به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین از ایران، ۱۱ اسفند سال ۹۳ مأموران پلیس در جریان مجروح شدن پسر ۱۹ سالهای از سوی سرنشینان یک پراید قرار گرفتند.
پسر دانشجو که با ضربات متعدد چاقو بشدت زخمی شده بود در تحقیقات گفت: در حال رفتن به خانه بودم که در محدوده تهرانپارس سوار بر خودروی پرایدی با دو سرنشین شدم. من قصد رفتن به حکیمیه را داشتم، اما در میان راه ناگهان راننده تغییر مسیر داد. خواستم اعتراض کنم که با چاقو تهدیدم کردند. آنها از من پول خواستند، ولی چون پولی همراهم نبود مرا مجبور کردند که با پدرم تماس بگیرم و از او بخواهم برایم پول واریز کند. وقتی مقاومت کردم با چاقو به جانم افتادند و من که خود را در یک قدمی مرگ میدیدم مجبور به تسلیم شدم. به ناچار با پدرم تماس گرفتم و او هم یک و نیم میلیون تومان به حسابم واریز کرد. زورگیران همانطور که من در خودروشان محبوس بودم در شهر پرسه میزدند و با کارت بانکیام خرید میکردند، بعد هم گوشی تلفن همراهم را نیز به سرقت برده و مرا زخمی کنار خیابان رها کردند که عابری متوجهم شد و به بیمارستان منتقل شدم.
با شکایت پسر جوان تحقیقات برای دستگیری پراید سواران آغاز شد. مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل ربودن پسر جوان پرداختند، اما از آنجایی که شماره پلاک مخدوش شده بود موفق نشدند رد و سرنخی از آنها بهدست آورند. تحقیقات برای دستگیری متهمان ادامه داشت تا اینکه ۶ سال پس از این زورگیری خشن، تلفن همراه شاکی فعال شد و تیم تحقیق بلافاصله وارد عمل شده و فردی را که از تلفن همراه شاکی استفاده کرده بود بازداشت کردند. مرد جوان، اما مدعی شد که از سرقتی بودن گوشی تلفن همراه بیاطلاع بوده و گوشی را از یکی از بچه محلهایش بهنام میلاد خریداری کرده است.
متهمی در زندان
با این احتمال که میلاد عامل زورگیری و آدم ربایی ۶ سال قبل بوده کارآگاهان پلیس وارد عمل شده و در بررسیها مشخص شد که پسر جوان به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو در زندان به سر میبرد.
بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران، میلاد از زندان به دادسرا منتقل شد و در تحقیقات به جرم خود با همدستی یکی از بچه محلهایشان اعتراف کرد. بهدنبال اعترافات میلاد، همدستش نیز بازداشت شد و به زورگیری اعتراف کرد. به دستور بازپرس رحیم دشتبان دو متهم برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شدند. میلاد درباره سرقت گفت: آن موقع جوان و بیکار و بیپول بودیم، حتی پول بنزین خودرو نداشتیم، از همه بدترگرسنه بودیم به همین خاطر سرقت کردیم. وقتی این پسر را سوار کردیم از حرفهایش متوجه شدیم که پولدار است به همین خاطر با تهدید چاقو مجبورش کردیم از پدرش پول بگیرد و، چون زخمی شده بود و میترسیدیم بلایی سرش آمده باشد نزدیک یک بیمارستان او را رها کردیم. آن روز گوشی موبایلش را هم سرقت کرده بودیم، اما در این مدت استفاده نکردیم تا اینکه چند ماه قبل آن را به دوستم فروختم، اما همان گوشی باعث گرفتاری ما شد.