گفت‌وگو با داوود فتحعلی بیگی درباره مراسم نوروزخوانی

قاصدان بهار کجایید؟

گفت‌وگو با اردشیر رستمی، کاریکاتوریست و شاعر

حال خوب را از یکدیگر دریغ نکنیم

استاد حسین الهی قمشه‌ای جایی بین صحبت‌‌هایش درباره شادی می‌گوید: اگر می‌خواهی شادباشی، صادرکننده شادی باش، دیگران را شاد کن. از خدا که وهاب اصلی است و بخشنده بی‌حدواندازه بخواه تا این شِکر را به تو بدهد تا تو توزیع‌کننده آن باشی، آن‌وقت است که متوجه می‌شوی چقدر حال دل خودت خوب می‌شود و شادی ساکن دلت می‌شود (نقل به مضمون).
کد خبر: ۱۳۰۷۸۸۳

همین کلمات با آن لحن سراسر اطمینان و آرامش استاد، آن‌قدر حالت را خوب می‌کند که دوست داری راه بیفتی دور شهر و هر کاری از دستت برمی‌آید برای شادی دیگران انجام دهی. آنجا که می‌گوید دعا کن خدا تو را مصدر شادی قرار دهد...انگار کلمات اکسیر می‌شوند و قلبت را جلا می‌دهند.

با اردشیر رستمی که این روزها با صحبت‌هایش در برنامه کتاب‌باز یکی از صادر‌کنندگان و توزیع‌کنندگان شادی و حال خوب شده، هم‌صحبت شدم تا درباره حال خوب برایمان بگوید.

این آخر سالی شاید اتفاقی در دلمان رخ داد و آدمی دیگرگونه شدیم، نه به حرف که در عمل که در حرف همه ما فاعلیم اما در زمان عمل و در روزمر‌‌گی‌های زندگی شاید که نه دلمان خوش باشد و نه حالمان، چه برسد به این‌که شادی و حال خوب از ما شروع شود. شاید بهتر باشد اول جوینده باشیم بعد سیراب شویم شاید آن‌وقت شاد کردن و حال خوب کردن هم بشود سبک زندگی‌مان.

قفل درون را باز کن

رستمی، صحبت‌هایش را با یک نقل‌قول از یک شاعر دانمارکی آغاز می‌کند و می‌گوید: پل راکورت نوشته: «به قفل بیهوده خشم می‌ورزی/ درهای همه زندان‌ها از درون باز می‌شود.» اگر ما همه امکانات دنیا را هم داشته باشیم اما از درون به غنا و عمق نرسیده باشیم، امکان شادی را نخواهیم داشت. پس بهتر است دنبال آرامش‌ های خاص خودمان باشیم. به نظرم هر انسانی کهکشانی است که آفتاب و مهتاب و باد و باران خاص خود را دارد. بخشی از آرامش وابسته مادیات است اما معنویت سهم بیشتری در ایجاد این آرامش دارد. مشکل زمانه ما این است که معنویت، عرفان، مهربانی، زیبایی و عشق را نتوانسته امروزی کند. همه اندیشه و تفکر در همه حوزه‌ها، مراکز آموزشی، معابد و بقیه جاها کلاسیک و قدیمی است. درصورتی‌که انسان امروز به اندیشه و معرفت امروزی نیاز دارد. اگر در نحله‌های تفکری مثلا ادبیات توجه کنیم؛ منظورم در ادبیات همه جهان، ما رگه‌هایی از معرفت را پیدا می‌کنیم که برای انسان حیاتی است و راه زندگی را نشان می‌دهد اما این اندیشه‌ها به روز‌رسانی نشده است. مثلا کتاب‌تذکره الاولیا برای زندگی امروزی پر از راهکار است اما آنقدر متفکران سراغش نرفته‌اند که قدیمی شده و نسل جوان تصور می‌‌کند این کتاب به کار زندگی امروزش نمی‌آید. یا آموزه‌های مولانا و شمس و بقیه. ما در گذشته مانده‌ایم و تهی از معرفت شده‌ایم. آنقدر خودخواهیم که به بچه‌ها که منشأ شادی‌اند، به نوجوانان که مبدا ریسک هستند و به جوانان که منبع ایمان و پشتکار و روح زندگی هستند، می‌گوییم به راه خودت نرو. به من نگاه کن و از روی دست من مسیر زندگی‌ات را ترسیم کن. نه ! جهان بده بستان است، باید چیزی بدهی تا به تو بهترش را تقدیم کند.

متفکران از زیر بار اندیشه شانه خالی کرده‌اند

به رستمی می‌گویم، غصه که همیشه بوده و هست دنیا و آدمیزاد بدون غصه نمی‌شود اما چه کنیم که این غصه‌های روزانه تبدیل به رنج مدام نشود؟ رنجی که فرساینده است؟

می‌گوید: بخشی از رنج مداوم هم گریزناپذیر است به این دلیل که انسان به دنبال کمال است و تا به آن نقطه نرسد همیشه ناراضی است. این رنج و کمال‌خواهی اگر برای رشد درونی باشد بد نیست، همان رنجی است که باید کنار شادی باشد تا انسان کامل شود اما وقتی رنج و اندوه را تبدیل به اپیدمی کنیم و آن را ناخواسته و خواسته به دیگران منتقل کنیم، فرساینده است. دیده‌ای کسانی که به‌جای عمل کردن و راهی پیدا کردن مدام نق می‌زنند و آخرش هم کاری نمی‌کنند. اینها‌ رنج را فراگیر می‌کنند و از دوش خود برداشته بر دوش دیگران می‌گذارند. کاری که روشنفکران و متفکران امروزی می‌کنند. آنها فکر نمی‌کنند، اندیشه تولید نمی‌کنند و راه‌حل پیدا نمی‌کنند، برای همین مردم سرگردان، رنجور و غصه‌دارند. وقتی روشنفکران و متفکران از زیر‌بار مسؤولیت شانه خالی کنند، عموم مردم شروع به فکر می‌کنند و چون راه و روشش را بلد نیستند، راهی پیدا نمی‌‌کنند و برای همین دل‌مرده می‌شوند. مردم هزینه داده‌اند تا گروهی بروند درس بخوانند، راه‌های اندیشه را بیابند تا برای زندگی راه جدیدی پیدا کنند اما متفکران سال‌هاست به رسیدن به شهرت، پول، خوشگذرانی و در اختیار گرفتن رسانه دیگر فکر نمی‌کنند و مردم را به حال خود رها کرده‌اند. متفکر باید رنج جامعه را بر دوش بگیرد. او وظیفه دارد زندگی را برای مردم راحت‌تر کند اما نمی‌کند. همچنان که مسؤولان ما نمی‌کنند. ریاکاری و فساد در آنها ریشه دوانده است، آنها مردم را تنها گذاشته‌اند و در چنین شرایطی مردمی که حقشان شادی است، به مردمی دل‌مرده تبدیل شده‌اند. عموم مردم کارشان اندیشیدن و راه‌های بزرگ و موثر پیدا کردن نیست اما این وظیفه به دوش آنها گذاشته شده‌است، برای همین قاطی کرده‌اند و این خطرناک است. این حق مردم نیست.

شادی مستمر بسازیم

شرایط سخت است، همه می‌‌دانیم همه می‌گوییم. حرف همه ماست، حق هم داریم نباید آن را پنهان یا کتمان کرد اما یک اما دارم من. در شرایطی که از گرانی مواد غذایی می‌نالیم روزانه در جهان صد میلیون تن غذا دور ریخته می‌شود‌! در کنارش این ‌همه آدم شب و روز گرسنه‌اند، چه شده ما را. این همه حرص و ولع سیری‌ناپذیر از کجا می‌آید؟ روزی چند‌وعده غذا می‌پزیم چقدر متنوع می‌خوریم. کمی بایستیم کمی نگاه کنیم. اگر اندازه بخواهیم به همه خواهد رسید. سالی چند‌دست لباس می‌خریم، چند جفت کفش. بله پول داری، دوست داری بخری و بپوشی و بخوری و تفریح بروی. اما این سیری‌ناپذیری در همه‌چیز، همه‌چیز را نابود کرده است. حرمت انسانیت از بین رفته. مگر یک خانه برای سکونت در این دنیا کافی نیست‌؟ چرا چند خانه می‌خری در تهران، در شمال، در مشهد و در اصفهان. درش را قفل می‌کنی که گاهی بروی سفر و در آنجا زندگی کنی. تو که پول داری خب برای سفر برو هتل، بیشتر هم خوش می‌گذرد. بگذار دیگران هم خانه و سقفی بالای سر داشته باشند. این تفکر نظام سرمایه‌داری است که همه مردم جهان را بدبخت کرده و مردم خاورمیانه را بدبخت‌تر با این همه جنگ و تحریم و بقیه چیزها. جایی خواندم کودک سوری هشت ساله یک روز بی‌جنگ را تجربه نکرده‌! این یعنی چی؟ یعنی زندگی یک نفر نابود شده از همه لحظه که به دنیا آمده. تو را به خدا بس است این همه زیاده‌روی و حرص و خواستن و خواستن و خواستن. پس کیفیت زندگی چه می‌شود؟ در کاخ‌هایی بزرگ زندگی می‌کنند اما مدام در آن می‌گریند. با هواپیمای شخصی سفر می‌روند اما در طول سفر دعوا می‌کنند؛ چون زندگی‌شان کم‌عمق است چون در درون‌شان چیزی ندارند که برایشان شادی مستمر تولید کند. راست گفته سهراب که دلخوشی‌ها کم نیست. آب دادن به گلدان‌، هدیه دادن کلمات به دیگران برای شاد کردن آنها، لبخند به‌ خدا مجانی است، چرا دریغش می‌کنیم. عشق پولی نیست چرا دریغش می‌کنیم. حال خوب از درون می‌جوشد هر چه بیشتر ببخشی بیشتر می‌شود، دریغش نکنیم.

طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها