بهراستی چه اتفاق عجیبی است که هنر یک فرد در یک گوشه از تاریخ، در کنج اتاقش و پستوی خانه، میتوان از چنان افسونی برخوردار باشد که مرزهای زمانی و مکانی را درنوردد و به بخشی از تاریخ یک ملت تبدیل شود.
خصیصهای که بیشک شعر سعدی یکی از مصادیق آن در تاریخ ماست. یکی از عواملی که سبب شد شعر سعدی بیشتر با عوام مردم جامعه ارتباط برقرار کند و مردم کلام سعدی را از زبان خود بدانند، همراهی شعر سعدی با موسیقی و آواز در طول تاریخ است.
چنانکه اگر به تاریخ بنگریم، خوانندگان و نوازندگان بسیاری براساس شعری از سعدی، قطعهای موسیقایی ساختهاند و شاکله اصلی آن آهنگ را شعری از سعدی به وجود آورده است.
بهمناسبت روز بزرگداشت این شاعر بزرگ فارسیزبان، نگاهی به آن دسته از ویژگیهای شعر سعدی داریم که موجب آشتی شعر او و موسیقی ایرانی شده است. در مقدمه گزارش نیز زمینههای موسیقایی و علاقهمندی خود شاعر به ساز و آواز را در اشعار وی بررسی کردهایم.
برای اینکه رابطه بین سعدی و موسیقی را کشف کنیم، شرط اول این است که ببینیم آیا شاعر اصلا در اشعار خود نیمنگاهی به موسیقی داشته یا اینکه تمام اتفاقاتی که بعدها برای اشعار او در حوزه موسیقی افتاده صرفا براساس کیفیت ادبی شعرهاست نه به دلیل بهرهمندی او از سواد موسیقایی. شعر سعدی به وضوح نشان میدهد سعدی از چند وجه مختلف به موسیقی توجه داشته و میتوان در روابط لفظی و معنوی، این توجه را بررسی کرد.
چنانکه سیروس شمیسا در کتاب «سبک شناسی» میگوید: «ژرف ساخت شعر سعدی هنری است اما در ظاهر ساده مینماید همانکه قدما آن را سهل و ممتنع میگفتند.»
چنین زبانی باید امتیازات ویژهای نیز داشته باشد: چه از نظر موسیقی درونی و چه از جنبه موسیقی بیرونی و کناری. وجود مضامین متنوع در آثار سعدی، در باب خوشآوازی، ادوات موسیقی، اصطلاحات و کلمات مربوط به موسیقی خواننده خاص را به این حقیقت نزدیک میکند که سعدی بیشک مانند بسیاری از شعرای ایران به نوعی عملی یا نظری بر علم و فن موسیقی تسلط و تبحر داشته است. این تبحر بهویژه در حکایات گلستان و بوستان بیشتر خود را نشان میدهد.
او در باب سوم بوستان که در عشق و شور و مستی حکایتها دارد، برای گوش سپردن به آواز کائنات تأکید دارد و سماع را دری برای ورود الهامات الهی میداند:
ندانی که شوریدهحالان مست
چرا برفشانند بر رقص دست
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر و دست بر کائنات
به عنوان نمونه دیگر به حکایتی از گلستان اشاره میکنیم که از بخشهای مشهور آثار سعدی محسوب میشود. سعدی در حکایت چهاردهم گلستان، به اهمیت قرائت قرآن که کلام الهی است میپردازد و بر خوشصدا بودن قاری تأکید میکند بر این نتیجه که اگر قرآن با صدای بد خوانده شود کسی را رغبت شنیدن این سخنان نخواهد بود و چون کلام خدا و بیان آن به آواز بلند جنبه تبلیغی دارد در حقیقت باید گفت که سعدی در عصر خود به ظرایف تبلیغ صوتی موسیقایی زیبا توجه نیکو و درستی داشته است.
هرچند احتمالا خواندهاید اما با نگاهی که گفته شد یکبار دیگر این حکایت را بخوانید:
«ناخوشآوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت. گفت: تو را مشاهره (نرخی است که کسی را در قبال آن برای انجام کاری اجیر کرده باشند) چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان:
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی».
چرا خوانندگان، سعدی را انتخاب میکنند؟
وقتی به تاریخچه موسیقی ایرانی نگاه میکنیم، میبینیم خوانندگان برای انتخاب شعر، همواره گوشهچشمیبه دواوین شاعران کهن داشتهاند و از این میانه سعدی همواره جزو انتخابهای اول بوده است.
این مساله نشان میدهد شعر سعدی باید ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشد که غالبا توسط خوانندگان مورد گزینش قرار گرفته و دیوان کلیاتش منبع بسیاری از خوانندگان و آهنگسازان بوده است.
دکتر ضیاء موحد، عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و پژوهشگر شناختهشده ادبیات در مقالهای به نام «موسیقی غزل سعدی» که در اردیبهشت ۱۳۹۰ در مجله مرکز سعدیشناسی به چاپ رسیده، چند ویژگی موسیقایی را برای اشعار حافظ و سعدی برمیشمرد که زبان غزل این دو شاعر را به اوج رسانیدهاند:
وزنهای عروضی گوشنواز و پرهیز از وزنهای نامطبوع.
پرهیز از سکتههای وزنی حتی سکتههای به اصطلاح ملیح.
پرهیز از شکل مخفف و شکسته کلمهها یا ساکنهای متوالی که در قصیده بسیار معمولند.
کاربرد واژههایی که تکرار صامتها و مصوتهای آنها در کنار هم بافت خوشآهنگی ایجاد کند.
پرهیز از کلمههای مهجور و نامانوس.
پرهیز از به کار بردن ردیفها و قافیههای دشوار.
پرهیز از تعبیرهای پیچیده و تصویرهای نامناسب.
نکته مهمیدر اینجا مطرح است و آن اینکه کلمات و ترکیبات را نمیتوان به خودی خود خوشآهنگ یا ناخوشآهنگ دانست بلکه مهم این است که کلمه یا ترکیب مورد نظر در چه بافتی در شعر بهکار رفته و به مخاطب عرضه شده است.
در این زمینه ذکر مثالی میتواند کارگشا باشد. مثلا باور عمومی بر این است که استفاده از کلمات غیرفارسی در شعر غالبا دلچسب نیست و این کلمات در ساخت یک بیت نامانوس به نظر میآیند.
برای مثال اینطور به نظر میرسد که کلماتی مثل «لمن تقول» (به که میگویی؟)، «یا لیت» (ایکاش) و «بضاعت مزجات» (سرمایه اندک) اساسا تعابیر غزلی نیستند و در ساخت یک غزل فارسی اصطلاحا بیرون میزنند. اما ببینید سعدی چقدر هنرمندانه از این کلمات در ابیات زیر بهره برده:
بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول
من گوش استماع ندارم لمن تقول
ما را به جز تو در همه عالم عزیز نیست
گر رد کنی بضاعت مزجات ور قبول
ای پیک نامهبر! که خبر میبری به دوست
یالیت اگر به جای تو من بودمی رسول
پیمان طالبی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: