۱۴ تیر تولدش بود. زنگ زدیم و کلی خوش و بش کردیم. حرف به خیلی جاها رفت؛ به فوتبال، به سینما، به زندگی و البته به مرگ. و چه سر راست جواب‌هایمان را می‌داد این پسر. چیه این زندگی. به ساعت و دقیقه ۷ ماه بعد از آن روز قرار بود علی انصاریان زیر دستگاه ونتیلاتور به خواب برود، اما کسی چه می‌دانست که آن ۱۴ تیر، آخرین ۱۴ تیر زندگی‌اش خواهد بود، آخرین سالروز تولدش. زندگی پرفراز و نشیب چهره دوست‌داشتنی فوتبال و سینمای ایران ۱۵‌بهمن ۱۳۹۹ بغض خیلی‌ها را ترکاند .
کد خبر: ۱۳۰۳۲۷۴

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، علی انصاریان پس از روزها جنگیدن با ویروس کرونا آسمانی شد و از میان ما پرکشید. جواب‌های آن روز علی در «کافه میرداماد» را بارها و بارها خواندم. چیه این زندگی...

با مرگ مساله داری؟

خیلی. از مرگ خوشم نمی‌آید. این همه سختی می‌کشی بعد یکباره از این دنیا بروی... خداحافظ...یعنی چه!

اگر نامیرا شوی چگونه زندگی می‌کنی؟

همین جوری که الان زندگی می‌کنم به زندگی ادامه خواهم داد. دوست دارم خودم انتخاب کنم کی بمیرم. به خدا بگویم الان وقتش است. انسان موجود جاه‌طلبی است و نمی‌تواند با مرگ کنار بیاید.

کمی از خوشی‌های زندگی‌ات بگو.‌

با مادرم عشق می‌کنم. استاد این هستم که شاکی‌اش کنم و به من غر بزند. نماز که می‌خواند، نگاهش می‌کنم و لذت می‌برم. با افراد خانواده‌ام خیلی حال می‌کنم. با دوستانم خوش می‌گذرانم و سفر می‌روم. زندگی، سیاهی و تلخی زیاد دارد، اما من سعی می‌کنم خوبی‌ها و روشنی‌ها را ببینم.

این که ازدواج نمی‌کنی برای وابستگی بیش از حد به مادرت است؟

خیلی وابسته‌ام. ۳۰ تا ۳۵ سالگی تصمیم داشتم ازدواج کنم، اما دو سال کامل درگیر بیماری پدرم بودم. خدا را شکر در آن دوره نوکری پدرم را کردم. او درگیر سرطان شد و روزهای سختی را سپری کردیم. بعد از فوت بابا‌، دو سه سالی طول کشید تا توانستم خودم را جمع‌و‌جور کنم. موهایم بعد از فوت بابا سفید شد. بعد از آن تصمیم گرفتم حالم را با مادرم خوب کنم.

عشقِ سینما، ‌عاشق فوتبال

یادش به‌خیر. آخرین بار که به روزنامه آمد چهار سال پیش بود. با همان ریش جوگندمی، با همان هیبت سینمایی و البته همان خنده‌های لذیذ.

دو ساعت گپ زدیم با علی درباره فوتبال و سینما. آخرش فهمیدیم او بیش از آن‌که فوتبالی باشد یک دیوانه و عاشق فیلم بوده؛ از کودکی تا همین حالا! جمعه‌های کودکی‌اش دست در دست پدر در سینماهای میدان خراسان، میدان شهدا و لاله‌زار می‌گذشت.

بعدها هم که فوتبالیست شد، ۲۸‌هزار تومان از پول اولین قراردادش را داد برای خرید یک دستگاه ویدئو. می‌گفت فوتبال را خیلی دوست داشتم؛ اما در همه این سال‌ها، سینما بخشی از ذهن و وجودم بود...با  این حال هیچ‌وقت نگفت من سینمایی هستم. حتی در بیو اینستاگرامش هم هیچ‌گاه ننوشت؛«بازیگر».وقتی کارنامه حرفه‌ای‌اش را مرور کردم به یک عدد عجیب و غریب رسیدم. علی درست به همان اندازه که در پرسپولیس و استقلال گل زد (۲۵ گل)، کار سینمایی و تلویزیونی دارد (۲۵ اثر). در نوع خودش جالب است.

الگوی سینمایی، خاطره سینمایی

علی انصاریان یک الگوی سینمایی جذاب داشت. خودش می‌گفت: «بزرگ‌ترین آدمی که از ورزش به سینما آمد و در آن موفق بود، محمد‌علی فردین است. او زمانی نایب‌قهرمان کشتی آزاد دنیا بود و بعد از ورود به سینما هم به یادماندنی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را بازی کرد و اسطوره شد.»خاطره سینما و فیلم دیدن هم که تا دلتان بخواهد داشت: «چیزی که می‌گویید مربوط به دوره راهنمایی بود.

همان موقع که در مدرسه و مسجد برای بچه‌ها فیلم نمایش می‌دادند. مثلا در مدرسه ما یکی دو تومان از بچه‌ها پول می‌گرفتند و آپارات‌ها روی پرده سفید برای ما فیلم پخش می‌کردند.

از همان‌ها که اگر شاگردی بلند می‌شد، سایه‌اش می‌افتاد روی پرده و بخشی را سیاه می‌کرد. بعد بچه‌های دیگر داد می‌زدند و می‌گفتند بشین! بیشتر فیلم‌های بروس‌لی مثل اژدها وارد می‌شود و خشم اژدها را من آنجا دیدم. دیدن این فیلم‌ها که تمام می‌شد، وسط حیاط مدرسه همه شروع می‌کنند همدیگر را زدن! وقتی به خانه برمی‌گشتم لباس‌هایم پاره بود و بدنم هم مثل بدن بروس لی، جای پنجه‌های خونی بود! دعوا کردن‌های من از آن موقع شروع شد.
واقعا تب و تاب سینما داشتم و تحت‌تاثیر فیلم‌هایی بودم که می‌دیدم.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها