گفت‌وگو با مسعود معینی‌پور، مدیر شبکه چهار به بهانه بیست و پنجمین سال تولد این شبکه

می‌خواهیم خاطرات جدیدی بسازیم

چندی پیش شبکه چهار سیما بیست‌وپنجمین سالگرد تاسیس خود را پشت سر گذاشت؛ شبکه‌ای که سال‌های پرفراز و فرودی را سپری کرده و در دو سال گذشته بیشتر از گذشته جریان ساز بوده است. اما در شبکه چهار چه می‌گذرد و چه تحولاتی در آن جریان دارد؟ برای بحث پیرامون تحولات این شبکه با دکتر «مسعود معینی‌پور» مدیر شبکه چهار بعد از قریب دو سال و نیم به گفت‌وگوی تفصیلی نشستیم.
چندی پیش شبکه چهار سیما بیست‌وپنجمین سالگرد تاسیس خود را پشت سر گذاشت؛ شبکه‌ای که سال‌های پرفراز و فرودی را سپری کرده و در دو سال گذشته بیشتر از گذشته جریان ساز بوده است. اما در شبکه چهار چه می‌گذرد و چه تحولاتی در آن جریان دارد؟ برای بحث پیرامون تحولات این شبکه با دکتر «مسعود معینی‌پور» مدیر شبکه چهار بعد از قریب دو سال و نیم به گفت‌وگوی تفصیلی نشستیم.
کد خبر: ۱۲۶۵۸۱۹
معینی‌پور متولد سال 1359 و در زمره مدیران جوان رسانه ملی است که در 15 سال گذشته فعالیت‌های مختلف علمی و رسانه‌ای را تجربه کرده است.
او علاوه بر فعالیت‌های متعدد علمی و پژوهشی، استاد دانشگاه و عضو هیات‌علمی دانشگاه باقرالعلوم است.

شما با چه تحلیلی از عقبه شبکه چهار، سکان مدیریت آن را در دست گرفتید و تا به امروز، چقدر از برنامه تحول شما محقق شده است؟

تاسیس «شبکه چهار» را باید در چارچوب تحولات فرهنگی‌ای ارزیابی کرد که پس از دوران دفاع مقدس در جامعه ما پدید آمد. از ابتدای دهه 1370 جامعه ایرانی نیازهای تازه‌ای در حوزه فکر و فرهنگ از خود نشان داد و پایان جنگ، فرصت تازه‌ای را فراهم کرد تا یک دوره انبساط فرهنگی در کشور شکل بگیرد. فارغ از نزاع‌هایی که درباره «توسعه فرهنگی» در این دوران وجود دارد، جامعه و نخبگان در حال خلق مناسبات تازه‌ای بودند. مثلا، در تحولات مطبوعاتیِ همین دوران، شاهد انتشار مجلاتی مانند «کیهان فرهنگی»، «کیان»، «کلک»، «آدینه»، «کیهان اندیشه»، «مشرق»، «صبح» و... بودیم یا در حوزه کتاب و نشر نیز گفتمان‌های فکری متعددی شروع به عرضه آرا و عقاید خود کردند؛ در سیاست و فرهنگ عمومی نیز مناسبات دهه 1370 بسیار متفاوت با دوره‌های پیشین بود. طبیعتا تلویزیون نمی‌توانست از این تحولات برکنار بماند و تاسیس شبکه چهار سیما به عنوان رسانه‌ نخبگانی یک حرکت پیشرو به‌شمار می‌رفت؛ رسانه‌ای که بتواند مسائل عمومی و نیازهای جامعه را از نگاه نخبگانی تجزیه و تحلیل کند و برای آنها، پاسخی درخور و دارای اعتبار علمی و معرفتی بیابد.

خب، همه می‌دانیم که تاسیس و راهبری یک شبکه تلویزیونی اندیشه‌ای و رسانه فکری پرمخاطب، خود یک چالش جدی است و فورا این پرسش مطرح می‌شود که شبکه‌ای چون شبکه چهار، چگونه می‌تواند «مخاطب‌سازی» کند یا به جذب بیننده بپردازد. به گمان من، کارنامه شبکه چهار از زمان تاسیس در نیمه اول دهه 70 تا امروز که 25 سال از آن می‌گذرد، به رغم همه نقدهایی که شاید بتوان به همه دوره‌ها نیز داشت، گویای یک ظرفیت در فضای رسانه و یک تشنگی در میان جامعه است. کافی است برنامه‌هایی را که در حافظه عمومی مردم ماندگار شدند، مرور کنیم؛ برنامه‌هایی مثل گنج دوران، راز، چراغ مطالعه و... که در دهه‌های مختلف در این شبکه بالیدند و پرمخاطب شدند. بنابراین، این تحلیل به‌تدریج قوت گرفت که می‌توان یک رسانه فکری و علمی یا شبکه اندیشه‌ای موفق داشت که مخاطبانش نیز از دایره نخبگان فراتر رود...

اما به نظر می‌رسد از اوایل دهه 1390 شبکه چهار دچار چالش‌هایی در زمینه جذب مخاطب و همچنین حفظ برندهای محبوب خود نیز شده بود. شاید شما به این دلیل که سال‌های پیش از مدیریت بر شبکه، در شبکه‌ چهار برنامه‌ سازی می‌کردید‌، بتوانید ارزیابی دقیق‌تری – با نگاه از درون- ارائه کنید. چه اتفاقی افتاد که کم‌کم یک باور عمومی شکل گرفت که شبکه چهار در حال از دست دادن مخاطبان خود است؟

البته رسانه‌های مرجع در طول دوره دراز فعالیت خود دچار اوج و فرود می‌شوند و هیچ رسانه‌ای همیشه در نقطه اوج نمی‌ماند، اما درباره این پرسش می‌توان به‌طور بسیار خلاصه، یک آسیب‌شناسی ساختاری و یک ارزیابی عمومی ارائه کرد. از پایان دهه 1380 کشور ما با یک انقلاب رسانه‌ای مواجه شد که ناشی از تحولات در حوزه روزنامه‌نگاری، سربرآوردن دیجیتالیسم و ظهور قدرتمندِ شبکه‌های اجتماعی بود. از سوی دیگر، جامعه‌، نخبگان و حاکمیت با پرسش‌های تازه و مسائل جدیدی مواجه شدند که اقتضای دهه چهارم انقلاب اسلامی بود. از سوی دیگر از دل شبکه چهار، شبکه‌های مستند، آموزش و سلامت متولد شدند و ظرفیت‌های رقابتی شبکه چهار هر روز فوق‌العاده تخصصی‌تر می‌شد و از دیگر سو به مرور زمان ساخت تله‌فیلم، سریال و تله‌تئاتر در شبکه چهار طی سال‌های آغازین دهه 90 متوقف شدند.

در واقع، شبکه چهار به‌عنوان یک رسانه فکری باید به بازیابی نقش خود می‌پرداخت و استراتژی تازه‌ای را منطبق بر روح زمانه برمی‌گزید. شاید بتوان نقد کرد که این دوره گذار در دهه 90، بیش از حد طول کشید، اما افرادی نیز بودند که به ارزیابی از چگونگی تحول در شبکه چهار اعتقاد داشتند. برنامه تحول در دوره ما نیز که در ابتدای گفت‌وگو مورد سوال شما بود، این ارزیابی‌ها را مدنظر داشت. اضافه کنید بر این فضا مواجهات عمومی مدیران و تصمیم‌سازان ارشد سازمان را که در دوره‌ای به گسترش حوزه سرگرمی در رسانه بیشتر توجه کردند و این امر خود به خود گامی به‌سوی بی‌توجهی به جنس فعالیت‌های شبکه چهار سوق می‌داد.

با این ارزیابی‌ها چه اقداماتی را در این دو سال برای افزایش مخاطبان عمومی شبکه چهار انجام دادید؟

طیف متنوعی از اقدامات را آغاز کردیم. ابتدا در چند مرحله، برنامه بازسازی بصری شبکه را آغاز کردیم که امسال به فاز نهایی خود می‌رسد؛ از تغییر ساختار گرافیکی و یونیفرم شبکه تا ارتقای کیفیت دکور و گرافیک و فرم بصری برنامه‌ها و... از جمله این اقدامات است. در زمینه ریتم و فرم و محتوای برنامه‌های اندیشه‌ای تجدیدنظر جدی کردیم و به سراغ تولید‌هارد‌تاک‌های جذاب در حوزه علوم انسانی هنر و ادبیات، علوم پایه و تکنولوژی و نجوم و برنامه‌های گفت‌وگومحورِ فکری رفتیم که امروزه با استقبال عموم مردم مواجه شده است. یک طرح جامع برای نقد و بررسی هنر ایرانی را کلید زدیم و از سوی دیگر تحلیل علمی سیاست و جریان حکمرانی را جدی‌تر گرفتیم. علاوه بر این تلاش کردیم در حوزه منابع انسانی و تربیت تهیه‌کنندگان جدید تلاش کنیم و هم‌ اکنون می‌بینیم بسیاری از تهیه‌کنندهای جوان ما در طول این دو سال دارای جایگاه‌های علمی خوبی در حوزه برنامه‌سازی خود نیز هستند.

در برنامه تحول شبکه، دوره‌ای جدید از تعامل با مخاطبان از طریق شبکه‌های اجتماعی آغاز شد.
برنامه‌ های مرجع ما در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی ارتباط نزدیکی با بینندگان شبکه دارند و بحث‌های آزاد میان مخاطبان و برنامه‌سازان در جریان است، حتی اکانت‌های برنامه‌های شبکه گاهی انتقادات تند بینندگان را منتشر می‌کنند و با آنها به تبادل‌نظر می‌پردازند که رویکردی نو و اتفاقی تازه در زمینه کار تعاملی است. به این موارد، نمونه‌های متعددی را می‌توان اضافه کرد، اما در شبکه چهار محدودیت‌های زیادی نیز برای جذب مخاطبان عمومی وجود دارد...

چه محدودیت‌هایی؟

ما ابزارهای جذب مخاطب و سرگرم‌سازی کم داریم یا به عبارتی نداریم. «فیلم» و «سریال» رکن مهمی در جذب مخاطب عمومی است، اما در شبکه چهار اساسا «گروه فیلم و سریال» نداریم و اجازه ساخت آن را نیز نداریم. زمانی که در شبکه گروه فیلم و سریال فعال بود، هم سریال تولید شد هم «تله‌تئاتر»، اما با انحلال این گروه در دوره‌های پیشین، عملا امکان بهره‌گیری از این ظرفیت از دست رفت. «ورزش» یکی دیگر از عوامل جذب مخاطب است که شبکه‌های دیگر از چنین برنامه‌هایی برخوردارند، یا «طنز» و... که شبکه چهار در کنداکتور خود ندارد. علاوه بر این‌که ساختار «سرگرمی» نداریم، با مشکل تغییر ذائقه بخشی از مردم مواجه هستیم. مثلا، طنزهای فاخر دیگر نمی‌توانند اقبالی کسب کنند، اما طنزهای سخیف و لمپنیسم که همراه با توهین و تحقیر است، اغلب مورد اقبال قرار می‌گیرند.

با این حال، به‌رغم همه این محدودیت‌های ساختاری و محتوایی و نیز امکانات ضعیف مالی، طبق نظرسنجی‌های رسمی سازمان سال 1398 نسبت به سال قبل حدود 9 درصد افزایش مخاطب در شبکه چهار داشتیم؛ هرچند درباره جامعه آماری و روش نظرسنجی سازمان می‌توان بحث کرد و اشکالاتی را نسبت به آن وارد دانست. نکته دیگر این‌که، مقایسه یک شبکه تخصصی با شبکه‌های عمومی از جهت جذب مخاطب، حرفه‌ای نیست.

چگونه می‌توان از نگاه نخبگان و اندیشمندان به نیازهای فکری، علمی و فرهنگی مردم پاسخ داد و در عین حال فرم و زبانی را برگزید که به «توسعه مخاطب» کمک کند و در عین حال به دام ابتذال و... نیفتد؟

 مجمعی از سردبیران و مشاوران رسانه‌ای می‌توانستند با این چالش روبه‌رو شوند که از یک سو تجربه کار در ژورنالیسم اندیشه، روزنامه‌نگاری علمی، علوم انسانی و هنری را داشته باشند و از سوی دیگر، «ژورنالیسم تلویزیونی» را بشناسند. از این رو ما در دو سال گذشته به سوی تشکیل تحریریه‌ها و تیم سردبیری متمرکز برای هر برنامه گام برداشتیم که مجموعه آنها شاکله تحریریه شبکه چهار سیما را براساس نگاهی روزآمد به رسانه، علم و تلویزیون می‌سازند.

مثلا در «روزنامه‌نگاری علم» چه درک تازه‌ای را می‌توان شکل داد و چه روندهایی از نظر شما نیازمند تجدیدنظر است؟

در «روزنامه‌نگاری علم» جمع‌بندی این بود که این حوزه بیش از آن‌که متکی به ظرفیت دانشمندان بومی، دستاوردهای آنان و ناظر به علوم روز در جهان باشد، اغلب وابسته به منابع ترجمه‌ای است که کم‌کم برخی از آنها را باید جزو منابع منسوخ تلقی کرد. ژورنالیسم علم از جهت محتوا در رسانه‌های دنیا دگرگون و ساختار تعاملی آن با نهادهای آکادمیک تقویت شده است و سبک پژوهش آن نیز براساس منحی پیشرفت دانش، تحولات سریعی را از سر می‌گذراند. فرم‌های قدیمی هرچند نوستالژیک هم باشند، اما احیای آنها الزاما نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد، چون باید تحولات فرمی، شتاب علم و نیازهای جدید مخاطب را در‌نظر گرفت. بخشی از روزنامه‌نگاری علمی ما در تلویزیون اغلب وصل به منبع ترجمه بوده و این برای یک رسانه دانش‌محور امتیاز نیست، هرچند شاید در کوتاه مدت، مخاطبانی را به همراه آورد. باید قدرت تالیف و ترجمه را همزمان با هم داشته باشیم و در ژورنالیسم علمی، مولد و محقق و جریان‌ساز باشیم، نه صرفا مترجم و قصه‌گو. بر این اساس، سری جدیدی از برنامه‌های علمی را در راه داریم که در ماه‌های آینده روی آنتن خواهدرفت.

یعنی در استراتژی شما احیای برندهای قدیمی و نوستالژی‌های محبوب یک مزیت به شمار نمی‌رود؟

شاید برای همین است که شما را با برندهای تازه‌ای چون «شوکران»، «شب‌های هنر»، «مصیر»، «راهنمای مسافران کهکشان»، «چراغ مطالعه»، «سحوری» و... می‌شناسند.

نه احیای نوستالژی، الزماً موفقیت‌آمیز است و نه حذف آن. باید مخاطب‌شناسی تازه‌ای داشت. مطمئن باشید اگر برخی از آن نوستالژی‌ها و برنامه‌های قدیمی را دوباره پس از سال‌ها احیا کنیم، نه تنها با اقبال مواجه نخواهند شد، بلکه آن خاطرات خوب نیز تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. چندی پیش، یکی از برنامه‌های دو دهه قبل را که خودم خاطره‌های خوبی از آن داشتم، دوباره نگاه می‌کردم و حس کردم عجب برنامه ضعیفی برای امروز است؛ در حالی که 20 سال پیش نه تنها ضعیف نبود، بلکه پیشرو محسوب می‌شد.

به دلایل مختلف، ذائقه‌ مخاطبان ما تغییر کرده، اما برخی تهیه‌کنندگان و برنامه‌سازان قدیمی در تلویزیون با این تغییرات پیش نیامده‌اند تا بتوانند فضای جدیدی خلق کنند و گاهی در جا می‌زنند. حالا در این شرایط چه باید کرد؟ نمی‌توانیم آن خاطرات خوب را به سادگی و با تصمیمات غلط تخریب کنیم، بلکه باید نشان داد که می‌توانیم «نوستالژی‌های جدید» بسازیم و بیست سال بعد برنامه‌های شوکران، شب‌های هنر، معرفت، چراغ مطالعه، سحوری، زاویه و... برای نسل امروز نوستالژی‌های ماندگار خواهندبود.

معتقدم مخاطبان، برنامه‌های نوگرا و یک اتمسفر تازه نیز می‌خواهند و صرفا نباید از میراث گذشته خرج کرد، وگرنه تکیه بر میراث گذشته که ساده‌ترین راه و آسان‌ترین کار است. اگر شما به روند رشد مخاطبان شبکه چهار از سال 1397 تا 1399 نگاه کنید، وجود یک اتمسفر تازه را می‌بینید، برای مثال «شوکران» که یک برند تخصصی در حوزه گفت‌و‌گوهای فکری است، مخاطب خود را با پخش 27 قسمت در طول دو سال توسعه داده و استاندارد جدیدی را در ژورنالیسم اندیشه ارائه کرده‌است.

در عین حال در دوره جدید کوشیدیم برنامه‌های مرجع خود را حفظ کنیم، تداوم بخشیم و توسعه دهیم.به عنوان مثال،برنامه «معرفت» با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در زمره همان برنامه‌های خاطره‌انگیز است که همچنان پخش می‌شود. برنامه‌های دکتر الهی قمشه‌ای را با مجموعه‌ای از سخنرانی‌های تخصصی درباره ادبیات از سال گذشته شروع به پخش کردیم و مخاطبان شبکه نیز همیشه اقبال خوبی به این مباحث داشتند. فصل‌های جدید برنامه «زاویه» را که حدود یک دهه سابقه دارد، روی آنتن بردیم که تنها برنامه زنده اندیشه‌ای به سبک مناظره در رسانه ملی است و برای اهل فکر دارای اهمیت است. ما در حال تجربه ساختار «تهیه‌کننده‌مولف» هستیم که منطق ژورنالیسم تلویزیونی را روزآمد کند.

در دوره مدیریت شما، شبکه چهار خطوط قرمز زیادی را رد کرده است،از جمله پخش برنامه شوکران با حضور متفکرانی که کمتر در قاب سیما ظاهر شده بودند، بازگشت چهره‌هایی چون ساعد باقری به شبکه چهار، گسترش برنامه‌های موسیقی و پخش تصویر ساز و کنسرت در برخی از آنها، برگزاری مناظره‌های داغ در برنامه زاویه با حضور جریان‌های مختلف فکری و سیاسی یا نقد و بررسی برخی کتاب‌های علمی در برنامه «چراغ مطالعه» یا بررسی آرا و افکار اندیشمندان انقلاب اسلامی در برنامه «مصیر» و... همه اینها به‌تدریج باوری را شکل داده که شما کار ویژه خود را گسترش فضای «آزاداندیشی» در تلویزیون می‌دانید.آیا این تلقیِ صحیحی است؟

صحیح است، اما کامل نیست. «آزاداندیشی»از ارکان برنامه ما برای تحول در شبکه است و اساساً رسالت شبکه چهار سیما نیز ایجاد و گسترش فضای آزاداندیشی در نظام علمی و معرفتی کشور بوده و این یک تکلیف است کما این‌که مطالبه رهبر حکیم انقلاب نیز هست. اساس فکر آزاد اندیشی نیز از آنجا نشأت می‌گیرد که ما در گفتمان دینی و تئوری انقلاب اسلامی، نقطه ضعفی نمی‌بینیم که از گسترش آزاداندیشی و گفت‌وگوهای فکری و مناظرات علمی و مباحثات ایدئولوژیک با مشرب‌های منتقد و مخالف بترسیم و آن را به جد دنبال کرده‌ایم و خواهیم کرد.

امروزه بر همگان روشن است که در اندیشه دینی، هر کس از آزادی بگریزد، محکوم به شکست است، چون گریز از آزادی نشانه سستی در اندیشه و اقرار به ضعف فکری است. بن‌مایه‌ها و ریشه‌های عقیدتی گفتمان انقلاب اسلامی آن‌قدر قدرتمند است که می‌توان ذیل آن به‌راحتی به نقد و بررسی آرا و افکار مختلف پرداخت و بهره برد.

من اشکال را آنجا می‌بینم که آزاداندیشی نداشته باشیم و در روایت انقلاب اسلامی دچار بحران باشیم یا لکنت داشته باشیم. بنابراین در کنار صیانت جدی از فضای آزاداندیشی در شبکه، یکی از ارکان تحول، خاتمه دادن به بحران روایت از انقلاب اسلامی است و برای این‌کار نیازمند گفت‌وگوهای بسیار در حوزه‌های درون گفتمانی و بیرون گفتمانی هستیم. از طریق گفت‌وگوست که ادبیات و گفتمان انقلاب اسلامی توسعه می‌یابد و جعبه‌ابزار نظری آن مجهزتر می‌شود، در غیر این صورت یا دچار رکود و جمود فکری می‌شویم یا حتی در روایت انقلاب اسلامی نیز مجبوریم به منابع ترجمه‌ای و تحلیل‌های غربی استناد کنیم، در حالی که کار ما باید معطوف به تولید فکر و گسترش اندیشه ناب اسلامی باشد.

با این دیدگاه، طبعا تلقی شما از «خطوط قرمز» با برخی مدیران دیگر فرق می‌کند. چگونه این تضادها و اختلافات را با دیگر تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در سپهر رسانه‌ای،سیاسی و فرهنگی کشور حل می‌کنید و در رسانه ملی از برخی خط قرمزها عبور می‌کنید؟

ما یک نوع خط قرمز نداریم. برخی خطوط قرمز، اصیل و دائمی هستند، مانند اساس اسلام و انقلاب اسلامی. اما برخی دیگر زمان‌مند هستند، چون بنابر مصالح زمان وضع می‌شوند و با عبور از شرایط خاص، آن خطوط قرمز هم باید رفع شوند، اما گاهی این اتفاق نمی‌افتد.یعنی محدودیتی برای زمان و شرایط خاصی وضع شده اما با عوض شدن شرایط، آن محدودیت‌ها رفع نمی‌شود! متاسفانه گاهی فضای نظارتی ما حد و مرزی میان باورهای اساسی غیرقابل خدشه با تابوهای خودساخته زمان‌مند- که گاهی حتی در زمان خودشان هم غلط بوده‌اند- قائل نیست. ما با چنین ناظرانی، استدلال و مباحثه می‌کنیم تا بتوانیم خط قرمزهای مصنوعی را پشت سر بگذاریم. این نیز نوعی نقد درون گفتمانی است که از طریق آن می‌توانیم به همدلی برسیم و برای مخاطب برنامه‌های بهتر بسازیم و به نظام اسلامی خدمت کنیم.

شما  تصور نمی‌کنید که دوران رسانه‌های مرجع و شبکه‌های اندیشه‌ای در عصر دیجیتالیسم و شبکه‌های مجازی به پایان رسیده است؟

در طول تاریخ، همواره ابتذال و پوپولیسم گریبانگیر جوامع مختلف بوده‌اند و وجود این پدیده سبب نشده اهل فکر و فرهنگ از کار خود دست بکشند و نا امید شوند.هرچه ابتذال پیشروی کند،اتفاقا مسوولیت ما سخت‌تر می‌شود و تکلیف‌مان برای گسترش معارف ناب دینی نیز سنگین‌تر خواهد شد،بنابراین تسلیم ابتذال نخواهیم شد،بلکه پیوسته با آن در ستیزخواهیم بود و این نشانه روند برنامه‌سازی‌ها در شبکه چهار است که درپی توسعه آزاداندیشی بر مبنای اصول دینی و تفکر مبتنی بر عقلانیت اسلامی است.

چالش شبکه‌های تخصصی

مدیر شبکه چهار باور دارد شاخص موفقیت شبکه تخصصی، کمیت مخاطب عمومی نیست، بلکه باید سنجید آیا میان مخاطبان گروه مرجع خود موفق شده ضریب نفوذ بیشتری بیابد یا نه؟ از این جهت، مخاطب‌سازی در یک شبکه تخصصی، فرآیندی طولانی و مستلزم صبر و همچنین دشوارتر از جذب مخاطب در شبکه‌های عمومی است.

تلاش برای تعریف دوباره

معینی‌پور می‌گوید: «ژورنالیسم تلویزیونی» تنها وابسته به محتوا نیست، بلکه فرم و زیباشناسی تصویر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و ما نیازمند روزنامه‌نگاران، برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگانی هستیم که دانش بصری روزآمدی داشته باشند و دانش مخاطب‌شناسی آنها در دهه‌های70 و 80 و... منجمد نشده باشد. تلاش ما بر این است که دوباره اجزای محتوایی، بصری، دراماتیک و تولید برنامه‌های تخصصی را بازتعریف کنیم تا درک تازه‌ای از این مناسبات در حوزه تلویزیون شکل بگیرد.
 
علیرضا ملوندی - نوشین مجلسی / گروه رسانه روزنامه جام جم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها