در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
عمهخانم قصه حکایتهای کمال با اینکه بداخلاق است و جدی، اما در عین حال مهربانیهای خاص خودش را دارد. ضمن اینکه شیرین است با اینکه تحکم دارد. آیا در فیلمنامه این موارد نوشته شده بود، یا اینکه خودتان سعی کردید این شخصیت را شیرین کنید؟ علاوه بر آن میتوان گفت عمهخانم قصه اولین نقش جدی شماست.
به نظرم بهتر است این سؤال را از کارگردان محترم سریال بپرسید. اما همانطور که خودتان اشاره کردید، عمهخانم قصه سریال حکایتهای کمال اولین نقش جدی من است و صلاحدید آقای صلح میرزایی کارگردان سریال بود که من را برای این نقش انتخاب کرده است. خوشحالم که این اعتماد به من شد و نقش عمهخانم به من سپرده شد.
با توجه به اینکه عمهخانم گاهی بدخلق میشود و با تحکم حرف میزند، برای اینکه خیلی برای مخاطب آزاردهنده نشود و بیننده زده نشود، سعی کردم در برخی صحنهها او را شیرین کنم. البته به این اعتقاد دارم که عمهخانم قصه ما به هیچ وجه بداخلاق نیست، چون بداخلاقها آزاردهنده هستند، اما او عمه بداخلاق دلسوز است.
در واقع میشود گفت که از آن بداخلاقهای مهربان است که قلب پاکی دارد. البته برای اینکه حرفش را به کرسی بنشاند باید تحکم داشته باشد. عمههای زمان قدیم تحکم و محبت را با هم داشتند. ضمن اینکه بداخلاقیهایش هم بیمورد نیست. وقتی میبیند اهالی خانه داوود به ورزش اهمیت نمیدهند آنها را به ورزش کردن ترغیب میکند یا زمانی که داوود میترسد و تسلیم یک آژان میشود، عمهخانم حق دارد که عصبانی شود. ولی در مجموع عمهخانم با دیگر نقشهایی که بازی کرده تفاوت داشت و آقای صلح میرزایی هم مراقب بود تا شبیه دیگر نقشهای سریالهای تلویزیونی نشود.
برای نقش عمهخانم مابهازا هم داشتید؟
عمهخانم قلب شیر دارد و نترس است. نمونه عمهخانم کم نیست و نمونه چنین زنانی را در جامعه امروز زیاد میبینید که مردان هم به آنها غبطه میخورند. ضمن اینکه عمهخانم علاوه بر اینکه جدی هست اما درون زیبایی دارد. گرچه با خشونت حرف میزند، اما مهربان بود.
به هر حال ایفای نقش جدی ویژگیهای خودش را دارد، برایتان سخت نبود چنین نقشی را بازی میکنید؟
سخت بود، اما اعتماد به نفس خوبی دارم و در کارم بسیار مصمم هستم. دیالوگها را همیشه سر صحنه حفظ میکردم. همچنین نقشهای خاص همچون عمهخانم را خیلی دوست دارم و از نقشم خیلی راضی هستم. دوست داشتم چنین نقشی را تجربه کنم و این جور عمهها را کم و بیش دیده بودم و هنوز هم میبینم. البته این عمهخانم به نمایندگی از همه عمهها میخواهد بگوید اصولا عمهها بد نیستند.
البته من سعی میکردم در چارچوب فیلمنامه و با نظارت آقای صلح میرزایی اگر نکتهای به ذهنم میرسید، حتما آن را در کارم اجرا کنم. از نویسندگان سریال هم تشکر میکنم که واقعا شخصیتپردازی درستی برای عمهخانم داشتم و من هم سعی کردم به قول معروف پیازداغش را زیاد کنم تا عمهخانم برای مخاطبان باورپذیر و ملموس باشد.
پس با این تعریف کارگردان تعامل خوبی با بازیگران داشت.
بله، خوشبختانه کارگردان بسیار مهربان و در عین حال منضبط داشتیم که دست من را هنگام بازی باز میگذاشت. فیلمنامه هم خیلی جذاب و شیرین نوشته بود و من هم سعی کردم آنچه کارگردان از من میخواهد را اجرا کنم. البته کارگردان برای نقش عمهخانم کاندیدا داشت، اما تیزهوشی او باعث شد که قرعه به نام من بیفتد و در سریال تلویزیونی حکایتهای کمال بازی کنم. بازی در این سریال کار راحتی هم نبود و دشواریهای خاص خودش را داشت.
چه سختیهایی را برای بازی در سریال حکایتهای کمال متحمل شدید؟
فیلمبرداری سریال حکایتهای کمال در شهرک غزالی بود و دکور برای این سریال ساخته شده بود. با توجه به اینکه بخشی از کار در فصل گرمای تابستان و بخشی از آن در سرمای زمستان بود، همین کار را سخت میکرد. چون سرمای آن محوطه خیلی زیاد بود و گروه تدارکات مجبور بودند حلبهایی از آتش فراهم کنند تا جلو آن بایستیم و کمی گرم شویم.
تابستان شهرک غزالی هم خیلی گرم است و اذیتکننده. در مجموع به خاطر عشق به مردم این سختیها را به جان خریدیم تا یک سریال تماشایی برای مخاطبان روانه آنتن کنیم. گروه سازنده سریال حکایتهای کمال هم واقعا مهربان و دلسوز بودند. آقای صلحمیرزایی هم از آن دست کارگردانان مهربان و خوشاخلاق بود که با بازیگران نهایت همکاری را داشت.
البته در عین مهربانی، خیلی هم مراقب کار بود و حساب شده عمل میکرد و تا زمانی که صحنه را آنطور که میخواست درنمیآورد، امکان نداشت رضایت بدهد و تکرار میکرد. همچنین آقای شایانفر، تهیهکننده هم با بودجه کمی که داشتیم، اما از جان و دل مایه گذاشت تا یک سریال تماشایی برای مخاطبان بسازد.
با توجه به اینکه فضای قصه در دهه 40 میگذرد، بازی کردن در این فضا برایتان چه حس و حالی داشت؟ به هر حال آن سالها را شما در دوران جوانیتان تجربه کرده بودید؟ آیا طبق همان سالها بود؟
خانم شما فکر کردهاید که من چند سالم است؟! من سال 58 دیپلم گرفته بودم. خیلی سن و سال نداشتم در دهه 40 و فضای آن سالها را به یاد ندارم، اما برایم خیلی جالب بود که در دهه 40 بازی میکنم. گرچه این روزها همه ما به زندگی شهری عادت کردهایم.
اما وقتی در فضایی قرار میگیریم که در گذشتهها میگذرد، حالمان را خوب میکند. چون قدیمها همه جمع میشدند و حالشان خوب بود. فضای خانهها گرم و صمیمی بود، ولی الان برجهای آسمانخراش حالمان را خوب نمیکند. بنابراین فضای قدیمی خانهها که حوض و گلدان و ... دارد، حس خوبی دارد.
خودتان بیننده سریال هستید؟
بله، خیلی هم راضی هستم و از تماشای سریال حکایتهای کمال لذت میبرم. حتی اگر نرسم که پخش اصلی را ببینم، حتما تکرار سریال را میبینم. البته برخی از اطرافیان به من گفتهاند که چرا عمهخانم بداخلاق است و من به همه میگویم که بداخلاقی عمهخانم از سر بدجنسی نیست، بلکه از سر دلسوزی است.
در مجموع ما سریال را با کمبود امکانات ساختیم و در تنگنای مالی بودیم. حتی گلایهای دارم، چون هیچ مدیری سر صحنه نیامد. نمیدانم شاید هم آمدند و من سر صحنه نبودم. اما نمیدانم چرا برخی از سریالها بودجههایشان زیاد است، اما بودجه سریال ما کم بود. به نظرم سریال حکایتهای کمال مظلوم واقع شد.
فاطمه عودباشی
رسانه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد