که هستم، در پشت صحنه هم همین هستم، شاید کمی خودمانیتر.
فکر میکنید چند فصل دیگر از برنامه دعوت ساخته شود؟
دعوت یک مدیوم، قالب و ساختار تلویزیونی است. این که به دعوت چه محتوایی میدهیم، مهم است. فکر میکنم محتواهای دست نخورده زیادی در موضوع روایت قصهگری زندگی ایرانیان وجود دارد که هنوز به آنها نپرداختهایم. امسال به این رسیدیم که قصههایمان را از کتاب بیرون آوریم. همین الان برای سالهای بعد سه ایده ناب دست اول دارم. قصهها، سوژهها و نکتههای معنایی نابی در قصههای ایرانی و گروههای اجتماعی در ایران وجود دارد که تاکنون نه دیده شده و نه تا به حال کسی دربارهشان حرفی زده و نه زندگی آنها به تصویر کشیده شده است.
وایرال شدن برنامه برایتان جذاب است؟
از لحاظ نفس برایم جذاب است ولی خیلی هم ترسناک است. جملهای را نمیگویم با این هدف که وایرال شود، زیرا برنامه دعوت برای اینستاگرام و توییتر و فضای مجازی نیست، اگر قرار بود این برنامه برای فضای مجازی ساخته شود به این شکل ساخته نمیشد. الان دیگر متوجه شدهام یک طور دیگر هم میشود برنامه ساخت که خیلی زرد و پر سر و صدا و پرهیاهو باشد، ولی احساس میکنم هر جا که حرف مردم را درست و راست میزنیم، خود به خود وایرال میشود. برخی افراد طی همین چند سال گذشته خیلی به من ایراد میگرفتند و میگفتند چرا رسانهای و وایرالی حرف نمیزنی؟ چون بالاخره ما طلبهایم و بلدیم از این قبیل کارها انجام دهیم ولی واقعیت این است که این موضوع برایم هدف نبوده است. وقتی شما وایرالی حرف میزنی مردم میفهمند برای چه هدف و مقصودی این حرفها را میزنی به همین دلیل نمیپذیرند.
آیا فکر میکردید روزی طلبه شوید؟
چیزی که خیلی مهم است این که هیچوقت فکر نمیکردم طلبه شوم و هیچ برنامهای برای طلبه شدن نداشتم ولی از زمانی که طلبه شدم و از یک سال بعد از ملبس شدن، حوزه کاری خودم را پیدا کردم و از آن سال تا امروز فقط در همان حوزه کار میکنم. شما به غیر از موضوع خانواده یا مسائل اجتماعی، هیچ چیز دیگری از من نمیشنوید، امکان ندارد در مورد مسائل اقتصادی، سیاسی صرف حرف بزنم، میفهمم ولی در موردش حرف نمیزنم چون تخصصش را ندارم. الان چون دوستان رسانهای کاربلد خیلی خوبی دارم، رفقای برنامهسازی که به آنها خیلی اعتماد دارم، خیلی علاقهمندم به اینکه یک برنامه درجه یک باشکوهی در حوزه خانواده ساخته شود. ما هیچ برنامه خانوادهمحوری در تلویزیون نداریم، همه برنامههابه موضوعات خانواده میپردازد و نه خود خانواده. خیلی از برنامهها نهفقط چیزی به خانواده اضافه نمیکند، بلکه به آن ضربه هم میزند. یک برنامه بیشتر سرگرمی است، خانوادهها را برای موضوع سرگرمی آوردهاند، نه اینکه برای یک خانواده سرگرمی ایجاد کنند.
یکی از دغدغههایم در یکی دو سال آینده که خیلی جدی پیگیرش هستم، یک برنامهسازی باشکوه در حوزه خانواده است که قالبی ترکیبی داشته باشد و در تلویزیون اتفاق بیفتد.
نویسنده برنامه: «دعوت» غمگین نیست
علی بحرینی، نویسنده برنامه دعوت که جزو منتقدان سینما و تلویزیون است درباره نویسندگی این برنامه و تفاوت برنامهسازی در این سالها با دهه ۶۰ صحبتهایی داشته و با ما به گفتوگو نشسته که خواندنش خالی از لطف نیست.
اقتباس از کتاب زمینه برنامه امسال دعوت است
بهعنوان کسی که کتاب زیاد خواندهام و با روایتکردن آشنا بودم سعی کردم چیزهایی را کشف کنم. یعنی ببینم چه کسانی را میشود پروراند چون معمولا در کتابها به تفصیل نوشته شده بود اما دارای بعد رسانه دیداری یا رسانه شنیداری نبود. سعی کردم ببینم اگر قرار باشد این قصهها گفته و شنیده شود، چه کارهایی میتوان انجام داد. دنبال این شیوه بودم که با توجه به تعداد بالای برنامههای تلویزیون در ماه مبارک، برنامهای بسازیم که گرچه به بهانه ماه مبارک رمضان روی آنتن میرود اما کاملا بتواند مضمون مستقلی داشته باشد ولی در ظرف ماه مبارک زیباتر و خوشتر بنشیند. گفتوگو کردن براساس کتاب یک ویژگی خیلی مهم دارد که معمولا از چارچوب کتاب بیرون نمیرویم و ابتدا و انتهای برنامه مشخص است. اولین چیزی که اقتباس به این برنامه میدهد این است که به برنامه یک انتهای مشخص میدهد. در کتاب خوشبختانه هنوز به مقوله پایان باز نرسیدهایم. یعنی قصه و قهرمانش رها نمیشود. ما اینجا با ابتدا و انتها مواجه هستیم.
عنصر رهایی باعث رشد مجری میشود
سوالها تقریبا از قبل تعیین شده ولی توصیه همیشگی من به مجری برنامه این بوده که احتمال دارد سوال یا سوالات بعدی از جوابی که مهمان میدهد دربیاید، امتناع نکند. بیشتر سعی کردم چه در این برنامه چه در برنامههای قبلی که بودم، زمینه اصلی سوالات را مشخص کنم و به مجری بگویم که در این حیطه قرار است صحبت کنیم. حال هرچه به ذهنش میرسد بپرسد تا مجری رها باشد، چون بهشدت معتقدم برای هر مجری که در برنامههای دو دهه اخیر اتفاق خوبی افتاده، براساس عنصر رهایی بوده است و اتفاقا مجری یک فرد است که فردیتش باید در اجرایش بهشدت دیده شود. این فرمول بسیار غلطی است که مجری نماینده مردم است. مجری، نماینده مردم نیست بلکه یکی از مردم است که میتواند با عقل فردی خودش سوال کند. اینکه مجری نباید نظر دهد، بسیار غلط است. اگر قرار باشد مجری بیاید و نظر ندهد، یک نرمافزار هم میتواند کار او را انجام دهد. ما مجری را میآوریم تا خودش با فردیت مطلق خودش در درجه اول در چهارچوب قانون اساسی، در درجه دوم قوانین صداوسیما، در درجه سوم حالواحوال این ایام و در درجه چهارم شبکه و برنامه و گروهی که با آنها همکاری میکند، کار خودش را انجام دهد و این خیلی قلمرو وسیعی است. آقای برمایی چند سال همین برنامه را اجرا کرده بودند و امسال سعی کردیم با این رویکرد پیش برویم تا ایشان هم روانتر کار را جلو ببرند.
تفکر مخاطبان هدف برنامه دعوت است
عمدهترین هدفی که بهعنوان نویسنده به آن فکر کردم این است ۵ درصد از کسانی که حداقل نیمی از برنامه را دیدهاند تا سحر کمی به چیزهایی که گفتیم فکر کنند، حتی به چیزهایی که شاید اصلا به هیچ دردش نخورد. برای ما چیزی که بسیار مهم بود، این بود که برنامه طوری پیش برود که اگر پنج نفر اعضای یک خانواده مثلا از یکساله تا ۷۰ساله پای برنامه نشستند، هرکدام بتوانند راجعبه مثلا یک فراز از برنامه با دیگری صحبت کنند و بتوانیم بحثهای مختصری در خانوادهها راهبیندازیم. زمان پخش برنامه ما زمان مناسبی برای یک برنامه خیلی جدی نیست. برنامههایی مثل برنامه دعوت در این ساعت پخش بیشتر باید حال مردم را خوب کنند. شاید برخی قسمتهای برنامه دعوت براساس روایتها غمگین باشد، اما در مجموع برنامه غمگینی نیست.
نزدیک افطار زمان برای بحث سنگین نیست
خشانداختن روی حس مخاطب برای ما هدف بوده است. در مواقعی رسانه و آدمهایش خیلی رسالتمند شدند و فکر کردند خیلی کار مهمی میخواهند انجام دهند. مخاطب این همه ساعت چیزی نخورده و تو میخواهی به او معرفت تزریق کنی، نمیپذیرد. دانش و حتی بینش را هم نمیپذیرد، فقط دوست دارد کمی حالش تغییر کند. گذر زمان و ریتم در برنامه افطار خیلی مهم است. اگر برنامه متهم به زرد بودن هم بشود، مهم نیست زیرا ما آمدهایم این یک ساعت آخر زود بگذرد. این زمان، زمان مناسبی برای بحث سنگین نیست. زمان مناسب برای بحث سنگین حین سحر است. در زمان سحر روی دستوپای خدا هستیم و بعد مخاطب را تا یکساعت مانده به افطار رها میکنیم و بعد میخواهیم به او خوراک معرفتی بدهیم. برخی افراد انتقاد میکنند که چرا برنامهای در ساعات منتهی به افطار، فضای گریه ایجاد میکند، درحالیکه آن زمان برنامهای با چنین حالوهوایی میطلبد. برنامه نزدیک به افطار باید انرژی کمی از مخاطب بگیرد و نیازی هم ندارد حرف خیلی مهمی بزند. مساله اصلی ما یک باور بسیار غلط تاریخی است که فکر میکنیم در ساعت پربیننده باید حرف مهم بزنیم درحالیکه این کار غلط است.
برنامهسازی در این سالها با گذشته متفاوت است
ما در برنامههای تلویزیونی با خود واقعیمان روبهرو نمیشویم. در برنامههای صبحگاهی ما به سبک مثلا دهه ۶۰ و ۷۰ انتظار داریم یک مجری باانرژی بیاید و بگوید سلام صبحبخیر، چقدر همهچیز زیباست، اما آن مجری امروز روز دیگر هیچ سطحی از جامعه را نمیتواند نمایندگی کند. اصلا حال ما ساعت ۶ صبح یک چیز دیگر است و حال پدرانمان در دهه ۶۰ یک چیز دیگر بود. الان در هر برنامه صبحگاهی تلویزیونی که برآیند مردم را ببینیم، آن برنامه موفق است. الان دیگر نوع زندگی و نگاه مردم مشابه دهه ۶۰ و ۷۰ نیست. سبک زندگی قدیم کلا تغییر کرده و لذا به نظر من ساعت منتهی به افطار، تلویزیون باید سادهترین برنامه را داشته باشد و فقط به گذشت زمان کمک کند.
یک برنامه خوشمشرب
با شروع ماه رمضان هر سال برنامه هایی با رنگ و لعاب متفاوت از شبکه های سیما روانه آنتن می شوند و هر یک از شبکه ها بر مبنای ماموریتی که برایشان تعریف میشود در مناسبتهای مختلف دست به کار میشوند.
شبکه یک سیما مثل سالهای گذشته امسال هم آستینهایش را به قول معروف بالا زده و برنامه دعوت را ویژه افطار پخش می کند، برنامه ای که قدمت چند ساله دارد و مخاطبان خاص خودش هم دارد.
گرچه این برنامه افطار همچون دیگر برنامههای تلویزیون گفتوگومحور است اما ویژگیهایی دارد که آن را با د یگر برنامهها متمایز کرده است. یکی از ویژگیهای آن گپوگفت صمیمانه است که کارشناس مجری برنامه با مهمانان دارد و مردم شاهد گفتوگوهای خشک و رسمی نیستند، بلکه انگار کنار آدمهایی از جنس خودشان نشستهاند و مشغول صحبت هستند.
بنابراین این ویژگی باعث شده تا تماشای برنامه دعوت برای مردم خالی از لطف نباشد. دیگر مشخصه که این برنامه را متمایز کرده، انتخاب مهمانان برنامه است که هر کدام از دنیاهای متفاوت هستند. دنیاهایی که به ما نزدیک هستند اما بارها از کنارشان عبور کردهایم بیآنکه لحظهای به آنها فکر کنیم.
تهیه کننده برنامه: اصل کار، قصه و داستان است
احسان نیلی، تهیهکننده این فصل برنامه دعوت از تفاوت و تغییر در محتوای این برنامه میگوید، او ورود به حوزه کتاب را مهمترین تغییر این فصل از برنامه دعوت میداند.
تهیهکننده برنامه دعوت میگوید: مبنای انتخاب شخصیتهایمان، کتابهایی است که در مورد مقطعی از زندگی یک نفر یا داستانی است که ثبت شده و بر آن اساس دعوت میکنیم، نه اینکه بخواهیم الزاما معرفی کتاب داشته باشیم مثل برنامههای دیگر.
وی درباره موضوعات برنامه بیان میکند: تنوع موضوع داریم اما بهانه انتخابمان آن بوده. صرفا هم به این دلیل که یک تفاوتی با فضاهایی که در این چند سال اتفاق افتاده، داشته باشد و قدری فاصله بگیریم و وزن کتاب را در برنامهها بیشتر کنیم.
نیلی درباره مبنای انتخاب سوژهها عنوان میکند: مبنای انتخاب سوژهها کتاب است و کتابها بر این اساس انتخاب میشود که ما یک تیم سوژهیاب داشتیم و کتابهای پرتره یا مستندنگاریها را پیدا میکردند. در مرحله اول به حدود ۱۵۰ کتاب رسیدیم و برخی را غربال کردیم و تاکنون به ۳۰ کتاب رسیدهایم اما ممکن است باز هم غربال داشته باشیم و تعداد کتابها کمتر شود و در این فاصله، کتابهای دیگری هم انتخاب کنیم.
وی درباره نحوه انتخاب موضوع این کتابها میگوید: سعی میکنیم تنوع موضوعی داشته باشیم اما طبیعتا به دلیل اینکه تعداد کتابها در حوزه دفاع مقدس بیشتر است، بخش زیادی از آنها رویکرد منطبق با انقلاب و دفاع مقدس دارد، ولی سعی کردیم در فضاهای دیگر مثل فضاهای اجتماعی هم ورود کنیم و جنس مهمانهایی را که دعوت میکنیم به گونهای باشد که حتی در حوزه دفاع مقدس هم بیشتر داستانهایی را روایت کنیم که یک درام داشته باشد و به آن تنوع موضوعی بدهیم.
تهیهکننده برنامه دعوت اظهار میکند: نمیتوان مشخصا گفت به سمت موضوع خاصی رفتیم. داستان، برایمان مهم بود. دست خودمان را نبستیم و منحصر به یک موضوع خاص پیش نرفتیم، زیرا به خودی خود وقتی به سمت کتاب میرویم محدودیت انتخاب پیدا میکنیم، سعی کردیم در همین حوزههای کتاب جنس کتابهایی را مطرح کنیم که ممکن است حساسیت جامعه را بیشتر تحریک کند، مثلا مهمانهای امروز برنامه مرتبط با داستان غواصهایی است که در عملیات کربلای۴ بودند و آنهایی که نجات پیدا کردند. یکی از مهمانها، همسر یکی از همان شهداست و سه نفر دیگر کسانی هستند که از آن اتفاق رهایی یافتند. به عنوان مثال در حوزه دفاع مقدس سراغ خانمهایی رفتیم که در اهواز لباس شهدا را میشستند، یعنی به وجوه زنانگی جبهه هم پرداختیم که صرفا یک نگاه مردانه نباشد یا مثلا روز گذشته یک کارآفرین ممتاز داشتیم. روز اول آقای وحیدی را داشتیم که بیشترین سابقه معلمی را داشته و دارای رکورد گینس در تدریس است به اتفاق دو نسل دیگر از معلمهایی که شاگرد خودش بودند و آنها را آموزش داده است یعنی اولین و آخرین نسل که یک فاصله ۷۵ساله بینشان بود. همچنین موضوعات دیگری که روزهای بعد به آنها میپردازیم. وی درباره تاثیر حضورش به عنوان تهیهکننده در برنامه امسال میگوید: همین نگاه که به سمت کتاب رفتیم تغییری بوده که اتفاق افتاده است، وگرنه ممکن بود دوباره پراکندگی انتخاب داشته باشیم. در شکل انتخابها تغییر داشتیم وگرنه به هر حال جنس برنامههایی که دم افطار پخش میشود، گفتوگومحور است و شاید از نظر ساختاری همه شبیه هم باشد ولی نوع انتخاب مهمانها متفاوت است. شبکههای دیگر سراغ موضوع دیگری میروند و فکر و برنامهریزی میکنند. ما امسال نگاهمان همان برنامه گفتوگومحور و قصهمحور است تا آن یک ساعت مانده به افطار، برنامهای پخش شود که جنبه حسی و عاطفی در قصهها غالب باشد و بهانهاش هم همین کتاب است.
نیلی درباره زمان آغاز ساخت برنامه عنوان میکند: پیش تولیدمان را از دی ماه شروع کردیم. هر چه پیش میرفتیم طبیعتا سعی میکردیم در انتخابمان دقت بیشتری داشته باشیم و اتاق فکرهایمان دقیقتر و قویتر پیش رود. هرچه جلوتر میآمدیم شاخ و برگ بچههای اتاق فکرمان بیشتر شد و سعی کردیم دستمان را در انتخاب موضوع و سوژه باز کنیم، یعنی تعدادش به قدری زیاد باشد که برای انتخاب سوژهها حق انتخاب داشته باشیم.
تهیهکننده برنامه دعوت درباره ادامه حضور حجتالاسلام برمایی در برنامه میگوید: آقای برمایی قبلا به عنوان کارشناس در برنامههای دیگر حضور داشت و فصلهای قبلی برنامه نیز به عنوان مجری کارشناس بود و به نظرم با وجود اینکه کارشان در وهله اول اجرا نبوده ولی واقعا من تفاوت این شکل اجرا را در سالهای مختلف در وی دیدم و به نظرم کم کم به یک بلوغی در اجرا هم رسیده، ضمن اینکه واقعا در این کار مستعد است، یعنی خودش هم برای بهتر شدن و برقراری ارتباط بیشتر با مخاطب تلاش میکند.
وی همچنین درباره سختیهای زمان پیش تولید و تولید برنامه میگوید: کتاب به خودی خود حساسیت دارد، شما باید وجوه زیادی را در نظر بگیرید تا بتوانید درست انتخاب کنید هم از نظر شناختی که باید نسبت به نویسنده داشته باشید و هم از لحاظ محتوای کتابها. خواندن این حجم کتاب و انتخاب از بین آنها خیلی زمانبر بود. تقریبا پنج، شش نفر به صورت مستقیم و یک تعداد زیادی به صورت غیرمستقیم در این زمینه به ما کمک میکردند. یعنی ما از خیلی بچههایی که در حوزه نشر و کتاب فعالیت دارند، کمک گرفتیم ولی آن مجموعه مستقلی که مستقیم با هم کار میکردیم و تیم فکری و سوژهیاب کتابمان بودند، تقریبا پنج شش نفر ثابت بودند.
تهیهکننده برنامه دعوت درباره حضور نویسندههای کتابها در برنامه میگوید: ما اصلا الزامی به دعوت نویسنده نداریم، قصه برایمان مهم است اما مواقعی ممکن است این قصه به شکلی باشد که خود نویسنده راوی است، مثل امروز که نویسنده کتاب خودش یکی از غواصهایی است که در کربلای۴ حضور داشته و بر اثر حادثهای شروع به وقایعنگاری میکند و آن اتفاقاتی که افتاده را ثبت میکند. در این قسمت از برنامه او محور اصلی است، زیرا شکلگیری این کتاب و اینکه اصلا چه اتفاقی افتاد که این کتاب نوشته شد، ما را هدایت کرد به این سمت که خود نویسنده را هم بیاوریم ولی الزامی برای این کار نداشتیم. ضمن احترام به نویسندهها و تماسی که با خودشان داشتیم به آنها گفتیم مبنای ما کتاب است اما در یک جاهایی هم لازم دانستیم از نویسنده کتاب هم دعوت کنیم.
وی درباره هدف از ساخت این برنامه عنوان میکند: یکی از دلایلی که ما رفتیم به سمت کتاب همین است. وقتی که شما کتاب را مبنای انتخاب قرار میدهید طبیعتا میدانی جهتگیری آن کتاب چیست و میدانی چه قصهای بوده و از کجا به کجا رسیده است و تاثیر آن روی مخاطب چه بوده است. حال اگر آن سوژه را بیاوریم و در یک برنامه تلویزیونی روبهروی مخاطب تلویزیونی بنشانیم چه تاثیری میگذارد؟ طبیعتا از انتخابهای زرد یا کسانی که صرفا برای یک سروصدای مقطعی و لحظهای دعوت کنیم تا آن برنامه دو روز خودش را نشان دهد و وایرال شود، دور میشویم. مثلا اگر خانمهای اندیمشک و اهواز را که در رختشویخانه فعالیت میکردند دعوت میکنیم، طبیعتا اینها کسانی هستند که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، نه از لحاظ توجه جامعه، بلکه از لحاظ نقش زنها در جبهه. یا مثلا شنیدن ماجرای شهدای غواص از زبان کسانی که خودشان جزو همان غواصها بودند جذاب است، زیرا در آن ماجرای تشییع غواصها افکار عمومی خیلی به این سمت سوق پیدا کرد و طبیعتا الان وقت مناسبی است که یک مقدار در تبیین آن ماجراها و حوادثی که اتفاق افتاده، بیشتر صحبت کنیم. زیرا مخاطب در آن ساعات منتهی به افطار منتظر شنیدن یک داستان جذاب است و ما سعی کردیم از نیاز مخاطب در این جهت استفاده کنیم. واقعا همه مهمانهایمان آدمهایی هستند که حضورشان در این کشور یک تاثیری داشته، چه کارآفرین بوده، چه رزمنده یا هر شخص دیگری. همه اینها حسابشده انتخاب شدند و نه صرفا برای پر کردن آنتن.
تهیهکننده برنامه دعوت درباره تعامل شبکه با این برنامه نیز بیان میکند: تعامل شبکه با ما خیلی زیاد بود و هیچ نکتهای از سمت مدیر گروه و مدیر شبکه نداشتیم که موجب ایجاد خللی در کارمان شود. جز همراهی و همکاری چیزی ندیدیم و حتی وقتی لیست مهمانها را اعلام کردیم، به دلیل اینکه خودمان سختگیریهای قبلی را داشتیم، مشکلی پیش نیامد، غیر از یک مورد کتابی که اتفاقا خودمان هم در انتخابش تردید داشتیم و نهایی نشده بود. بقیه کتابها و سوژهها همه مورد تایید شبکه و مسؤولان قرار گرفت.
وی درباره رقابتی که بین برنامههای سحر و افطار شبکههای مختلف شکل گرفته میگوید: سیاست هر شبکه را مدیران شبکه تعیین میکنند و طبیعتا این سیاست مورد تایید مدیران ارشد، معاون سیما و رئیس سازمان قرار گرفته است. ما نقش چندانی در این قضیه نمیتوانیم ایفا کنیم. طبیعی است که هر شبکه بهخصوص شبکههای اصلی بخواهند برای خودشان برنامه مستقل سحر و افطار داشته باشند. این چیز بدی نیست اگر متناسب با ذائقههای مختلف برنامههای مختلفی را تقدیم کنند. مثلا ممکن است من امروز شبکه یک را ببینم و فردا ببینم کارشناس شبکه سه کسی است که محتوای صحبتش ممکن است با نیاز یا خواست من منطبق باشد و آن را انتخاب کنم. این رقابت را ما بهعنوان یک رقابت میبینیم اما آنها مطابق با سیاستهای خودشان سعی میکنند مخاطب جذب کنند و این کاملا طبیعی است هر شبکه به دنبال این باشد که مخاطب بیشتری جذب کند. به نظر من این اصلا چیز بدی نیست.
احمدرضا معراجی - رسانه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد