اما تقدیر باعث شد بروس لی که ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ به دنیا آمده بود، در ۲۰ جولای ۱۹۷۳ از دنیا برود. منتها همان ۳۲سال و خردهای زندگی هم عمر بسیار مفید و شسته رفتهای بود و بروس لی اگرچه جای بسیاری برای پیشرفت و درخشش و تاثیرگذاری بیشتر داشت اما تقریبا همه کار کرد و همان زیست نسبتا مختصر هم برای شهرت، محبوبیت و جاودانگیاش کافی بود. او نقش بسیار مهمی در تثبیت و قوام هنرهای رزمی در سینما داشت و به فیلمهای رزمی در زیرگونه اکشن اعتباری فراوان بخشید. ساخت بنجلهای سینمایی به عنوان فیلمهای رزمی چه قبل و چه بعد از بروس لی وجود داشت و ادامه پیدا کرد اما حضور جدی ، جذاب و قدرتمند او، ثابت کرد حتی میتوان به همین بزن بزنها و زد و خوردها با نگاه و استایل و اصوات و حرکات منحصر به فرد و اجرای درست و باورپذیر، غنا بخشید و وجه هنری رزم را تقویت کرد. اگرچه عالم هنرهای رزمی در سینما، دیگر پدیدهای چون بروس لی را ندید و احتمالا هم نخواهددید اما اعتباری که او به این بخش از سینما بخشید، راه را برای درخشش بازیگران دیگری چون جکی چان، ژان کلود ون دام، جت لی و دیگران باز کرد. دامنه تاثیر لی از سینما به فرهنگ عامه هم راه یافت و حتی در ایران، به جز اثرات انگیزشی که در کودکان، نوجوانان و جوانان برای رو آوردن به انواع هنرهای رزمی به ویژه کونگ فو و جیت کان دو (یکی از سبکهای مدرن هنرهای رزمی که بروس لی پایهگذار آن بود) ایجاد کرد، در گفتمان و حتی شوخیهایی چون «قاتل بروس لی کیست؟» هم خودش را نشان داد. علاقه بروس لی به فلسفه و مطالعات در این زمینه و سرودن شعر هم باعث شد بروس لی را تنها به عنوان ورزشکار هنرهای رزمی و بازیگر سینما نشناسیم و زندگیاش عمق و غنای بیشتری داشته باشد.
یک شمایل غودااااایی!بروس لی، علاوه بر ورزیدگی و تسلط به هنرهای رزمی و سرعت و چابکی در حرکات و اجرای فنون، از کرشمهها و بازیگوشیهای بازیگری هم جلوی دوربین غافل نبود و شاید یکی از دلایل تمایز او با بازیگران قبلی و حتی بعدی فیلمهای اکشن و رزمی، همین باشد. او به خوبی از اهمیت چشمها و نگاه در بازیگری و تاثیرات آن روی تماشاگران آگاه بود، بنابراین بسیار این مقوله را جدی گرفت و بخش زیادی از ارعاب او بر حریفان و مبارزان مقابلش، از طریق نگاههایی قاطع و چشمغرههایی تماشایی بود. تکان دادن سر و به وقت لزوم پیچ و تاب بدن که به شعر و رقص میمانست هم از امضاهای شمایلی بروس لی در صحنههای مبارزه فیلمهایش بود. به جز اینها، اصوات اختصاصی لی به ویژه آن «غوددداااااا» گفتنش، هم نقش مهمی در تخلیه کامل خشمش و تکمیل صلابتش داشت. گاهی هم در بعضی از بزنگاهها که نیاز به تمرکز بیشتر بر زیبایی حرکات هنرمندانه لی بود، از اسلوموشن و تصاویر حرکت آهسته و در پارهای مواقع هم زوم استفاده میشد تا حظ بصری تماشاگران از استاد به اوج خودش برسد.
با وجود این ویژگیها و اقبال عامه مخاطبان به آثار لی، منتقدان و تماشاگران نخبهتر سینما چندان او را به عنوان بازیگر حساب نمیکنند و نهایت هنرش را بازی در فیلمهای رزمی میدانند. در چنین نگاهی، کمتر کسی دوست دارد بروس لی را مثلا به جای جینهاکمن در ارتباط فرانسوی یا به جای آل پاچینو در پدرخوانده تصور کند که احتمالا به نتایجی فاجعهبار ختم میشد. این تصور باطل و مقایسه اشتباه حتی در فرهنگ عامیانه و میان همان نوجوانان و جوانان علاقهمند اکشن و انواع هنرهای رزمی هم وجود داشت و مثلا گاهی شنیده میشد اگر مبارزهای میان بروس لی و محمدعلی کلی انجام شود، چه کسی دخل آن یکی را میآورد و از این حرفها. لی نیازی هم به تایید مخاطبانی از جنس دیگر نداشت و همین قدر استعداد بازیگری و نمایشگری کار خودش و تماشاگران شیفته هنرهای رزمی را راه میانداخت. او از تواناییها و قابلیتهایش آگاه بود و احتمالا هم به جز حضور در نقشهای رزمی و اکشن، علاقهای به بازی در نقشها و فیلمهای دیگر نداشت.
مختصر و مفیدتقریبا همان اتفاقی که برای جیمز دین افتاد و تنها با سه فیلم و مرگی غافلگیرکننده و زودهنگام، به جایگاه و محبوبیتی فوقالعاده دست یافت، به نوعی برای بروس لی هم رخ داد. اگرچه بروس لی، به خاطر پدرش که هنرمند اپرا و تئاتر بود، از سنین کودکی و حتی نوزادی در چند فیلم حضور داشت و بعدها در ۱۳-۱۲ سریال و فیلم هم نقشهای کوتاه و بلندی بازی کرد، اما بیش از هر چیز با بازی در چهار فیلم شناخته میشود: رئیس بزرگ، خشم اژدها، راه اژدها و اژدها وارد میشود. به این اندک، میتوان فیلم بازی با مرگ را هم اضافه کرد که با مرگ نابهنگام لی ناتمام ماندهبود و چند سال بعد با استفاده از راشهای کار نشده و بدلکار به سرانجام رسید و حتی این متریال به قسمت دوم فیلم هم قد داد. بروس لی برای جاودانگی در سینما، نیاز به نقش و فیلم بیشتری نداشت و همین کمیت و مختصر هم باکیفیت و مفید بود.
نقشی که باعث شهرت اولیه لی شد، کاتو در سریال زنبور سبز بود. او دستیار زنبور سبز (ون ویلیامز) بود و همراه او و بهصورت ناشناس و با کلاه و چشمبند با جنایتکاران مبارزه میکرد. منتها در این سریال آمریکایی، لی واقعا یک وردست بود و زیر سایه ویلیامز و در حجم ماجراجوییهای شبه جیمزباندی، چندان مجالی برای نمایش تواناییهای رزمیاش نداشت.
اتفاق مهم در کارنامه بازیگری او، با بازگشت به سرزمین پدری و مادریاش، یعنی چین و هنگکنگ افتاد و با بازی در رئیس بزرگ، چشمههایی از پرسونای مبارزش را بروز میدهد. آن تیتراژ پرزرق و برق اول که بروس لی را در حال پرش روی هوا و پرتاب لگد نشان میدهد، به نوعی پیش پرده شمایل او در سینماست. سکانس مبارزه او با رئیس بزرگ، از مهمترین صحنههای فیلم است و لی هم با هنر رزمیاش از تماشاگران دل میبرد.
آن تم انتقام و مبارزه در خشم اژدها هم ادامه دارد و بروس لی به خونخواهی قتل استادش، هنرهای رزمیاش را رو میکند. سکانس مبارزه یکتنه او با استاد یک باشگاه و انبوه شاگردانش، از به یادماندنیترین صحنههای این فیلم است. مبارزه او با سوزوکی، اصلیترین نقش منفی فیلم هم از سکانسهای مشهور خشم اژدهاست و بروس لی با شعبدهبازیاش با نانچیکو، سوزوکی شمشیر به دست را آچمز میکند، منتها وسط آن خشم و هیاهو، انصاف و مردانگی را هم درنظر میگیرد و وقتی میبیند حریفش بیسلاح است، او هم نانچیکو را به زمین میاندازد و با یک ضربه مرگبار پا، نفس سوزوکی را میگیرد. راه اژدها دو تفاوت مهم با دیگر آثار بروس لی دارد؛ اول اینکه خودش کارگردانی کار را به عهده داشت و دیگر اینکه فیلمبرداری فیلم در ایتالیا انجام شد. صحنههای مشهور مبارزه لی با چاک نوریس در ویرانههای کولوزیوم و در حضور آن بچه گربه، از تماشایی ترین لحظات فیلم است. ضمن اینکه پوشش سیاه نیم تنه پایینی بروس لی و پوشش سفید نیمتنه نوریس، مبارزه این دو را شبیه یک شطرنج رزمی میکند.
اما قطعا مشهورترین فیلم کارنامه بروس لی، اژدها وارد میشود است؛ فیلمی که سکانسها و صحنههای ماندگار کم ندارد، از انبوه مبارز در آن جزیره با لباسهای زرد و سفید و ماجراجوییهای تکنفره بروس لی برای سردرآوردن از تشکیلات باند موادمخدر و به ویژه رویارویی با آن مار کبری تا سکانس درخشان مبارزه با هان در تالار آینهها و آن دست مصنوعی و کشنده هان و خنجهای منظم روی صورت و بدن بروس لی.
یکی از نکات جالب فیلم، حضور جکی چان به عنوان سیاهی لشکر است که در صحنهای بروس لی، در کمترین زمان ممکن، او را از پیش رو برمی دارد. این صحنه، در زمان خودش لحظهای معمولی و با محوریت هنرنمایی لی بود و اهمیت دیگری نداشت اما وقتی خود چان بعدها به ستاره صاحب سبکی در سینمای هنرهای رزمی تبدیل شد، مهم و جذاب جلوه کرد.
در سینمای ایران هم به شکلهای مختلفی از این فیلم بهرهبرداری شد؛ از مانی حقیقی که فیلمی به نام اژدها وارد میشود ساخت که البته تنها در عنوان، به ترجمه فیلم لی در ایران ارجاع داد تا فیلمی مثل پرواز از اردوگاه که جمشید هاشم پور در سکانسهای مبارزه و با آن لباس زرد، شباهتهای تیپیکال و حتی چهرهای به جان ساکسون داشت.
مهمترین ویژگی و نشانه تصویری بازی با مرگ، آن لباس زرد بروس لی است که بعدها تارانتینو، شبیه آن را برای یادآوری به تن عروس (اما تورمن) کرد و البته چند سال بعد، با کتک خوردن نقش او از یک بدلکار در روزی روزگاری هالیوود، ظاهرا هرچه رشته بود، پنبه کرد که با اعتراض دختر بروس لی هم مواجه شد.
سکانس مبارزه لی با کریم عبدالجبار دو متر و ۱۸ سانتیمتری، ستاره اسبق بسکتبال، از صحنههای مشهور سینما است. هرچند در دنیای نمایشی فیلم، لی کوتاه قامت، عبدالجبار را تسلیم میکند اما میشود باتوجه به میزان شرارت و آزار و اذیتهای او در این مبارزه، آن جمله بامزه «کریم، بهخدا تو مسلمون نیستی» را اینجا به کار برد!
صدای اژدهابروس لی، خیلی حرف نمیزد و بیشتر مرد عمل بود. با اینکه استاد چندان اعتقادی به گفتمان نداشت و در مبارزات هم کارش را با اصواتی غیرقابل فهم و ترجمهنشدنی پیش میبرد اما گاهی و در فواصل انتقام ها، نفسی چاق و چند جملهای هم مخاطبان را مهمان میکرد. در دوبله فارسی، زحمت گویندگی این بخشها را زنده یاد حسین معمارزاده میکشید و اولین دوبلور آثار بروسلی بود و در زنبور سبز، خشم اژدها، راه اژدها، اژدها وارد میشود و بازی با مرگ به جای این بازیگر صحبت کرد.