اوایل هفته گذشته پسر جوانی نزد بازپرس کشیک دادسرای سرقت ناحیه ۳۴ تهران رفت و با طرح شکایت از سارقانی گفت: به جشنتولد دوستم در شمال تهران رفته بودم. بعد از پایان مراسم، سوار موتورم شدم تا به خانهام بازگردم که سه مرد درحالیکه ماسک به صورت داشتند، از دو دستگاه موتور پیاده شدند و راهم را سد کردند. با من درگیر شده و بعد از آنکه زخمیام کردند، با سرقت موتورسیکلت ۱۲۰میلیون تومانیام فرار کردند.
در ادامه ماموران متوجه شدند موتورسیکلت سرقتی مجهز به جیپیاس بوده و توانستند بعد از ۱۲ ساعت رد موتورسیکلت را در خانهای در یکی از شهرستانهای اطراف تهران بهدستآورند. ماموران با هماهنگی قضایی وارد این خانه شده و بعد از بازداشت سه مرد و یک دختر جوان، انواع کیف و اموال سرقتی و تلفنهمراه گرانقیمت سرقتی از این خانه پیدا کردند. معلوم شد متهمان همگی سابقهدار و شیشهای هستند. در بازرسی از آنجا دفترچهای یافتند که سرکرده باند به نام رامین درباره جرایمشان و نیز سرقت ۱۰هزار دلاری از یک صرافی در آن نوشته بود.
متهمان با دستور دادیار شعبه چهارم دادسرای ناحیه ۳۴ تهران به پلیس آگاهی منتقل شدند تا اینکه سه روز پیش به جرایمشان اعتراف کردند. رامین، سرکرده باند در بازجوییها گفت: در یک کارگاه کار میکردم. به دلیل اعتیادم از آنجا اخراج شدم و پایم به خلاف باز شد. چند بار به اتهام سرقت، زورگیری خیابانی و کیفقاپی به زندان افتادم. با وحید و سعید در زندان آشنا شده و تصمیم به تشکیل این باند گرفتیم. برای کشیکدادن در محل سرقت و فروش اموال سرقتی نیاز به حضور دختری در باند بود که با مینا آشنا شدم و او عضو جدید باند شد. برای اینکه به جایی دو بار دستبرد نزنیم و حساب و کتاب دستم باشد، دفترچهای داشتم که در آن محلهای سرقت و اموالی که از آنجا سرقت میکردیم را مینوشتم. اینطوری اگر دستگیر میشدیم، مالباختگان نمیتوانستند ادعایی بیشتر از آنچه سرقت کرده بودیم کنند.
تحقیقات از متهمان در پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
همه زندگیام را باختهام
مینا، ۲۵ ساله یکی از اعضای این باند است. از زور خماری به خود میپیچد و بهسختی خود را روی صندلی نگه داشته است.
بعد از تحقیقات در دادسرا، سراغش رفته و گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
از خودت بگو.
دختری که همه زندگیاش را باخته و با یک فرار احمقانه از خانه، دزد و معتاد شد.
سابقهداری؟
سه بار بازداشت شدم.
چطور عضو این باند شدی؟
یک سال و دو ماه پیش، وقتی برای مصرف شیشه به پاتوق معتادان رفته بودم با رامین رفیق شدم و او مرا به خانه اجارهای که پاتوق خود و دو همدست معتاد و خلافکارش بود برد. در آنجا متوجه شدم رامین و همدستانش در زندان آشنا شده و یک ماه بعد از آزادیشان این باند جدید را تشکیل دادند. آنها همهجور خلاف داشتند. از سرقت موتورسیکلتهای گرانقیمت گرفته تا کیف قاپی و زورگیری خیابانی و.... تعدادی از موتورها را با سندسازی به قیمت پایین میفروختند. با بقیه هم کیف قاپی و موبایل قاپی میکردند.
نقش تو در سرقتها چه بود؟
در بعضی از سرقتها نقش مراقب را داشتم. کشیک میدادم تا پلیس سر نرسد. بعد از سرقت هم، دلار و طلاهای سرقتی را من میفروختم. در چند مورد هم رامین، افراد پولدار میانسال و سالخورده را شناسایی میکرد. مرا بهعنوان طعمه بر سر راه آنها قرار میداد. من طعمه خوبی برای مردان هوسران بودم. با دستور او من با این مردان رفیق شده و راهی خانههایشان میشدم. بعد داروی بیهوشی را در غذا، آبمیوه، چای و نسکافهشان ریخته و این افراد بیهوش میشدند. در ادامه همدستانم وارد خانه شده و دستها و پاهای افراد بیهوش را بسته و اموال قیمتی، پول، دلار و طلای آنها را سرقت میکردیم. طلاها و دلارها را من میفروختم و اموال قیمتی را آنها میفروختند.
۱۰هزار دلار را چطور از مرد صراف سرقت کردید؟
رامین سال گذشته وقتی فهمید یکی از اقوامش قرار است یک کیف حاوی ۱۰هزار دلار را تحویل بگیرد، با دو عضو باندش او را تعقیب کرد و در فرصتی مناسب با زخمیکردن او، کیف ۱۰هزار دلاریاش را سرقت کرد.
سهم تو از سرقتها چقدر بود؟
مبلغی نمیشد چراکه بیشتر آن را صرف خرید شیشه میکردم.
گروه حوادث روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد