گفت‌وگو با محمدعلی گودینی، کارگری که نویسنده شد

کارگر زیاده‌ خواه نیست

گفت‌وگو با اسماعیل آذری‌نژاد در روز جهانی کتاب کودک

بچه دلمرده کتابخوان نمی‌شود

اگر بپرسید یکی از مؤثرترین آدم‌های این روزگار برای کتابخوان کردن کودکان ایرانی چه کسی است؟ بدون مکث یا شک می‌گویم: اسماعیل آذری‌ نژاد که در استان کهگیلویه و بویراحمد ساکن است و سال‌هاست به روستاهای دور و نزدیک می‌رود و برای بچه‌ها کتاب می‌برد و می‌خواند و در توییتر می‌نویسد که چه می‌کند و کتاب‌ها و قصه‌ها چه تأثیری بر روحیه و سبک زندگی کودکان داشته.
کد خبر: ۱۳۰۹۱۵۴

هر اتفاق اجتماعی و سیاسی رخ دهد او از کنار آنها بی‌تفاوت می‌گذرد و روی هدف خود متمرکز می‌ماند. حتی کرونا با همه سختی‌هایی که به وجود آورد و زندگی همه ما را تحت‌الشعاع قرارداد، او کار خود را رها نکرد و نگذاشت کرونا او را از دنیای بچه‌ها و کتاب دور کند. این تمرکز روی کتابخوانی و قصه‌خوانی برای بچه‌ها، آقای آذری‌نژاد را متفاوت از همه کرده است حتی از آنهایی که مدعی‌اند برای بچه‌ها خیلی کارهای مهمی انجام می‌دهند.

حالا این روحانی را می‌توان به‌عنوان یک شخصیت تأثیرگذار معرفی کرد که می‌تواند الگویی باشد برای همه‌کسانی که باور دارند آینده در دست بچه‌هاست و اگر قرار است آینده خوب و کارآمد باشد باید بچه‌های امروز، آدم‌بزرگ‌های مؤثری در آینده باشند، توانمند باشند و نقشه راه داشته باشند.

آقای آذری‌نژاد کتاب را یکی از مهم‌ترین روش‌ها برای توانمندسازی کودکان می‌داند. او باتجربه‌ای که در این سال‌ها به دست آورده، یکی از منتقدان سیستم آموزشی است و بر این باور است که سیستم آموزشی، کودکی را از بچه‌ها می‌گیرد و آنها را از درس و مدرسه بیزار می‌کند. در روزی که به مناسبت زادروز هانس کریستین آندرسن به‌نام روز جهانی کتاب کودک نام‌گذاری شده با این فعال حوزه کودک هم‌صحبت شدم تا برایمان از تأثیر کتابخوانی در مثبت شدن سبک زندگی و رفتار فردی و اجتماعی در کودکان بگوید.

رفع تشنگی دانستن

این فعال حوزه کتاب کودک می‌گوید: اگر بپذیریم بچه‌ها به‌شدت کنجکاو هستند و اگر این ویژگی آنها را نادیده نگیریم یا تضعیف نکنیم، قبول خواهیم کرد کتابخوانی در ذات بچه‌هاست، چون به سؤالات و کنجکاوی آنها پاسخ می‌دهد. بچه‌ها تشنه هستند، تشنه دانستن و اگر مربی خوب داشته باشند و کتاب خوب برای آنها خوانده یا به آنها معرفی شود، به‌شدت مطالعه خواهند کرد، چون با کتابخوانی تشنگی دانستن در آنها رفع خواهد شد. در همه این سال‌ها که به روستاها می‌روم و برای بچه‌ها کتاب می‌برم، متوجه شده‌ام ۹۵درصد کودکان با کتاب و قصه ارتباط بسیار خوبی برقرار می‌کنند اما واقعیت تلخی که با آن مواجهیم این است که سیستم آموزشی کشور ما اول کودکی را از بچه‌ها می‌گیرد و در ادامه آنها را نسبت به دانستن دلزده می‌کند. مدارس معمولا بچه‌ها را به یکجانشینی تشویق می‌کند. کودکی که احساس تحرک و جنب‌وجوش از او گرفته شود، دیگر کنجکاو نخواهد بود و زمانی که عطش دانستن نداشته باشد نه کتاب می‌خواند و نه اطلاعاتش را زیاد می‌کند. برای همین است که بیشتر کودکان ایرانی هیجانی برای رفتن به مدرسه و آموختن ندارند. فضای آموزشی، شادی را از بچه‌ها می‌گیرد و آنها را خموده می‌کند. کودک غمگین و افسرده را نمی‌توان کتابخوان کرد و بچه‌ای که به کتاب و داستان علاقه‌مند نباشد، خوب زندگی کردن را یاد نمی‌گیرد. خوب زندگی کردن و شاد زیستن و موفق بودن به مهارت نیاز دارد، مدارس به بچه‌ها مهارت یاد نمی‌دهد. کتاب اولین مرجع مهارت‌آموزی کودکان است اما مدارس به تنها چیزی که توجه ندارند، کتاب خوب خواندن برای بچه‌هاست.

کودک خوشحال، کودک کتابخوان

آذری‌نژاد بر این باور است که بچه‌های روستا از کودکان شهری شادترند و زندگی بهتر و سالم‌تری دارند و چون شادی در آنها نهادینه است از برنامه‌های قصه‌خوانی و کتابخو‌انی استقبال می‌کنند و با وقت گذاشتن و برنامه‌ریزی می‌توان بچه‌های روستا را اهل مطالعه و کتاب کرد. او می‌گوید: بچه روستایی فضای بیشتری برای زیستن در اختیار دارد. کل روستا و زمین‌های اطرافش خانه و محل بازی اوست برای همین روابط اجتماعی گسترده‌تری دارد و زودتر با دیگران ارتباط برقرار می‌کند. بچه‌های شهر در یک آپارتمان کوچک زندگی می‌کنند و با آدم‌های کمتری معاشرت دارند و معمولا جایی برای بازی و معاشرت با هم‌سن‌وسالان خود ندارند به همین دلیل روزبه‌روز خموده‌تر و بی‌انگیزه‌تر می‌شوند. در چنین شرایطی شادی و شاد زیستن را از دست می‌دهند. دیگر نمی‌توان توقع داشت آنها در بزرگسالی آدم‌های شاد و باانگیزه‌ای باشند. به نظرم سیستم آموزشی باید کلا تغییر کند. فضای مدارس باید پرتحرک شود و آن‌قدر شاد باشد که بچه‌ها با رغبت خانه را ترک کنند و به مدرسه بروند تا خوشحالی بیشتری را تجربه کنند. بچه‌های خوشحال بیشتر رغبت به یادگیری دارند و به‌مرور یاد می‌گیرند که کتاب می‌تواند راه استمرار شادی و خوب زیستن را به آنها بیاموزد تا برای همیشه انتخاب آنها مؤثر زندگی کردن و خوب زیستن باشد. ما در روستاهای استان کهگیلویه و بویراحمد متوجه شدیم فضای مدارس و رنگ‌آمیزی درودیوار مدارس در روحیه بچه‌ها به‌شدت تأثیرگذار است. این حس خوب زمانی در آنها تقویت می‌شود که خودشان در رنگ‌آمیزی مدرسه و تعمیرات آن سهیم باشند و نظر بدهند و با چشم ببینند که نظرشان اعمال شد. در این شرایط است که کودک هر جور شده خودش را به مدرسه می‌رساند چون باور می‌کند مدرسه جایی است که به او احترام می‌گذارد و چیزهایی به او می‌دهد که در جای دیگر نمی‌تواند آن را به دست آورد.

گفت‌وگو را به کودکان بیاموزیم

آذری‌نژاد همیشه در اینستاگرام و توییتر می‌نویسد چگونه کتابخوانی برای کودکان آنها را از خشونت دور می‌کند. هم خشونت به دیگران و هم به خودشان. او دراین‌باره می‌گوید: آدمیزاد از همان بچگی می‌آموزد وقتی خواسته او نادیده گرفته شد و زمانی که نتوانست حرف بزند به خشونت متوسل شود اما با کتاب می‌توان به بچه‌ها آموزش داد که بهترین راه رسیدن به هدف و خواسته، حرف زدن و گفت‌وگو است. کتاب‌ها حل مسأله را به بچه‌ها آموزش می‌دهند. زمانی که این روش را بیاموزیم دیگر نه خودمان را اذیت می‌کنیم و نه دیگران را. بچه‌ها باید مهارت یاد بگیرند. مثلا ما به بچه‌ها یاد می‌دهیم اگر دوستی، دوچرخه آنها را بدون اجازه برداشت، نباید او را کتک بزنند یا تلافی کنند. باید با او صحبت کنند. کتاب‌ها نه‌تنها راه‌حل مسأله بدون خشونت را به بچه‌ها می‌آموزند که روش‌های درست گفت‌وگو را هم به آنها یاد می‌دهد. مثلا کتاب «یک توپ برای همه» به ساده‌ترین روش ممکن به بچه‌ها آموزش می‌دهد اگر در یک بازی جمعی مثل فوتبال یکی از کودکان رفتار اشتباهی کرد، چگونه با او رفتار کنیم که هم به بازی جمعی برگردد و هم متوجه شود نباید این رفتار را تکرار کند و هم حس بدی در او شکل نگیرد که او را به سمت خشونت نسبت به خود و دیگران سوق دهد.

نوشتن را باید از کودکی آموخت

آذری نژاد می‌گوید: نوشتن برای بچه‌ها در کشور ما قدمت زیادی ندارد. ما هنوز در اول راهیم. برای همین باید از داستان‌ها و قصه‌های خارجی که ترجمه می‌شوند و تجربیات دیگر مردم دنیا را هم در اختیار ما می‌گذارند، استفاده کنیم اما با این ملاحظه که به سبک زندگی بچه‌های ما تبدیل نشود، چون فضای زیستی و فرهنگ زندگی ما کلا با آنها فرق دارد. درزمینه کتاب کودک، نویسنده‌های خوبی داریم اما به باور من برای داشتن نویسنده‌های مجرب و کار بلد باید بچه‌ها را از همان کودکی به نوشتن علاقه‌مند کنیم و شور و مهارت نوشتن را در آنها پرورش دهیم. زنگ انشا یکی از بهترین زمان‌هایی است که می‌توان بچه‌ها را به نوشتن علاقه‌مند کرد که متاسفانه این زنگ در بیشتر مدارس به یکی از بی کاربردترین کلاس‌ها تبدیل‌شده و حتی گاهی به‌عنوان کلاس جبرانی ریاضی و دیگر درس‌ها از آن استفاده می‌شود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم می‌تواند دغدغه نویسندگی را در بچه‌ها شکل دهد و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد. ما ادبیات بسیار غنی‌ای داریم؛ داستان‌های مثنوی، گلستان و شاهنامه بسیار خوب است به این شرط که آنها را برای بچه‌ها بازنویسی کنی تا کاربردی شود. برخی از بخش‌های شاهنامه خشونتی دارد که لازم نیست بچه‌ها از آن مطلع باشند، بنابراین لازم است یک نویسنده متبحر آنها را به‌گونه‌ای بازنویسی کند که هم فرهنگ ایرانی را به بچه‌ها منتقل کند و هم آموزشی برای خشونت و ترس برای آنها نباشد. در قصه‌های مذهبی هم باید به این نکات توجه شود. مثلا بچه‌ها حتما باید درباره قیام امام حسین (ع) و روز عاشورا بدانند اما لازم نیست همه جزئیات را برای آنها بازگو کرد به‌خصوص بخش‌هایی که خشن است. بچه‌ها باید درباره ایثار حضرت عباس (ع) بدانند و این‌که او با لب‌تشنه به کنار فرات می‌رود و بدون این‌که آب بخورد برای بچه‌ها آب می‌آورد اما لازم نیست جزئیات جنگ او با اشقیا برای آنها بازگو شود، بچه‌ها وقتی بزرگ شوند آن‌قدر به حضرت ابوالفضل علاقه‌مند شده‌اند که پیگیر مبارزه او با سربازان دشمن هم شوند. ما فقط از طریق کتاب است که می‌توانیم آداب اسلامی – ایرانی را به بچه‌ها آموزش دهیم اما بازهم تأکید می‌کنم نویسندگان ماهری باید این فرهنگ‌ها را برای بچه‌ها مناسب‌سازی کنند.

طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها