روزی که دوستم از حسین آقا ساختمان را اجاره میکرد، من هم بودم. حسین آقا یک شرط عجیب و غریب داشت و آن هم این بود که عباس آقا در همان مجموعه ما مشغول به کار شود.
یک حقوق حداقلی هم برایش تعیین کرد و گفت در اجاره تخفیف میدهد به شرطی که حتما عباس آقا سرکار باشد.
رفیق ما قبول کرد و ما با عباس آقا شدیم همکار. همه کارهبود و انصافا یک آچارفرانسه به تمام معنا بود. از کارهای بانکی تا پختن املتهای محشر و نظافت را هم انجام میداد اما یک خصلتی که عباسآقا داشت خندهرو بودنش بود. تقریبا با تعریف کردن همه چیز میخندید حتی تصادف و پرت شدنش از عقب وانتی توی اتوبان آزادگان و شکستن انگشتش.
من شک ندارم آقایان جبلی و طهماسب شخصیت آقوی همساده را توی سریال کلاه قرمزی نعلبهنعل و واو به واو از روی عباسآقای دفتر ما ساختهبودند. هیچ وقت هم ساکت نبود و همیشه سوژه برای تعریف کردن داشت.
از دعوا با باجناغش سر بالاکشیدن خانهاش و خاکسترنشین شدنش تا اینکه نوهاش لپتاپ را توی سینک شسته و موتورش را که دزد برده. همه را تعریف میکرد. دقیقا و دقیقا عین آقوی همساده. وسطش یک جوری میخندید که تو گاهی فکر میکردی الان نفسش غرق میشود و جلوی چشمهایت کبود میشود و میمیرد.
عباس آقا توی دهه پنجم زندگی اش چنان با انرژی و نشاط بود و تر و فرز کار میکرد که رفیق ما دلش سوخت و خودش یک چیزی روی حقوقش گذاشت و بیشتر هوایش را داشت.
من از آن آموزشگاه بیرون آمدم ولی رفیقم و عباسآقا هنوز با هم کار میکنند و گاهی میروم سری میزنم. املتی تیار میکند و از آن خندههای رها میکند و خاطراتش را هم میگوید. توی این روزهای تلخ، عباسآقا باشیم.
حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام دکتر حسن رضاییمهر، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم از مهمترین نقش رئیس مکتب جعفری میگوید