نظارت بر دنیای هزار رنگ فضای مجازی دغدغه مدیران همه کشور هاست

آشوب، پشت دیوار مجازی

وقتی هیات منصفه بعد از یک جلسه سه ساعته به صحن دادگاه برگشت و راس اولبریکت را برای هفت اتهام متهم دانست نوبت کاترین فارست بود، بعد از چند سوال و تشریفات قانونی حکم متهم را قرائت کرد: «حبس ابد، بعلاوه چهل سال زندان!»
کد خبر: ۱۳۵۰۱۷۹

به گزارش جام جم آنلاین، تمام دادگاه خشک شان زده بود، حتی پلیس و دادستانی هم انتظار چنین حکم سنگینی نداشتند، چه برسد به راس که از چهره اش معلوم بود اینجای داستان را در خواب هم ندیده است.


چکش قاضی که سه بار بر چوب گرد روی میز کوبیده شد حتی دوربین‌ها هم نای فلش زدن نداشتند انگار، تنها صدا‌هایی که شنیده می‌شد ترکیبی از صدای ثانیه شمار ساعت بزرگ دادگاه و صدای گریه لین اولبریکت، مادر راس بود که از انتهای سالن می‌آمد. انگار این که قرار است پسرش به جرم اداره یک سایت تا آخر عمر در زندان بماند را آن ثانیه شمار با تاکید بیشتر تکرار می‌کرد.


راس سی ساله، اما با وجود سنگینی حکم یک تسلیم نهفته‌ای در چهره اش بود، هرچند، طرفدارانش می‌گفتند که او فقط یک سایت اداره کرده است، اگر اداره کردن یک سایت خرید و فروش آنلاین جرم باشد مدیرعامل "ای-بی" هم باید مجازات شود.

ماجرای یک محکومیت

بعضی از خبر‌ها نیازی نیست که در دسترس همه عموم قرار بگیرند، اخباری هدفمند که از قضا وقتی که به گوش همه می‌رسند کارکرد خودشان را از دست می‌دهند.


به عنوان مثال همین آگهی‌های علامت داری که توی دیوار منتشر می‌شد و به شکل فروش یک محصول بود، اما وقتی تماس می‌گرفتید مربوط به تن فروشی می‌شد. شاید فکر کنید که آن‌هایی که مخاطب این پیام‌ها هستند از کجا می‌فهمند که چه چیزی را باید دنبال کنند، اما یک روح پنهان آن‌ها را طوری پخش می‌کنند که وقتی به خودمان می‌آییم می‌بینیم یک زبان جدیدی در گروهی وجود دارد که دیگران با دیدن مثلا یک آگهی اصلا متوجه روح نهفته در آن نمی‌شوند.


به عنوان مثال در گذشته مواد مخدر با نام‌های مختلفی توی پارک‌ها عرضه می‌شد و اگر کسی می‌خواست چیزی بخرد به هیچ عنوان اسمی از آن مواد را به زبان نمی‌آورد یا زمانی شایعه شده بود که آن آگهی‌هایی با عنوان گوسفند زنده که روی دیوار‌ها با اسپری رنگ نوشته شده بود مربوط به مسائلی غیر از فروش گوسفند بود و برخی به وسیله آن ترویج فحشا می‌کردند.


دیوار هم به همین دلیل مورد اتهام قرار گرفت، آگهی‌هایی با عنوان فروش کفش در دیوار منتشر می‌شد که مربوط به تن فروشی بود و سر و صدای زیادی هم توی فضای مجازی به پا کرد، حالا مدیرعامل دیوار احتمالا با دلیلی مربوط به آن محکوم شده است.


اینکه در پشت پرده مسائل دیگری نیز وجود دارد یا نه مسئله ما نیست، حتی اینکه مدیرعامل دیوار به حق یا به ناحق با چنین حکمی مواجه شده هم مسئله‌ای نیست که بخواهیم در این گزارش به آن بپردازیم، هرچند قلبا دوست داریم که مشکل مدیرعامل دیوار به هرشکلی مرتفع شود و حکم او شکسته و به بازار کار برگردد.
مسئله ما اینجا نیاز به نظارت در این حوزه است، البته مطلب ما هیچ ربطی به طرح صیانت از فضای مجازی ندارد، ما از طرحی که جزئیات آن را به طور کامل نمی‌دانیم نه دفاع می‌کنیم، نه به آن حمله خواهیم کرد.

لیبرتارین‌ها و آزادی فردی


بعضی‌ها معتقد هستند که فضای مجازی از آنجایی که روح آزاد و بی نظارتی دارد نیازی به وضع قوانین و کنترل ندارد، برای این مسئله هم دلیل و راهکار‌های زیادی دارند.


بعنوان مثال لیبرتارین‌ها یک حزب امریکایی هستند که معتقد به آزادی نزدیک به مطلق هستند، آن‌ها که در انتخابات‌های امریکا کاندیدا هم دارند، اما در رقابت با دو حزب اصلی معمولا حرفی برای گفتن آن‌ها باقی نمی‌ماند.


لیبرتارینیسم یا آزادی و اختیارگرایی، فلسفه‌ای سیاسی است که آزادی را به عنوان هدف اصلی معرفی می‌کند. لیبرتارین‌ها خواهان افزایش آزادی‌های فردی، خودمختاری و آزادی هستند و بر اولویت تشخیص و داوری فردی تأکید می‌کنند.


آن‌ها همه در یک نظر اشتراک دارند و آن هم مشکوک بودن نسبت به اقتدار است، یک چیزی شبیه به همین تشکیکی که ما مردم نسبت به حاکمیت در فضای مجازی داریم که تا حدی هم ناروا نیست، اما اندازه و حجم ضدیت آن‌ها با نظام‌های موجود اقتصادی و سیاسی فرق می‌کند.


آن‌ها معمولا دولت‌های خصوصی را پیگیری می‌کنند و اغلب طرفدار محدودسازی یا حتی منحل شدن نهاد اجتماعی مبتنی بر اجبار هستند. به زبان ساده‌تر آن‌ها معتقدند که هر گروه یا هر تشکیلاتی باید برای خودش تصمیم بگیرد و دولت و حکومت کمترین دخالت را در آن داشته باشد و در مواقع رادیکال‌تر آن‌ها به انحلال دولت یا حکومت اعتقاد دارند که خیلی شبیه آنارشیسم است.


مثلا آن‌ها در زمینه فضای مجازی اعتقاد دارند که دولت‌هایی که به دنیای واقعی تعلق دارند نباید در دنیای دیجیتال دخالت کنند و از همین رو توجه زیادی به ارز‌های دیجیتال می‌کنند که از نظر آن‌ها قابل ردیابی نیستند و در واقع این "صفر و یک"‌ها هستند که دنیای مجازی را اداره می‌کند، صفر و یک‌ها فساد پذیر نیستند، سر کسی کلاه نمی‌گذارند، پس نیازی به دولت برای حفاظت از ساختار نیست. طبیعتا هرکسی هم سرش کلاه برود اشتباه خودش بوده و این حکومت دیجیتال نبوده که آن‌ها را فریب داده است.


آن‌ها در فضای بیرون از عرصه دیجیتال هم چنین نگاهی دارند، اما به شکل دیگری آن را بیان می‌کنند، حتی بعضی موارد مجبورند از مواضع تند خود در مورد آزادی‌های فردی کمی کوتاه بیایند، چرا که پذیرش این همه آزادی برای ذهن محدود آدم‌هایی که تحت سلطه حکومت‌ها زندگی کرده اند خیلی هم امکان پذیر نیست.


خیلی شیک است، اصلا دنیایی که مبتنی بر معادلات ریاضی است چه نیازی به دولت دارد که بیاید و برای خودش منبع درآمدی بسازد و جیب مردم را به اسم مالیات و هزار بهانه دیگر خالی کند؟ خود کامپیوتر‌ها دنیای دیجیتال را اداره می‌کنند، فساد هم برای کامپیوتر یعنی ویروس، با یک کلیک روی موس می‌توانید آنتی ویروس را فعال کنید و کار تمام دستگاه قضاوت را در کمتر از یک ساعت انجام دهید، چه چیزی از این بهتر؟


اما واقعیت‌ها همیشه آن طوری نیستند که به نظر می‌رسند، بعضی اوقات شما با جنبه‌ای از فضای دیجیتال طرف هستید که خروجی خاصی در زندگی افراد ندارد، به عنوان مثال گذشته از ترویج خشونت، اگر کسی در یک بازی مثل جی‌تی‌ای خودرویی سرقت کند هیچ اتفاقی در دنیای واقعی رخ نمی‌دهد، اما برای اتفاقاتی که سر آن‌ها به دنیای واقعی وصل است هم این قضیه صدق می‌کند؟


همین فضای سانتیمانتال لیبرتارین‌ها در زادگاه همین نظریه‌های سیاسی بلوایی به پا کرد که مدت‌ها پلیس و دادستانی و احتمالا سازمان امنیت را درگیر یک باند تبهکاری عجیب کرد. یک تو در توی یک نفری که توی یک کوله پشتی جا می‌شد، یک سایت دارک وب به نام "راه ابریشم"!

راه ابریشم؛ پیش به سوی نابودی

راه ابریشم سایتی بود که به وسیله یک لیبرتارین به نام راس اولبریکت راه اندازی شد، او یک جوان کم سن و سال بود که با این اعتقاد که هر کسی در وارد کردن هر ماده‌ای به بدن خود آزاد است در یک فضای دارک وب بازار مواد مخدر راه اندازی کرد.


شناخت دارک وب کمی از حوصله این مطلب خارج است، اما همین سر نخی که دست شماست می‌تواند مسیر تحقیقات بیشتر را برای شما باز کند.

بهرحال این جوان کم سن و سال، اما باهوش با استدلالی که گفته شد یک بازار بزرگ در فضای اینترنت درست کرد که فروشنده‌های مواد مخدر را به خریداران متصل می‌کرد و آن‌ها از طریق پست برای هم اجناس مورد نظرشان را می‌فرستادند.

امنیت سایت هم تضمین شده بود، سایتی با امنیت بالا، سرور‌های نامشخص، فرستنده‌های ناشناس، پول‌های دیجیتال غیرقابل ردیابی و خریدارانی که می‌توانستند زیر همه چیز بزنند و بگویند یکی می‌خواسته برای خصومت شخصی مواد مخدر برای من بفرستد!


کار به جایی کشید که روی این سایت کم کم شروع به فروش کبد و کلیه و اسلحه کردند و مدیر سایت با این استدلال که خریدار و فروشنده هردو عاقل هستند و باید به اندازه کافی به آن‌ها آزادی داد تقریبا جلوی هیچ مارکتی را نگرفت.

استدلال عامه پسندی هم داشت، با اینکه جاده ابریشم یا silk road یک سایت مختص فروش مواد مخدر بود او می‌گفت که توی معاملات دست نداشته است و معامله گر‌ها خودشان می‌خواستند یک طرف این معامله باشند، به من به عنوان ادمین اصلی سایت ارتباطی ندارد، آن‌ها خودشان عقل دارند و تصمیم گرفته اند.

بدون شک ما قصد نداریم عملکرد دیوار را با راه ابریشم و سایر سایت‌های بازار تاریک مقایسه کنیم، چه بسا اینکه سایت دیوار با انگیزه و راهبرد تقویت کسب و کار‌های کوچک و ایجاد فروشگاه‌های کوچک و کم هزینه و جلوگیری از هدررفت سرمایه‌های ریز و درشت خانواده‌ها راه اندازی شده است و همینکه توانسته در فضای رکود کرونا از خوابیدن بازار معاملات جلوگیری کند عمل شریفی انجام داده است. صحبت اینجا بر سر نظارت بر فضای مجازی است و ما می‌خواهیم در مورد یک سوال بزرگ صحبت کنیم: «آیا فضای مجازی نیاز به نظارت دارد یا خیر؟!»

آزادی مطلق یا آزادی نسبی


همانطور که اول داستان گفتیم، راس اولبریکت به حبس ابد به علاوه چهل سال زندان محکوم شد، حکمی که برای خلاف کاران هم رده او نیز صادر نشده بود و همه از آن تعجب کردند.


حتی رئیس جمهور قبلی امریکا هم برای آزادی او وعده‌هایی داده بود و این نشان می‌دهد که بازار صحبت در مورد او هنوز هم داغ است، اما واقعیت این است که کارشناسان اجتماعی و بخصوص مواد مخدر معتقد بودند که این حکم بیشتر برای این بود که دیگرانی که در این زمینه قصد آغاز فعالیت دارند حساب کار دست شان باشد.


راس اولبریکت در واقع بنیانگذار استفاده ناصحیح جدیدی در فضای مجازی بود. قاضی در دادگاهی که برای رسیدگی به جرایم او برگزار شد حرف جالبی زد، کاترین فارست بعد از اینکه صحبت‌های او را شنید گفت: «آدم‌ها در فضای اینترنت کار‌های راحت و کوچکی انجام می‌دهند که عواقبش رو در دنیای واقعی نمی‌دونن!» برای اینکه معنی جمله گفته شده را بیشتر درک کنیم اجازه بدهید چند نظرسنجی را با هم بررسی کنیم.
پژوهشی که در سال ۲۰۱۵، یعنی درست یک سال بعد از فروپاشی راه ابریشم و با حضور صدهزار نفر در سرتاسر دنیا صورت گرفت نشان داد که بیست درصد از مصرف کننده‌های مواد مخدر، اجناس مورد نیاز خود را از روش آنلاین خریداری می‌کنند، با این استدلال که خطر خرید مواد مخدر در خیابان تا شش برابر بیشتر از فضای مجازی است. البته فقط این نیست.


در همان سال و در ایالات متحده مطالعه دیگری انجام شد که نشان می‌داد برای اولین بار در طول تاریخ تعداد افرادی که بر اثر اووردوز می‌میرند از افرادی که به دلیل درگیری مسلحانه کشته می‌شوند بیشتر است. دقت کنید! مواد مخدر آنقدر در دسترس قرار گرفته بود که هر فردی با هر سابقه‌ای می‌توانست با کمترین خطر ممکن و در امنیتی شش برابر بیشتر از خیابان مواد مخدر تهیه کند.


با این حساب افیون‌های ترکیبی آزمایشگاهی از قبیل فنتانول که بیشتر در آسیای شرقی در دسترس قرار داشت به لطف بازار و پول بدون نظارت در دسترس مردمی قرار می‌گرفت که چه بسا عواقب آن را نمی‌دانستند، اما برای اینکه ما تکلیف خودمان را با این افیون‌ها روشن کنیم، آن‌ها پنجاه برابر هروئین اثرگذاری منفی دارند. چه سرنوشتی در انتظار مصرف کنند‌های است که حتی سن و سال و جنسیت او در پشت یک آواتار مخفی شده است؟

صادقانه اگر بررسی کنیم، خواهیم دید که در مسائلی که یک سر در دنیای مجازی و یک سر در دنیای واقعی دارند همانطور که حکومت‌ها نمی‌توانند اقتضائات فضای مجازی را در نظر نگیرند، فضای مجازی هم اگر بدون در نظر گرفتن اقتضائات حکومت‌ها رفتار کند به کاربرانش آسیب خواهد زد، البته نه فقط کاربر، بلکه خانواده‌ها و اطرافیان کاربران را هم درگیر خواهد کرد، به خاطر بیاوریم، راه ابریشم بیش از اینکه آدم‌ها را بکشد، بچه‌ها را بی سرپرست و بد سرپرست می‌کند.


فضای مجازی حتی در زمینه‌هایی مانند خرید و فروش هم نیاز به شناسایی، تشخیص و تایید هویت و حتی صداقت سنجی دارد، در غیر اینصورت کسی که آسیب می‌بیند بدون شک کاربران هستند. یک سری به پرونده‌های باز کلاهبرداری و البته تبهکاری در فضای مجازی بزنید.


راس اولبریکت توی زندان است، یک زندان فوق امنیتی در امریکا که تبهکاران بسیار بزرگی نظیر ال چاپوی مکزیکی در آن هستند، شاید اگر از همان روز اول اینقدر به دنبال آزادی مطلق نبود امروز می‌توانست از آزادی نسبی برخوردار باشد، آزادی مطلقی که به دیگران آسیب می‌رساند، اما واقعیت این است که او حتی نتوانست از سرمایه‌ای به نام عمر به خوبی استفاده کند، چه برسد به پول‌های سیاهی که درآورده بود.

یک حکم جنجالی

سه ماه و یک روز، بله، اشکان آرمند، مدیرعامل دیوار در دادگاه به سه ماه و یک روز حبس محکوم شد و این خبر مثل توپ توی فضای مجازی ترکید.

بدون شک این یک تصمیم شوک برانگیز برای فضای مجازی بود، خیلی‌ها حتی فکر نمی‌کردند که چنین حکم قضایی عجیبی ببینند، این وسط بازار شایعات هم داغ می‌شود و هر کسی به وسع خودش برداشت خودش را هم اضافه می‌کند و بازنشر می‌دهد. غیر از این‌ها خبر‌های اینچنینی طوری می‌پیچید که آدم با شنیدن آن فکر می‌کند که یک عده خوابیده اند و صبح که بیدار شدند تصمیم به بازداشت فلانی و زندان افتادن او گرفته اند.

البته طبیعی است که هر دادرسی یک نقطه اوج دارد، مثلا برای بعضی‌ها این نقطه اوج بازداشت است و کسی از حکم و اجرای حکم اش خبر ندارد، بعضی‌ها دادرسی هاشان خیلی به چشم می‌آید، این دو دسته اول معمولا آدم‌های معروفی هستند، اما دسته سوم که معمولا چهره‌های معروفی نیستند و خودشان بیشتر سعی می‌کنند فضا آرام باشد تا یک راه حل درست پیدا کنند اجرای حکم مهم می‌شود، درست مثل همین آرمند که تا پیش از این حتی نام او را هم نشنیده بودیم و حالا تبدیل به خبر دست اول شده است.

در واقع این خبر‌ها وقتی از در دادگاه بیرون می‌ریزند که ظرف دادگاه پر شده باشد، وگرنه همه می‌دانند که تا صدور این حکم رفت و آمد‌های زیادی به دادگاه رخ داده است که از دید عموم مردم مخفی می‌مانند. اما آیا فضای مجازی اصلا نیازی به چنین بگیر و ببند‌هایی دارد؟ شبکه‌های اجتماعی چقدر باید آزاد باشند؟

 

مرتضی درخشان / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها