خبرنگار اعزامی جام‌جم از مناطق آسیب‌ دیده سی‌ سخت، ۱۰ ماه پس از زلزله گزارش می‌دهد

‌عبور از روزهای سخت در سی سخت (+عکس)

بیست ‏ ونهمین روز از یازدهمین ماه سال۹۹، زلزله‌ای به بزرگی ۶.۵ ریشتر؛ اینها اعدادی است که برای اهالی شهرستان دنای بخش سی‏ سخت و پاتاوه مفهوم زیادی دارد.
بیست ‏ ونهمین روز از یازدهمین ماه سال۹۹، زلزله‌ای به بزرگی ۶.۵ ریشتر؛ اینها اعدادی است که برای اهالی شهرستان دنای بخش سی‏ سخت و پاتاوه مفهوم زیادی دارد.
کد خبر: ۱۳۵۲۸۳۴

برای آنها زندگی به قبل و بعد از این اعداد تقسیم می‎شود. به قبل و بعد از وقوع زلزله ساعت ۲۲ و۵ دقیقه شامگاه ۲۹بهمن‎ که زمین زیر پایشان با زلزله ۶.۵ ریشتری لرزید.

حالا بعد از گذشت ۱۰ ماه از وقوع زلزله آثار زلزله در کالبد خانه آنها وجود دارد اما زخم زلزله از این هم عمیق‏تر است.

هنوز دلشان از پس‎لرزه ‏ها می‎لرزد و هنوز زمانی که از آن شب تعریف می‎کنند، بغض می‎کنند. هرچند که خیلی زود لبخند می‏ نشانند روی لب‏هایشان و بغض را می ‏خورند اما زخم زلزله عمیق و کاری است. خانه ‏ها قد علم کرده ‏اند و کمتر تلی از خاک دیده می‏شود.

حالا زندگی دوباره در شهرستان دنا جریان دارد. وام‏ های ساخت خانه پرداخت شده است. کمیته امداد، گروه‏ های جهادی و بنیاد مسکن بسیاری از خانه‎ها را با وجود افزایش قیمت مصالح ساخته‎اند.

با این وجود اما مشکلات ریز و درشتی وجود دارد. برخی خانه‏ ها انشعاب آب و برق و گاز ندارد و برخی دیگر هم امکانات اولیه برای زندگی. با این حال اما دل مردان و زنان سی‎سختی خوش است.

حالا لبخند روی لبان بیشترشان دیده می‏شود و مهربانانه با دستانی پر از پینه و خوش‎برخورد مهمانان را به درون خانه‎هایی که بوی نویی می‎دهد دعوت می‏کنند. این روزها پس از گذشت ۱۰ ماه از وقوع زلزله زندگی، در کوچه‌پس‌‌کوچه ‏های شهرستان دنا جریان دارد.

از بالای بام شهرستان سی ‏سخت هم می‏ شود دید که زندگی در جریان است. آسمان آبی و پاک شاید اولین منظره باشد بعد اما کوه بلند خود را نشان می‏ دهد که خانه ‏هایی را در آغوش گرفته است. خانه‎ها عمدتا دوطبقه‏ اند و از این ارتفاع هم می‏ شود فهمید که بسیاری از آ‌نها در حال ساخت است‌.

زمانی که به نزدیکتر و محلی که‌ بناها جا خوش کرده اند می‏رسیم، جزئیات بیشتر به چشم می‌‌آید‌. دیوارهای ترک‌خورده، درهایی ‌که دیگر روی پاشنه نمی‌چرخند و خانه‌های که سقف ندارند، این‌ها وجه مشترک بیشتر‌ بناهای شهرستان سی‎سخت است.

صبح زود است و گنجشک‌ها آواز می‎خوانند و آفتاب دست ‏ و دلباز گرما و روشنایی را روی دست گرفته و به اهالی هدیه می‌دهد. ‌

از همه مردم ایران ممنونم

خانه طیابه نه در دارد و نه دیوار. از کوچه می‎توان بدون در زدن وارد حریم خانه شد. طیابه اما تا غریبه ‏ها را می‏ بیند می‏ خندد و به استقبال می‏ آید. از شب زلزله که می‎پرسیم لبخندش محو می‏ شود و به یکباره بغض می‎کند و حتی اشک می‏ نشیند در چشم‎هایش.

می‏گوید که آن شب مهمان خواهرش بوده است و در مهمانی زمین زیر پاهایش لرزید. زلزله اصلی اما زمانی بود که او به خانه آمد و دید که سقف خانه ریخته است. آن زمان دل طیابه لرزید زمانی که دید بی‏خانه و کاشانه شده است. از آن زمان که می‏گوید شانه ‏هایش می‏لرزد، نه از اشک که از سوز سرد آن شب‎های بی‏ خانمانی، انگار که سوز سرما در کالبد جانش خانه کرده است. حالا اما پس از ۱۰ ماه خانه طیابه ساخته شده، این بخش داستان بخش خوش داستان زلزله است.

طیابه حالا می‏خندد و تعریف می‏کند: «دو هفته است که در خانه جدید ساکن شده‏ایم.» خانه‎ای که نو است و مانند خانه قبلی او کهنه نیست. خانه اما هنوز آب، برق و گاز ندارد و طیابه برای شستن ظرف‎ها و غذا پختن باید به حیاط برود. گوشه حیاط آشپزخانه کوچک اوست. آشپزخانه‎ای که یک ظرفشویی دارد و ظرف‏های مختصر او درون یک سبد گذاشته شده است. گوشه حیاط، کانکس و چادر طیابه هنوز پابرجاست.

می‎خندد و می‎گوید: «چند روز دیگر قرار است بیایند و کانکس و چادر را با خود ببرند.» طیابه این را که می‏گوید نفس راحتی می‏کشد سبکبال و می‏گوید: «ممنونم... از همه مردم ایران ممنونم...» و دست می‏برد و از بلوط‎هایی که گوشه حیاط برای خشک‎شدن زیر آفتاب گذاشته تا بعد با آنها نان بلوط بپزد، تعارف می‏کند؛ تمام داشته‌هایش را.

حالا آب گرم هم داریم

خلیل با جعبه شیرینی به استقبال می‏آید. چشم‎هایش می‏خندد و ما را دعوت می‏کند به خانه نوسازش. به خانه‏ ای که ۱۰ ماه پیش روی سر خود و همسرش آوار شد حالا اما خانه خوش رنگ و لعاب و نو در بلندای روستا ساخته شده است.

همسرش حتی برای اولین مهمانان خانه اسپند هم دود می‏کند. خلیل می‎گوید که برای ساخت خانه، ۵۰ میلیون تومان وام بلاعوض از کمیته امداد گرفته و ۱۸۵ میلیون تومان هم وام از بنیاد مسکن گرفته است. ۵۵ میلیون تومان از وام بنیاد مسکن بلاعوض است و برای بازپرداخت ۱۳۰میلیون تومان باید هر ماه مبلغی را پرداخت کند.

او خود تحت پوشش کمیته امداد است و برای پرداخت وام‌های بنیاد مسکن باید قسط دهد. قسطی که ماهی ۴۰۰ هزار تومان است و از مستمری که هر ماه از کمیته امداد به او می‏دهند کسر می‏شود. با این حال اما راضی است.

دست‎های پینه‎بسته و پیرش را بالا می‏برد و شکر می‎کند. همسرش هم خدا را شکر می‏کند و با لبخند می‏گوید: «تا قبل از این آب داغ نداشتیم حالا اما در خانه جدید آب داغ هم داریم.» این را که می‎گوید می‏خندد و دندان‏های یکی بود و یکی نبودش را نشان می‏دهد و دوباره خدا را شکر می‏کند. بالای خانه خلیل یک تابلوی کاشی آبی‌رنگ نصب شده که روی آن نوشته است: «الحمدلله».

منظره خانه ماه‏بستان زیباست. از لای پنجره خانه نوسازش دستان درختان سیب پیداست. درختان سیب باغ همسایه خانه او را احاطه کرده است. پیرزن لبخند می‏زند و با لباس زیبای محلی با ردا و دامن پرچینش، در خانه راه می‎رود. ماه‌بستان اما تا دو هفته پیش این قدر خوشحال نبود. او تا آن زمان در خانه پسرش زندگی می‏کرد چراکه در زلزله از خانه و کاشانه ‏اش تنها تلی از خاک مانده بود. او حالا خانه‏ ای نو دارد. می‎گوید: «کمیته امداد و بنیاد مسکن، خانه ‏ام را ساختند.»

نمی‌توانیم از خانه استفاده کنیم

دود از خانه ماه‌گل و تابان که هر دو همسر یک مردند، بلند شده است. تا غریبه ‏ها را در روستا می‎بینند به خانه دعوتشان می‎کنند. هر دو لباس خوش رنگ و لعاب محلی پوشیده ‏اند و زیبا می‏خندند. تنور را روشن کرده ‏اند تا نان بلوط بپزند. از حال و روز این روزهایشان که می‎پرسیم اما دردل‎شان باز می ‏شود. ماه‏گل و تابان ۱۰ ماه پیش را، زمانی که زلزله خانه‎شان را خراب کرد به یاد دارند. هر دو ترسیدند و سریع خود را به حیاط رساندند بعد اما جلوی چشم‎های هر دو خانه آوار و خراب شد و هر دو مجبور شدند تا در اتاقی قدیمی زندگی کنند.

بعد اما یک گروه جهادی وارد عمل شد و برای ساخت خانه اعلام آمادگی کرد. آنها خوشحال‎اند از این که خانه‏شان دوباره ساخته شده است اما خانه تک طبقه نه پله دارد تا آنها بتوانند واردش شوند و نه گاز دارد. خانه قدیمی ۹۰ متر بود و خانه نو ۷۰ متر است. ماه‎گل می‎گوید: «ما نمی‏توانیم در یک خانه کوچک ۷۰ متری زندگی کنیم.»

ماه‎گل و تابان خانه‎ای بزرگ می‏خواهند، خانه‏ای به اندازه رویاهایشان. همین باعث شده است تا خانه نو بلااستفاده بماند. ماه‏گل و تابان به اینجای حرف‏هایشان که می‎رسند آه می‎کشند و می‏گویند که هیچ کسی نیست تا از آن‏ها حمایت کند. آنها بعد از فوت همسر هنوز با هم زندگی می‎کنند و روزگارشان را با ۴۰۰هزار تومان حقوق ماهانه بیمه روستایی می‏گذرانند. می‎گویند که نه فرزندانشان و نه هیچ ارگان دیگری برای ساخت کامل خانه همراهی‏شان نمی‏کند. آنها دوست دارند تا از خانه نو استفاده کنند اما چطور می‏‎شود در خانه ‏ای که هنوز امکانات اولیه هم ندارد، زندگی کرد؟

با درهای قدیمی چوبی در و دیوار ساخته‎اند برای حیاط خانه. یک راه عبور باریک تنها راه برای ورود به خانه است. از پشت درهای چوبی و بلوک‎های قدیمی، خانه ‏ای نو خود را نشان می‏دهد. محمد ۱۲ سال بیشتر ندارد اما گوشه حیاط ایستاده است و دقیق به خانه نوسازشان در شهرستان پاتاوه نگاه می‎کند.

خانه ‏ای که بوی نویی می‏ دهد و برگ‏های جوان درخت گوشه حیاط خود را انداخته است در آغوش دیوار سفید رنگ خانه. چشم‏های محمد می‏خندد. او به یاد دارد شب زلزله را، زمانی که خانه کوچک‌شان خراب شد. هرچند که می‏گوید اصلا از زلزله نترسیده اما می‏توان لرزش لب‎هایش را دید.

از زلزله که می‎گوید دست‎های کوچکش را در جیب‏های کاپشنش پنهان می‏کند و حتی قوز می‏کند. بعد اما با لبخند همه ترسش را می‎پوشاند. حالا اما خانه‏ ای نو دارد. با مهربانی به دستان پینه‏ بسته پدر سالمندش نگاه می‎کند.

می‏گوید پدرش با وام کمیته امداد و بنیاد مسکن خانه را ساخته است. هرچند خانه نو هنوز در ندارد اما محمد و پدر و مادر سالمندش خوشحالند و با غرور از خانه جدیدشان می‏گویند.

هنوز در چادریم

درست است که حدود ۹۵‌درصد از خانه‎های شهرستان دنا در بخش‎های پاتاوه و سی‏سخت پس از زلزله ساخته شده‌ است و بیشتر خانواده‏ها یا اسکلت بنا را علم کرده‏اند یا این که در خانه‏ های نو ساکن شده‏اند با وجود این هنوز می‏توان خانواده‏هایی را در خیابان‎ها و کوچه‏ ها دید که درون چادر یا کانکس‎ها ساکن‏ند. از دلیل اسکان در چادر و کانکس که می‎پرسیم با لهجه لری می‎گویند: «توان ساخت نداشتیم.»

با این‌که همان سال ۹۹ مصوب شد تا به خانواده‏ هایی که خانه‏ هایشان در زلزله آسیب دیده بود وام ۱۸۵‌میلیونی پرداخت شود اما باز هم بسیاری از خانواده‎ها اقدام به دریافت وام نکرده‌اند. ۵۵ میلیون تومان از وام ۱۸۵‌میلیون تومانی بلاعوض است اما ۱۳۰ میلیون باقیمانده باید‌ بازپرداخت شود.

بسیاری از کمک‎ها هم به صورت آجر و سیمان در اختیار اهالی قرار گرفت اما سال ۹۹ و ۱۴۰۰ سال تورم بود این تورم گریبان مصالح ساختمانی را نیز گرفت.

شاید به همین دلیل است که محمد، مرد سیاه‏چرده بعد از ۱۰‌ماه هنوز با چهار فرزند و همسرش در چادر هلال‏احمر زندگی می‏کند.

او می‎گوید که توان ساخت خانه‏‎اش را ندارد و با حقوق کارگری فقط می‎تواند شکم خانواده شش نفره‏ اش را به سختی سیر کند.

‌عبور از روزهای سخت در سی سخت (+عکس)

‌عبور از روزهای سخت در سی سخت (+عکس)

 

لیلا شوقی - جامعه / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها