معرفی کتاب

جرعه ای از دریای حضرت زهرا در "۱۸ ساله"

۱۸ روایت از عرفات حضرت زهرا(س) تا مطاف فاطمیه
کد خبر: ۱۳۰۱۴۵۸

به گزارش سرویس فرهنگی جام جم آنلاین ، وقتی به تاریخ صدر اسلام می‌نگریم می بینیم که تا چه اندازه حق و باطل به هم آمیخته شده است.چگونه برخی از حقایق از صفحه تاریخ حذف گردیده و برخی اباطیل که هرگز وجود خارجی نداشته اند ، به آن اضافه گردیده اند.در پاره‌ای از مسائل نیز آنقدر اقوال مختلف و متناقض به هم تنیده اند که خوانندگان تاریخ را دچار سردرگمی کرده و عینک بدبینی را به دیدگانش می‌نشاند.تعصب شدید ای که برخی از اهل حدیث و تاریخ در معتقدات پوچ و بی اساس خود داشته اند باعث شد که به جرات و جسارت و به‌راحتی حقایق را کتمان نموده و باطل ها را بر صفحه کتب تاریخ و جوامع حدیثی خود بنشانند.

درباره کتاب

از آنجا که مهمترین حادثه پس از رحلت رسول خدا جریان غصب خلافت و به دنبال آن هجوم به خانه نبوت و شهادت بانوی عالمین حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام است ، و همین بخش از تاریخ اسلام به شدت مورد تهاجم و تحریف قرار گرفته است در این مختصر به بررسی حقایق تاریخی مربوط به آن پرداخته شده. البته محققان بزرگی در عالم اسلام به تفصیل به تبیین حقایق پرداخته‌اند ، و این نوشتار بیشتر در حکم خلاصه ای از پژوهش های ارزشمند ایشان می باشد.

جرعه ای از دریای حضرت زهرا در

این کتاب به ۱۸ بخش تقسیم شده است عددی بر گرفته از عمر ۱۸ ساله حضرت امّ ابیها (علیهاسلام) که تحریف گران تاریخ حتی از تحریف آن نیز دست بر نداشته و سن طبیعی حضرتش را به گونه های دیگری نیز نقل کرده اند.آغازگر هریک از این بخش‌های ۱۸ گانه نیز روایتی است از معارف فاطمی تا با وقوف بر آستان آن صدیقه کبرا علیهاسلام از عرفات وجود والایش کسب معرفت نماییم.
بی تردید آن گاه می توانیم به عمق فجایع فاطمیه و حوادث آن روز های تاریک تر از شب پی ببریم که ابتدا بفهمیم حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام که بود؟! تا سرور زنان عالم را نشناسیم، نخواهیم فهمید که ظلم و جنایت و جراحت بر جسم و جان آن پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه معنایی دارد ؟؟
هر چند که شناخت ناقص ما از آن انسان کامل ، مانند آن است که از پنجره های کوچک به جهانی پهناور نظاره کنیم.گویا از دریچه دیدگان خویش آسمان را می نگریم.مگر پهنای کوچک چشمان ما چه اندازه از پهنه آسمانها را در بر می گیرد؟!
اما به‌هرحال ؛
آب دریا را اگر نتوان کشید /
هم به قدر تشنگی باید چشید.

بخشی از متن کتاب

ام ابیها هایش می خواندند یعنی مادر پدرش. آری؛ او برای پدرش مادری ها کرده بود. در تمامی آن سالهای دشوار پس از وفات مادرش خدیجه ، در تمامی آن تنهایی ها ، تهدیدها ، مجروح شدن ها و ... و ... و ... او همچون مادری مهربان تسکین قلب بابا بود و تیمار زخم‌های بسیارش.
همه دیده بودند که وقتی در کنار خانه ی کعبه آلودگی بر سر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ریختند و کسی جرات دفاع از آن رحمة للعالمین را نداشت ، دخترکی ماهپاره با شکوه و جلالی که مظهر اُبهت و جلال الهی بود قدم به مسجدالحرام می گذاشت؛ بر سر آن سفلگان فریاد می‌زد و نابخردی شان را که جوشیده جهل و ضلالت درونشان بود توبیخ می نمود ، آلودگی از سر پدر پاک می‌کرد ، پدر را از سجده در پیشگاه رب العالمین بلند می‌کرد و با خود به خانه می برد.او بود که در جریان جنگ احد، خون از رخسار پدر پاک می‌نمود و دارو بر زخم صورت ایشان می‌گذاشت.او بود که در ایام حفر خندق و جنگ احزاب ، در آن روزهای دشوار مدینه که مسلمانان در فقر شدیدی دست و پا می زدند ، پس از چند روز گرسنگی توانست برای حسن علیه السلام و حسینش علیه السلام اندکی نان طبخ کند.
به سرعت خود را به پدرش رساند و قسمتی از آن نان را به محضر پدر تقدیم نمود، وقتی آن خاتم رسولان صلی الله علیه و آله و سلم لقمه‌ی در دهان نهاد ،فرمود: این اولین لقمه ای است که پدرت پس از سه روز در کام خود می دهد.صبحی از آن روزها که در کنار پدر زندگی میکرد، دیدگان آن برگزیده خدا را بارانی یافت. چهره حزین و گریان پدر بیقرارش کرده بود. هرچه از علت اشک های ایشان جویا شد ،پاسخی نشنید، اصرار هم بی فایده بود.گویا پدر می دانست که آنچه سبب حزن و بکای ایشان شده، بیش از آن، قلب مهربان آن راضیه مرضیه علیهاسلام را به درد خواهد آورد.
مصیبتی دیدگان رحمة للعالمین را گریان کرده بود که قرن ها همه چشم ها بر آن خواهند گریست. فاطمه که جز اشک از پدر پاسخی نمی شنید ،عرض داشت : « لَا آکُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّی تُخْبِرَنِی »تا به من نگویید چیزی نمی خورم و نمی آشامم .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که دیگر چاره ای نداشت ، لب گشود و چنین خبر داد که جبرائیل علیه السلام، برایم تربتی آورده که یک روز، فرزندی بر آن خاک کشت خواهد شد. این در حالی بود که هنوز حسین علیه السلام، به سرای طبیعت قدم نهاد بود.
فاطمه علیهاسلام که خود امتحان شده وادی بلا بود و داغدار مصیبت کربلا ، تسکین قلب پدری بود که عزادار بزم عزای قتیل العبرات گردیده بود.آری؛ او، ام ابیها بود، مادر پدرش، بر تمامی آن دشوارترین سالهای طلوع اسلام و شاید این کنیه، ریشه در آفرینش نیز دارد. آنجا که روح بلند ابیها ، برای ما سوی الله مادری کرده است.مرحله ای از هستی، که درکش از اذهان مانوس بلکه مستغرقِ در طبیعت ما، بسی دور است.
این سخن بگذار تا وقت دگر...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها