به گزارش جام جم آنلاین به نقل ستاره ، قطعه یک قالب شعری است که از قسمتی از شعر قصیده برداشته شده و این قالب شعری در تمام دورهها رواج داشته است. از قالب شعری قطعه میتوان برای ادبیات طنز و هجو نیز استفاده کرد. مست هوشیار از اشعار پروین اعتصامی و ضلال مبین از اشعار ملک الشعرای بهار را میتوان از قطعههای معروف دوره معاصر دانست. در ادامه بیشتر به معرفی این قالب شعری میپردازیم.
قالب شعری قطعه
این قالب شعری را به این خاطر قطعه مینامیم که به نظر میآید قطعهای از یک شعر قصیده است. علاوه بر این میتوان گفت از این قالب شعری برای بیان موضوعاتی که باید به نثر بیان شود هم استفاده میشود؛ مانند موضوعاتی که از قبل به آن اندیشیده شده است؛ مثل حسبه حال، خاطره. البته این کار مربوط به زمانی است که در ادبیات آن زمان، بیان منظومات در قالب نظم نسبت به نثر برتری داشت. (به مرور زمان قالب نظم برتری خود را از دست داد)
زمان پیدایش این قالب شعری به قرن سوم که زمان پیدایش شعر فارسی نیز بوده است برمی گردد؛ چرا که در اشعار رودکی شعرهای زیبایی با این قالب دیده میشود. نکتهای که قابل توجه است این است که هیچ کدام از شاعران بزرگ ما به قطعه سرایی مشهور نیستند و این قالب شعری جزء رشته اصلی کاری آنها نبوده است. اما به صورت پراکنده میتوان در اشعار و دیوانهای شعر بسیاری از شاعران، این قالب شعری را دید. از جمله شاعرانی که شعر قطعه معروفتری دارند میتوان به انوری، ابن یمین، سعدی، ملک الشعرای بهار و پروین اعتصامی اشاره کرد.
ساختار و شکل قالب شعری قطعه
میتوان گفت به مجموعهای از بیتهایی که بر یک وزن و قافیه هستند، قالب شعری قطعه میگویند. تعداد بیتهای این قالب شعری حداقل ۲ و حداکثر ۱۵ بیت است، اما در بعضی اشعار به ۵۰ بیت و بیشتر هم رسیده است. قطعه دارای مطلع مصرع نیست؛ یعنی قافیهای که در آخر بیت اول آغاز شده در مصرع اول نیامده است. ساختار این قالب شعری به اینگونه است که مصراعهای زوج هم قافیه هستند و از ابتدای شعر تا آخر دارای وحدت موضوعی هستند. ساختار قالب شعری قطعه به صورت زیر است.
————————— —————————○
————————— —————————○
————————— —————————○
چند مثال از قالب شعری قطعه
قطعهای از پروین اعتصامی
آن نشنیدید که یک قطره اشک
صبحدم از چشم یتیمی چکید
برد بسی رنج نشیب و فراز
گاه در افتاد و زمانی دوید
گاه درخشید و گهی تیره ماند
گاه نهان گشت و گهی شد پدید
عاقبت افتاد به دامان خاک
سرخ نگینی به سر راه دید
گفت که ای پیشه و نام تو چیست
گفت مرا با تو چه گفت و شنید
من گهر ناب و تو یک قطره آب
من ز ازل پاک تو پست و پلید
دوست نگردند فقیر و غنی
یار نباشند شقی و سعید
اشک بخندید که رخ بر متاب
بی سبب از خلق نباید رمید
داد بهر یک هنر و پرتوی
آنکه در و گوهر و اشک آفرید
من گهر روشن گنج دلم
فارغم از زحمت قفل و کلید
پرده نشین بودم ازین پیشتر
دور جهان پرده ز کارم کشید
برد مرا باد حوادث نوا
داد تو را پیک سعادت نوید
من سفر دیده ز دل کردهام
کس نتوانست چنین ره برید
آتش آهیم چنین آب کرد
آب شنیدید کز آتش جهید
من بنظر قطره به معنی یمم
دیده ز موجم نتواند رهید
همنفسم گشت شبی آرزو
همسفرم بود صباحی امید
تیرگی ملک تنم رنجه کرد
رنگم از آن روی بدینسان پرید
تاب من از تاب تو افزونتر است
گر چه تو سرخی بنظر من سپید
چهر من از چهره جان یافت رنگ
نور من از روشنی دل رسید
نکته درینجاست که ما را فروخت
گوهری دهر و شما را خرید
کاش قضایم چو تو برمیفراشت
کاش سپهرم چو تو برمیگزید
قطعه کدوبن از انوری
نشنیدهای که زیر چناری کدوبنی
بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست
پرسید از چنار که توچند روزهای؟
گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است
خندید پس بدو که من از تو به بیست روز
برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟
او را چنار گفت که امروز ای کدو
باتو مرا هنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!
سخن آخر
از دیگر ویژگیهای قطعه میتوان به بکار بردن زبان محاوره در سرودن اشعار اشاره کرد. چراکه برای بیان حرفی معلوم، آن هم با مؤثرترین صورت به این زبان محاوره نیاز است. باتوجه به اینکه در قالب قطعه به بیان موضوعی واحد پرداخته شده است، در تمام بیتهای قطعه یک توالی منطقی وجود دارد و بیتها به دنبال یکدیگر هستند.