فارغ از نبود امکانات احتمالی بسیاری از دانشجویان برای استفاده از فضای مجازی، برخی رشتههای دانشگاهی عملا تضاد آشکاری با مجازی بودن دارد.
بسیاری از رشتههای فنی و پزشکی به کلاسهای عملی و آزمایشگاهی نیاز آشکاری دارند و حالا که همهگیری کرونا باعث شده این کلاسها حذف شوند خیلیها از تبعات این حذفها نگرانند اما پیامدهای حذف کلاسهای کارگاهی و آزمایشگاهی دانشجویان بهویژه در رشتههای فنی و پزشکی چه میتواند باشد، آنهم درحالیکه همواره پیش از فراگیری کرونا هم بودند کارشناسانی که از مهارت محور نبودن حوزه آموزش عالی گلایه داشتند و آن را آفتی در نظام آموزش عالی کشور میدانستند.
آنها معتقدند آموزش محور بودن نظام دانشگاهی باعث بیگانگی فارغالتحصیلان در بازار اشتغال میشود و این نبود آشنایی تجربی در کار باعث شده مهارت آنها در شغلهایشان بهشدت افت پیدا کند. دانشگاهها هم معمولا در برابر این انتقاد، بحث همیشگی کاهش اعتبارات را پیش میکشیدند،اینکه قربانی اولیه این کاهش اعتبارات حذف کلاسهای آزمایشگاهی است، استدلال آنها در اولویت قرار دادن این حذف هم بهظاهر قابلتوجه و منطقی است، اینکه کارگاهها و آزمایشگاهها اعتبار بیشتری به لحاظ وسایل و تجهیزات طلب میکنند و همین کاهش اعتبارات باعث حذف این کلاسها شده اما پیامد این بیتوجهیها چیست؟ با تداوم این رویه چه اتفاقی خواهد افتاد و مهمتر اینکه آیا اصلا نگاه غالب آموزش دانشگاهی در ایران باوری به مهارتمحوری دارد یا معتقد است باید این نظام آموزش محور بماند؟
پزشکان بیتجربه و مهندسان بیمهارت
در دوره فراگیری کرونا بارها وزارت آموزش عالی بیانیههای مختلفی صادر کرده و در آن بارها کلاسهای دانشگاهی لغو یا برگزارشده است. در همه این اتفاقها اما کلاسهای آزمایشگاهی و عملی پای ثابت لغوها بوده است.همین تکرار در حذف اولیه کلاسهای آزمایشگاهی باعث شده برخی معتقد باشند نظام آموزش عالی کشور اعتقادی به این نوع کلاسها ندارد. حسن زیاری، رئیس پیشین دانشگاه پیام نور یکی از آنهایی است که قائل به این جریان است.
او میگوید نداشتن اطلاعات اجرایی و عملی دانشجویان یکی از نقاط ضعف فارغالتحصیلان است. نشانه او هم مقایسه سطح کار دانشجویان در بحث تئوری و عملی است. از سطح کیفی بالای مقالات و پژوهشها به باور او میتوان متوجه شد آنها هر چه در این حوزه خوب عمل کردهاند در بحث عملی ضعیف و بیتجربه هستند.
او به جامجم میگوید:«در سالهای اخیر این بحث نهتنها در حوزه تصمیمگیری بهنوعی رهاشده بلکه در حوزه اجرایی یعنی تجهیز آزمایشگاهها و تهیه مواد لازم برای برگزاری کارگاهها هم اعتباری تخصیص داده نمیشود. به این مفهوم که فارغ از مشکلات همهگیری کرونا به نظر میرسد برای بدنه مدیریتی نظام آموزش عالی هم تجهیز آزمایشگاهها و کارگاهها اولویتی ندارد.» اما حالا استدلال مهم تداوم این جریان همهگیری کروناست اما حسن زیاری تصریح میکند کرونا بهانه تازهای برای ادامه این سیاست است.
او به ما میگوید: «نشانه آشکار این رویه پیش از دوران کرونا هم مشهود است، بسیاری از دروسی که تجربههای عملی در آنها بسیار مهم است بهصورت واحدهای اختیاری عرضه میشده! واحدهایی که اتفاقا دانشجویان باید تجربههای عملی آن را بگذرانند نهتنها اختیاری شده که از حجم آنها هم کاسته شده است، یعنی واحدهای عملی و تجربی کم شده و همان تعداد باقیمانده هم اغلب بهصورت اختیاری عرضه میشود. این نوع نگاه به حوزه آموزش دانشگاه نه یک آفت که شاید یک خیانت باشد.»
به اعتقاد او، پیامد تداوم این جریان خودش را در بازار اشتغال نشان خواهد داد، یعنی نهتنها به تربیت پزشکان بیتجربه و مهندسان بیمهارت منجر خواهد شد بلکه در حوزه پژوهش هم به کاهش سطح کیفی مقالات علمی منجر میشود.
جریانی وجود ندارد
هرچند وزنه مخالفان این رویه سنگینتر است اما این جریان موافقانی هم دارد. یکی از آنها حسین خنیفر، رئیس دانشگاه فرهنگیان است. البته او هم توضیحمیدهد پیامدهای حذف کلاسهای آزمایشگاهی و کارگاهی بسیار است و تأثیرات سوئی دارد اما آن را جریان یا نوع نگاه یا سیاستی از پیش تعیینشده نمیداند.
او به جامجم میگوید: «اینکه فکر کنیم اینیک نگاه غالب در نظام آموزش عالی ماست، ذهنیت درستی نیست.» به باور رئیس دانشگاه فرهنگیان توجیه کمبود اعتبارات برای حذف دروس آزمایشگاهی هم از اساس اشتباه است، چراکه بودجه اغلب دانشگاهها تا ۵۰ درصد هم افزایش داشته است.
دانشگاه بهتنهایی مقصر نیست
در نظام آموزشی کشور اینکه نگاهی قائل به آموزش محور بودن است شاید عمومیت نداشته باشد اما بخش مهمی از نظام آموزشی کشور چه در حوزه آموزش عالی و چه پیش از دانشگاه معتقد به این باور است. بخشی از این نوع نگاه اما به فرهنگ عمومی کشور هم برمیگردد به این مفهوم که خانوادهها و گرایش خود دانشآموزان هم به سمت آموزشهای کم دردسر و زودبازده است.
محمد فاضل، کارشناس حوزه آموزش میگوید: «دانشآموزان از همان ابتدا به آموزش کم دردسر گرایش دارند، به این مفهوم که آموزشپذیر مجبور نباشد بهسختی بیفتد،زیرا آموزش عملی به مشارکت جدی نیاز دارد به همین دلیل گرایش به رشتههایی مثل حقوق و حتی مهندسیهایی که بیشتر شبیه مدیریت یک مجموعه است بیشتر میشود.»
حالا اگر قائل به چنین نگاهی باشیم چه کسانی آن را شکل دادهاند؟ آیا اینکه تمام بار تقصیرات را پای نظام آموزشی بنویسیم درست است؟
محمد فاضل معتقد است؛ «در گسترش این فرهنگ تنها نظام آموزشی تاثیر ندارد و عوامل دیگری هم در ایجاد چنین فرهنگی نقش دارند. بخشی از این عوامل ناآگاهی عمومی در این رابطه است و بخشی دیگر منفعت مالی جریانی است که از این ناآگاهی سود میبرد.»
خلاقیتی که تباه میشود
اعتبار نیست و رغبتی هم برای تشکیل کلاسهای کارگاهی و آزمایشگاهی وجود ندارد. نتیجه چه میشود؟ حسن زیاری معتقد است، نتیجه آن تربیت پزشکان بیتجربه و مهندسان بیمهارت خواهدبود. محمد فاضل اما برای نتیجهگیری این بحث نگاهی محاطتر به موضوع دارد.
به گفته او با تداوم این روند، اتفاقات تلخ مهمتری رخ میدهد، یکی از آنها این است که فرهنگسازی نمیشود.
او به جامجم میگوید: « ما رشتههایی داریم که دانشجو باید در عمل خیلی از مباحث آموزشی را تجربه کند. وقتی کار عملی انجام گیرد به نوعی فرهنگسازی میشود. به این مفهوم که وقتی دانشجو وارد کارگاه میشود با یک نوع فرهنگی مجزا از فرهنگ معمول آکادمیک رو به رو میشود. به این معنی که باید لباس کار بپوشد و با ابزار کار کند و... اما وقتی نظام آموزشی ما این تجربهها را به صورت شفاهی بیان کند، دانشجو عملا عاری از درک آن فرهنگ خواهدبود و این نقصی بزرگ است.»
قربانی دیگر تداوم این روند دانشجویان است. این کارشناس حوزه آموزش میگوید: «ما معتقدیم خلاقیت در سایه نیاز شکل میگیرد. خیلی از دانشجویان ما از ضریب هوشی بالایی برخوردارند اما وقتی این زمینه هوشی در حوزه عملی به کار گرفته نمیشود، عملا راه خلاقیت و ایدهپردازی از آنها سلب میشود. در حوزه عملی گاه اتفاقاتی به واسطه نوآوری دانشجویان میافتد که در صورت شفاهی دروس وجود ندارد. ضمن اینکه تجربههای عملی به دانشجو جزئیاتی را میآموزد که در کلاسهای درس از چشم اغلب آنها پنهان است.»
شاید در نگاه اول تاثیر چنین روندی خیلی به چشم نیاید اما به باور بسیاری از کارشناسان همافزاییها و تبادل اندیشه دانشجویان در محیطهای کارگاهی میتواند به کیفیت بهتر و شرایط مناسبتر در آینده صنعت کشور بینجامد؛ چرا که یکی از مشکلاتی که ما در صنعت و محیطهای تجاری و البته محصولات حاصل از اندیشهها با آن مواجه هستیم این است که دانشجویان ما تمایل زیادی برای حضور در کلاسهای کارگاهی و آزمایشگاهی ندارند.
وقتی پول تعیینکننده است
سوال مهمتر که شاید به نوعی پاسخ به آن گرهگشای این موضوع باشد این است که حالا چرا نظام آموزشی سعی در رفع این نقص نمیکند؟ شواهد نشان میدهد نه تنها تلاشی صورت نمیگیرد بلکه حالا با توجه به فراگیری کرونا مدیران برخی دانشگاهها اصرار به برگزار نکردن این کلاسها هم دارند. دلیل ابتدایی این امر را باید پای نبود اعتبارات بنویسیم. محمد فاضل هم معتقد است در این حوزه پول نقشی تعیین کننده دارد.
این کارشناس حوزه آموزش به جامجم میگوید: « مراکز غیردولتی یا بخش خصوصی به دلیل هزینهبر بودن این نوع آموزش رغبت کمتری به آن دارند. به هر حال ایجاد فضایی که دانشجویان بتوانند تجربههای عملی در آن کسب کنند به تجهیزات و تخصیص هزینهها نیاز دارد. در بخش دولتی هم این مولفه تحت عنوان کمبود اعتبارات بودجهای وجود دارد. آنها هم به دلیل کاهش احتمالی بودجهها رغبت کمتری در برپایی و اجباری بودن واحدهای عملی دارند. همهگیری کرونا هم اعمال این سیاست را به نوعی موجه جلوه دادهاست. به این مفهوم که حالا بهانهای به نام فراگیری کرونا هم در اعمال این سیاست شکل گرفتهاست.»
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد