عباس‌ آقا باشیم

سال‌ها پیش توی یک مدرسه تئاتر به کار مشغول بودم. ساختمانی با موقعیت اداری را دوستی اجاره کرده‌بود که چند کلاس داشت و یک پلاتوی نسبتا بزرگ برای تمرین‌ها و کلاس‌های عملی.
کد خبر: ۱۳۰۵۸۹۴

روزی که دوستم از حسین‌ آقا ساختمان را اجاره می‌کرد، من هم بودم. حسین‌ آقا یک شرط عجیب و غریب داشت و آن هم این بود که عباس آقا در همان مجموعه ما مشغول به کار شود.

یک حقوق حداقلی هم برایش تعیین کرد و گفت در اجاره تخفیف می‌دهد به شرطی که حتما عباس‌ آقا سرکار باشد.

رفیق ما قبول کرد و ما با عباس‌ آقا شدیم همکار. همه کاره‌بود و انصافا یک آچارفرانسه به تمام معنا بود. از کارهای بانکی تا پختن املت‌های محشر و نظافت را هم انجام می‌داد اما یک خصلتی که عباس‌آقا داشت خنده‌رو بودنش بود. تقریبا با تعریف کردن همه چیز می‌خندید حتی تصادف و پرت شدنش از عقب وانتی توی اتوبان آزادگان و شکستن انگشتش.

من شک ندارم آقایان جبلی و طهماسب شخصیت آقوی همساده را توی سریال کلاه‌ قرمزی نعل‌به‌نعل و واو به واو از روی عباس‌آقای دفتر ما ساخته‌بودند. هیچ وقت هم ساکت نبود و همیشه سوژه برای تعریف کردن داشت.

از دعوا با باجناغش سر بالاکشیدن خانه‌اش و خاکسترنشین شدنش تا این‌که نوه‌اش لپ‌تاپ را توی سینک شسته و موتورش را که دزد برده. همه را تعریف می‌کرد. دقیقا و دقیقا عین آقوی همساده. وسطش یک جوری می‌خندید که تو گاهی فکر می‌کردی الان نفسش غرق می‌شود و جلوی چشم‌هایت کبود می‌شود و می‌میرد.

عباس آقا توی دهه پنجم زندگی اش چنان با انرژی و نشاط بود و تر و فرز کار می‌کرد که رفیق ما دلش سوخت و خودش یک چیزی روی حقوقش گذاشت و بیشتر هوایش را داشت.

من از آن آموزشگاه بیرون آمدم ولی رفیقم و عباس‌آقا هنوز با هم کار می‌کنند و گاهی می‌روم سری می‌زنم. املتی تیار می‌کند و از آن خنده‌های رها می‌کند و خاطراتش را هم می‌گوید. توی این روزهای تلخ، عباس‌آقا باشیم.

حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روز ادای دین

سفیر ایران در لبنان در گفت‌و‌گوی اختصاصی با روزنامه «جام‌جم» از پیام‌های مراسم با شکوه بیروت می‌گوید

روز ادای دین

ابتلای شعر به روزمرگی

دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» تأکید کرد آیین‌نامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد

ابتلای شعر به روزمرگی

نیازمندی ها