در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
همین بود که دست انداخته بودند به خاک ما؛ به خرمشهر که آنموقع عروس شهرهای ایران بود از آبادی و رونق؛ خرمشهری که روزهای حضور نیروهای بعثی، خونینشهر بود و بعد از رفتنشان تلی از خاک؛ چشم تا چشم ویرانی! حالا حتی اگر 38 سال هم از آزادسازی خرمشهر گذشته باشد، مردم این شهر هنوز زیر سایه جنگ نفس میکشند.
انگار جنگ در خرمشهر زنده باشد ما اما این بار خرمشهر و روزهای مقاومتش را از یک زاویه دیگر میبینيم.
خودمان را میرسانیم به بلوار مقاومت و بعد در حاشیه کارون در بلوار ساحلی این شهر، به موزه جنگ خرمشهر میرسیم؛ بنایی پر از خاطره که حالا مدتهاست جنگ و یادگارهایش را در دل خود جای داده؛ انگار جنگ آمده و خزیده باشد زیر سقف این بنای قدیمی و خودش را بین اشیا و وسایل موزه نشان بدهد؛ آنوقت در و دیوار موزه، از همان ابتدای ورود گواهی بدهند به استقامت و رشادت مردمی که شهرشان حدود 19 ماه اشغال بود؛ 19 ماه پایداری، 19 ماه گلوله و تانک، 19 ماه خون و شهادت.
ما این موزه را به همراهی عباس حربی میبینیم؛ یکی از راویان موزه که در خرمشهر به دنیا آمده و از روزهای ابتدایی جنگ و روزهای اشغال آن خاطره زیاد دارد؛ آنقدر که بگوید من و خیلی از همنسلیهایم در جنگ بزرگ شدیم، که بگوید خانوادهاش آخرین خانوادهای بودند در محله کوی طالقانی آن روزهای خرمشهر که بالاخره خانه را رها کردند، آن هم درست وقتی که عراقیها رسیده بودند به دیوارهای پشتی خانه. حضوری که تا غروب چهارم آبان 1359 ادامه داشت؛ تا زمان اشغال خرمشهر.
خودروهای عمودی! خودروهایی کاشته شده در دل خاک!... بخواهید یا نخواهید در موزه جنگ خرمشهر، این خودروها که به ردیف پشت هم ایستاده اند قبل از خیلی چیزهای دیگر رد نگاه بازدید کنندهها را میدزدند؛ خودروهایی که یادگار همان روزهای اشغال هستند و حربی درباره اش میگوید:« عراقیها وقتی خرمشهر را اشغال کرده بودند برای اینکه شهر را از دست ندهند موانع زیادی در شهر ایجاد کردند، از میدان مین گرفته تا حفر خندق و کانال و ساخت سنگر. همه اینها به خاطر این بود که به هرنحوی شده خرمشهر را نگه دارند. یکی از این موانعی که در شهر ایجاد کرده بودند همین ماشینها بودند. آنها ماشین های سوختهای را که از مردم شهر جا مانده بود یا ماشین های سوخته گمرک خرمشهر را به عنوان مانع به صورت عمودی در قسمت های مختلف شهر در زمین کاشته بودند تا هیچ فضای بازی در شهر برای فرود چترباز یا هلیکوپتر وجود نداشته باشد. لابه لای این ماشینها تیر آهن گذاشته بودند و دورشان هم میدان مین بود! یعنی یک کمربندی درست کرده بودند برای جلوگیری از ورود نیروهای ایرانی.»
«جئنا لنبقی»! عراقیها آمده بودند که بمانند و این شعار را حتی روی دیوار موزه جنگ خرمشهر هم نوشتهاند. جملهای که حاشیههایش پر است از اسامی نیروهای عراقی، اینکه از کجا اعزام شدهاند و اهل کدام شهرند. آنوقت رد یک نوشته به سلیمانیه میرسد و رد یکی دیگر به فلوجه!
نوشتههایی به زبان عربی که در روزهای آزادسازی خرمشهر و حضور نیروهای ایرانی، با دیوارنبشتههایی به زبان فارسی همسایه شدند؛« این دیوار در اصل در سالن اشغال خرمشهر قرار دارد که ما آن را به همان شکل حفظ کردیم؛ یعنی هم خطوط فارسی هست هم عربی، هم از رزمندههای ایرانی هم از عراقیها! آثار بهجا مانده از زمان اشغال هم همینجا دیده میشود.»
جنگ است و قصه رشادت رزمندهها و فرماندهانی که برای کلمه ایثار هزار معنی جدید میسازند. در خرمشهر هم هنوز خیلیها وقتی یاد جنگ و فرماندههایش میافتند، ذهنشان پر میکشد سمت محمدجهان آرا؛ همان «ممد نبودی ببینی ِ شهر آزاد گشته.»
پس عجیب نیست که در موزه جنگ خرمشهر هم ویترینی باشد برای نمایش یادگارهای به جا مانده از این فرمانده جوان و فرماندهان شهید دیگر :« ما اینجا یک سری لباس، فانوسقه و وسایل انفرادی فرماندهانی مثل شهید سپهبد صیاد شیرازی را داریم و همین طور لباسی که از طرف همرزمان شهید جهان آرا به موزه اهدا شده و منسوب به ایشان است.»
حکایت خرمشهر و نخلستان هایش در روزهای پیش از آغاز جنگ حکایت سرسبزی بود و آبادی. حکایتی که وقتی به اشغال این شهر رسید، رنگ عوض کرد و راوی موزه درباره اش میگوید:« حدود 90 درصد نخل های خرمشهر در زمان اشغال و در روزهای جنگ از بین رفت، این نخلستانها تبدیل شدند به زمین هایی خشک با درخت هایی که هیچ نشانی از سرسبزی نداشتند. به خاطر همین ما آمدیم در موزه فضایی را ایجاد کردیم که نشان دهنده همان نخلها باشد.»
نخل های سربریده خرمشهر، نخل هایی بودند که یا گلوله خورده بودند یا ترکش، حتی بعضیهایشان عمدا سربریده شده بودند تا باز تبدیل شوند به یکی از موانع عراقیها برای مقابله با نیروهای ایرانی:« نیروهای عراق عمدا نخل های زیادی را سربریده و برهنه میکردند تا شبیه تیرآهن هایی فرورفته در دل زمین بشوند و برای فرود چتربازها خطرناک باشند.»
موزه جنگ خرمشهر یادگاری از هشت سال جنگ در خرمشهر مخصوصا دوران اشغال این شهر توسط نیروهای بعثی عراقی است. ساختمان موزه که با نام مرکز فرهنگی دفاعمقدس هم شناخته میشود سال 1309 تکمیل شده و راوی این موزه دربارهاش میگوید: « ساختمان این موزه دفتر کمپانی جنرال آفیس بود، یعنی دفتر مرکزی نفت انگلیس که سال 1294 کار ساختش شروع و در سال 1309 تمام شده بود. از همین تاریخ هم تا اسفند 1329 به عنوان دفتر کمپانی شرکت نفت جنرال آفیس کاربری داشت تا زمانی که نفت ملی شد و بعد از رفتن انگلیسیها، تبدیل شد به اولین دفتر مرکزی شرکت ملی
نفت ایران.»
بعد از اشغال خرمشهر اما سرنوشت دیگری در انتظار این ساختمان بود و خیلی زود تبدیل شد به یکی از مقرهای اصلی حملات تکتیراندازهای عراقی در ساحل کارون به سمت رزمندگان ایرانی:« در تمام روزهای اشغال خرمشهر اینجا مقر عراقیها بود چون این ساختمان مستحکم بود و دید خوبی هم به منطقه داشت، مخصوصا به کارون و مردمی که طرف کارون هنوز مقاومت میکردند؛ انگار که ساختمان موزه سنگر عراقیها باشد.»
اما بعد از آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس و سوم خرداد 1361 ، این ساختمان هم آزاد شد و روزهای بعداش با خاطره حضور نیروهای خودی گذشت: « بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد، اینجا تا آخر جنگ یکی از مقرها و عقبههای رزمندگان اسلام بود.»
حکایت روزهای بعد از جنگ برای این ساختمان پرخاطره، تبدیل شدن آن به موزهای بود که یادمانهای جنگ را در دل خودش جای بدهد؛ موزهای که بهطور رسمی از سال 1375 با چهار سالن آزادسازی، بازسازی، اشغال و مقاومت کارش را شروع کرد.
حدود 19 ماه حضور نیروهای عراقی در خرمشهر، چهره شهر را تغییر داد؛ عراقیها بیش از
70 درصد مناطق مسکونی و زیربناهای خرمشهر را کاملا ویران کرده بودند و خرمشهر بعداز آزادی تلی از خاک بیش نبود! این وسط اما در همان روزهای اشغال شهید بهروز مرادی که مسؤول تبلیغات سپاه خرمشهر بود به همراه یکی از بچه های عکاس، از بالای یک ساختمان چهارطبقه در روزهای اشغال تصویری را ثبت کردند که حالا به نمایی کامل از خرمشهر اشغالی تبدیل شده است. تصویری که الان خیلی از بازدید کنندهها مقابلش میایستند و با آن سلفی میگیرند تا یادشان باشد خرمشهر، چطور خونین شهر شده بود.
از خرمشهر در روزهای تخریبش یک ماکت بزرگ هم در قسمتی دیگر از موزه به چشم میخورد؛ ماکتی که در نزدیکی ماکت عملیات بیت المقدس یا الی بیت المقدس قرار گرفته تا روایتگر رشادتی جانانه باشد برای پس گرفتن نگین آن روزهای شهرهای ایران از دست نیروهای بعث عراق.
مینا مولایی - ایران / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد