لحظه سرخ غروب ست و زمین غم دارد
بر سرش روسری مشکی ماتم دارد
شهر تاریک که در غصه ی گلدانها مُرد
پشت هر پنجره اش شاخه ی مریم دارد
آتش افتاده به یک گوشه از این شهر این بار
در همان خانه که آیات مکرم دارد
نقش اهریمنی دست چه کس جا مانده؟
روی یک شانه که خود ماتم عالم دارد
دست بر زخم کمر دارد اگر این مادر
کوه صبرست و خودش یکسره مرهم دارد
بی تو ای یاس نبی, باغچهها غمگینند
اصلا انگار جهان بوی تورا کم دارد
بوتراب آمده تا درد دلی تازه کند
خاک آشفته از امروز دو همدم دارد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
دکتر فواد ایزدی درگفت و گو با «جام جم»:
حسین حبیبی در گفتوگو با «جامجم» از سرچشمههای نگارگری گفت