کرونا امسال اجازه نداد سال تحصیلی، سال تحصیلی به معنی همیشگیاش باشد. همه تقصیرها هم حتما باید گردن کرونا باشد ولی به غیر از کرونا ضدونقیضهایی که گفته میشود، تصمیماتی که مُهر تایید میخورد اما زود مثل دانه برف آب میشود و صفبندیهایی که نرم و زیرپوستی درباره هر تصمیمی شکل میگیرد نیز بیتقصیر نیستند.
اگر مصوبه هفته قبل ستاد ملی مقابله با کرونا قرار بود اجرا شود از فردا (اول بهمن) دانشآموزان کلاسهای اول و دوم ابتدایی در مناطق زرد و آبی، همه دانشآموزان مدارسی که کمتر از ۵۰دانشآموز دارند و هنرستانیهای مناطق زرد و آبی که دروس عملی و کارگاهیشان لطمههای سختی خورده باید اول صبح در مدرسه حاضر میشدند.
دستورالعملهای بهداشتی این بازگشایی هم نوشته شده بود که ناگهان یک تصمیم زیر همه چیز زد، آن هم تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا که در واقع تصمیمی علیه تصمیم خودش بود؛ در واقع خودش گفت و خودش هم نقض کرد.
چرایش را نه گفتهاند و نه میشود قاطعانه دربارهاش قضاوت کرد بلکه فقط میتوان حدسزد در ستادملی لااقل میان وزارتخانههای بهداشت و آموزشوپرورش درباره بازگشایی مدارس اتفاقنظر وجود ندارد.
شواهد این تضاد فکری هم مهیاست، این که از یک سو معاون ابتدایی وزیر آموزشوپرورش میگوید شرایط سنی کلاس اولیها و دومیها به گونهای است که حتی پیشرفتهترین فناوریها هم نمیتواند جایگزین آموزش حضوری شود ولی فرمانده ستاد ملی مقابله با کرونا در تهران همان زمان از پرهیز از شتابزدگی در بازگشایی مدارس حرف میزند و دست آخر علیرضا رئیسی، سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا از کلمه به هیچوجه استفاده میکند و آبپاکی را روی دست همه میریزد و میگوید مدارس حتی برای پایههای اول و دوم ابتدایی به هیچوجه نباید به صورت اجباری برپا شود.
معنی اجباری نبودن را هم که همه خوب میدانیم چون مترادف است با نیامدن بچهها به مدرسه، همانگونه که شهریور امسال استقبال از مدرسه و شروع سال تحصیلی سرد بود.
اما مشهودترین بُرش از تضاد فکری و عملی این دو وزارتخانه دیروز در گفتوگوی مدیرکل دفتر آموزش متوسطه نظری آموزش و پرورش با تسنیم رو شد؛ جایی که عباس سلطانیان از شرایط بازگشایی دبیرستانها گفت.
او انگار که سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا آب پاکی را روی دست همه نریخته، توضیح داد که جمعیت دانش آموزی در ۲۸۴۱ دبیرستان کشور کمتر از ۵۰ نفر است که اگر در وضعیت آبی باشند، میتوانند از ابتدای بهمن برابر بخشنامه ابلاغی، کلاس های حضوری را دایر کنند.
این جملات شاید خواسته خیلیها در مناطق آبی باشد ولی علنا در تضاد با تصمیم ستاد ملی و نوعی دو دستگی در تصمیمات است.
اما چرا تصمیمات درحوزه بازگشایی مدارس مثل ابر بهارند و زود حالیبهحالی میشوند؟ مگر در ستاد ملی همه حرفها زده نمیشود و عصاره آن به شکل مصوبه درنمیآید؟ آیا ستاد به این نکته توجه میکند که نتیجه تصمیماتی که میگیرد و جوانمرگ میشوند فقط ایجاد سردرگمی و بلاتکلیفی است؟
بازگشایی بیماری زا البته ستادملی مقابله با کرونا که رهبریاش با وزارت بهداشت است، طبیعی است اگر بازگشایی مدارس را نخواهد. به احتمال زیاد از دید مسؤولان بهداشتی، زیر سقف مدارس ما، آموزش و سلامت با وجود کرونا نمیتوانند یکجا جمع شوند و در نتیجه سلامت قربانی آموزش میشود، موضوعی که آموزش و پرورشیها قبولش ندارند و چون از زاویه دیگر نگاهش میکنند، میگویند آموزش و سلامت هیچکدام نباید قربانی آن دیگری شود بلکه هر دو باید همپای هم پیش بروند.
محمدمحسن بیگی، مدیرکل دفتر سلامت و تندرستی وزارت آموزش و پرورش نیز حرفش دقیقا همین است و به ما گفت که خانوادهها بهجای نگرانی از بیماری باید به ارتقای سلامت بچهها کمک کنند و نکات بهداشتی را به آنها آموزش دهند تا آموزش وسلامت دوشادوش هم پیش بروند.
اما این جملات حالا حکم آب ریختهای را دارد که نمیتوان جمعش کرد و سر و سامانی به آن داد چون ستاد ملی مقابله با کرونا به هر دلیل تشخیص داده که باید مصوبهاش را تغییر دهد و حضور اجباری را به حضور اختیاری تبدیل کند. در این فضا اما عدهای فرصت را مناسب دیده تا از حقایقی بگویند که پیش از این کسی نه در آموزش و پرورش و نه در وزارت بهداشت تاییدش نمیکرد، موضوعی که به بیمارشدن دانش آموزان در چند مدرسه مربوط بود و در ماههای شهریور و مهر دل افکارعمومی لک میزد که تایید شود.
محمد طالبپور، رئیس بیمارستان سینا که یک سال است با کرونا مواجهه رخ به رخ دارد از گوشهای از حقایق پرده برداشته و دیروز به ایلنا گفته است که بازگشاییهای مدارس در اوایل سال تحصیلی بر افزایش ابتلای کرونا میان دانش آموزان، معلمان و افراد نزدیک به آنها تاثیر داشته اما شدت ابتلا در بچهها کمتر است و اغلبشان بیعلامت بودهاند ولی از همدیگر کرونا گرفتهاند و بیماری را به خانوادهها و بزرگترها منتقل کردهاند.
این انتقال، نگرانی کادر آموزشی مدارس نیز هست که خیلیهایشان در آشکار و نهان غرولند میکنند و از این که ممکن است جانشان بهخطر بیفتد، گله دارند؛ مخصوصا این که رئیس بیمارستان سینا گفته است رصدها نشان میدهد که تا بهحال بین هر پیک کرونایی سه فاصله با طول چهار تا شش هفته داشتهایم که اگر بخواهیم واقعگرا باشیم، باید اواخر بهمن ماه منتظر پیک چهارم باشیم.
حمید عمادی، عضو کمتیه علمی ستاد ملی مقابله با کرونا نیز با همین ریتم اظهارنظر کرده و دیروز در گفت و گو با ایسنا نسبت به برخی بازگشاییهای عجولانه از جمله آغاز به کار مدارس هشدار داده که در غائله بازگشایی مدارس فقط سنبه وزارت بهداشت را پر زورتر میکند.
اما اینها همه درست، خطر جدی است و میدانیم که سونامی کرونا در کمین نشسته، ولی سوال ما این است که چرا درباره بازگشایی مدارس ناگهانی تصمیم گیری میشود و تصمیمات تا ۱۸۰ درجه با هم مغایر میشوند، آن هم ظرف چند روز و اینچنین گیج کننده.
ما میخواهیم مدرسه دایر باشد
خبر بازگشایی مدارس و حضور جمعی از دانش آموزان در مدرسه برای خیلیها خوشحال کننده بود و برای خیلیها اسباب ناراحتی. در گروه دوم میدانیم که بسیاری از خانوادههای هراسان از کرونا و برخی معلمان و مدیران میگنجند که به دورکاری و آموزش مجازی عادت کرده اند و خواهان تغییر شرایط نیستند.
یکی از معلمان در حاشیه تهران حتی به ما میگوید مدیر دبستانشان از بخشنامه بازگشایی مدرسه ناراحت شده بود و وقتی بخشنامه تغییر کرد و اجبار، اختیار شد، او به مراد دلش رسید.
یکی از اولیای دانش آموزی هنرستانی در تهران نیز به ما میگوید با این که حضور هنرستانیها برای دروس عملی و کارگاهی در مدرسه اختیاری است ولی مدیر مدرسه از این اختیاری بودن هم استقبال نمیکند و با یادآوری نکاتی مثل این که هوا سرد است و باید پنجرهها را باز کنیم و بچهها سرما میخورند، کوشیده تا رای خانوادهها را بزند.
یک دانش آموز دختر هنرستانی که رشته کامپیوتر میخواند نیز به ما گفت که چون معلمهایشان در فضای مجازی خوب درس نمیدهند و هیچ فیلم آموزشی از خودشان بارگذاری نمیکنند، او مایل است به مدرسه برود ولی هنرستانشان در لفافه روی خوش به این قضیه نشان نداده است.
اما درهمین ایران خودمان که در نقاط مرفه و برخوردار، یکعده به حق نگران سلامتی مردماند و بازگشایی مدارس را خطرناک میدانند، هستند کسانی که معتقدند خطر دقیقا از درهای بسته مدارس شروع میشود. اینها معلمان مناطق محروم کشورند که درد محرومیت از ابزارهای هوشمند آموزشی را به درد بستهبودن مدارس گره میزنند و از بیسوادی بچهها مینالند.
یکی از این معلمها که دلش را به بازگشایی مدارس خوشکرده بود و برای جبران عقبماندگیهای درسی بچهها برنامه داشت به ما میگوید تصمیم جدید آب سردی بود که روی او ریخته شد. با این حال او میخواهد یک تنه به نفع آموزش دانش آموزانش در بیابانهای سیستان مدرسهاش را دایر کند و با رعایت همه موازین بهداشتی، بچهها را گروه گروه به مدرسه بیاورد چون میگوید دانشآموزان ابتداییاش هیچکدام چیزی یاد نگرفتهاند.
این معلم البته تهدید هم شده است و خانوادهها به وی اخطار دادهاند که اگر بچهای در مدرسه بیمار شود همه از چشم او خواهند دید ولی با این حال این معلم که بی سوادی دانش آموزان رنجش میدهد تهدیدها و اخطارها را به جان خریده است.
در یکی از روستاهای اطراف تهران که وضعیت کروناییاش زرد است نیز یک مدرسه تصمیم گرفته دانش آموزان پایه ششم را شیفتبندی کرده و به نوبت به مدرسه بیاورد مخصوصا آنهایی که یا گوشی هوشمند نداشتند و یا سر به هوا بوده اند و بهندرت آنلاین میشدند.
معلم این مدرسه به ما میگوید بعضی از بچههای کلاس ششم فوق العاده بی سوادند و حتی در خواندن و نوشتن و چهارعمل اصلی ریاضی مشکل دارند، بچههایی که باید آموزش حضوری ببینند، آن هم نه هفتهای یکی دو جلسه که مدیر تعیین کرده بلکه مثل قبل و با آموزشی مداوم.
اگر میگوییم پرونده بازگشایی مدارس در کشورمان مثل جگر زلیخا ریشریش و مستاصل و حیران است علتش حرفهایی است که زده شد و تناقض گوییهایی است که شنیده شد.
نمیدانیم امروز چه تصمیمی گرفته میشود ولی میدانیم هر مصوبهای هم که از ستاد ملی درباره مدارس بیرون بیاید یک عده از معلمان و مدیران در مصاف سلامت و آموزش، جانب آموزش را میگیرند، مثل ۱۲۹۲ دبیرستان شهری و ۱۵۴۹ دبیرستان روستایی که اجازه دارند به خاطر کم جمعیت بودن از فردا دایر باشند و نیز مدارسی که در این دایره نمیگنجند ولی صلاح میدانند آموزشها را حضوری دنبال کنند.
مریم خباز - جامعه / روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی میرزابیگی، در گفت و گو با «روزنامه جامجم»: