حکیم، طناب و کارگاه طناب‌ بافی

در یکی از شهرهای بندری حکیمی زندگی می‌کرد که همواره مردم را به راه راست و کار نیک دعوت می‌نمود. روزی زنی به محضر حکیم رسید و گفت: واقعا دست شما و خدای شما درد نکند. حکیم گفت: چطور شده؟
کد خبر: ۱۳۰۵۸۹۹

زن در گوشه‌ای نشست و اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: مگر شما همواره نمی‌گویید خدا مهربان است؟ حکیم گفت: بلی. زن گفت: مگر شما همواره نمی‌گویید خدا عادل است؟ حکیم گفت: بلی. زن گفت: مگر شما همواره نمی‌گویید خدا روزی‌رسان است؟ حکیم گفت: بلی‌ بلی. زن گفت: من زنی بیوه هستم که سه فرزند دارم و با کار و تلاش بسیار روزی خود و بچه‌هایم را به‌دست می‌آورم. طی هفته گذشته با تلاش بسیار و با استفاده از لیفه‌های نخل، یک طناب بزرگ و محکم و بلند بافتم تا به شهر ببرم و بفروشم اما در راه چهار مرغ دریایی بزرگ به من حمله کردند و طناب را گرفتند و بردند. این است خدای شما؟

حکیم که واقعا متعجب شده بود گفت: عجب و بعد به فکر فرو رفت که واقعا چرا، که ناگهان در خانه حکیم باز شد و چهار تاجر وارد شدند و چهار کیسه پر از سکه طلا جلوی حکیم گذاشتند و گفتند: اینها را در راه خدا خرج کنید.

حکیم گفت: چطور شده؟ چهار تاجر گفتند: ما دیروز سوار بر کشتی بودیم که ناگهان دریا توفانی شد و دکل کشتی ما شکست و نزدیک بود غرق شویم که در همین حال نذر کردیم اگر خلاصی یابیم نفری صد سکه در راه خدا خرج کنیم. بلافاصله چهار مرغ دریایی رسیدند و یک طناب بزرگ را به طرف ما رها کردند و ما با آن دکل کشتی را بستیم و از خطر مرگ نجات پیدا کردیم و اکنون آمده‌ایم نذر خود را ادا کنیم.

حکیم نگاهی به زن و نگاهی به چهار مرد و نگاهی به کیسه‌ها کرد و از همگی تشکر کرد و به زن گفت: بفرما، این هم خدا. آنگاه با پول‌ها یک کارگاه طناب‌ بافی راه‌اندازی کرد و زن را سرکارگر آنجا کرد و آنجا را به قطب طناب‌ بافی منطقه تبدیل کرد و سپس به ادامه امور معنوی خود پرداخت.

امید مهدی‌ نژاد - طنزنویس / روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روز ادای دین

سفیر ایران در لبنان در گفت‌و‌گوی اختصاصی با روزنامه «جام‌جم» از پیام‌های مراسم با شکوه بیروت می‌گوید

روز ادای دین

ابتلای شعر به روزمرگی

دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» تأکید کرد آیین‌نامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد

ابتلای شعر به روزمرگی

نیازمندی ها