پر تلفاتترین تصادف با 28 کشته در سراوان
یکی از دلخراشترین حوادث مربوط به مرگ اتباع بیگانه، کمتر از یک ماه پیش در سراوان استان سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد. در این تصادف خونین که ساعت 2 و 30 دقیقه بامداد 25 آبان امسال رخ داد، 28 نفر در دم کشته شدند که همگی از اتباع افغانستان بودند که به صورت غیرقانونی وارد کشور شده بودند. آنطور که شاهدان حاثه گفتهاند؛ دو تویوتا وانت در کیلومتر 80 جاده سراوان به خاش، به دلیل ترکیدگی لاستیک یکی از تویوتاها با هم شاخ به شاخ شدند. پس از حادثه، صحنه وحشتناکی بهوجود آمده بود و پیر و جوان با وضعیت دلخراشی روی زمین افتاده بودند و هیچکس زنده نبود. بعضی اجساد بهدلیل سرعت بالای خودرو از بین رفته، اما بیشترشان از بخش سر و گردن دچار خونریزی شده بودند. هر دو خودرو در مجموع 50 سرنشین داشتند که 22 نفر آنها پس از این حادثه مرگبار به مراکز درمانی خاش و سراوان اعزام شدند.
6 کشته در میرجاوه
22 آبان 87 در حالیکه شش افغان امید زیادی برای ورود به مرزهای ایران و ساختن آیندهای بهتر برای خود داشتند، بهناگاه حادثهای جان هر شش نفر را گرفت و آنها را راهی قبرستان کرد. این شش نفر هم قربانی تصادف شدند.
ماموران پاسگاه لادیز بخش میرجاوه به محض اطلاع از حادثه تصادف در محور لادیز - انده، بلافاصله برای بررسی موضوع به محل مورد نظر اعزام شدند.
پس از اعزام ماموران به محل مشخص شد یک تویوتای دوکابینه حامل سه سرنشین با یک دستگاه تویوتا تککابینه حامل 15 نفر از اتباع کشور افغانستان که به صورت غیرقانونی قصد ورود به کشور را داشتند، تصادف کرده است که در اثر این حادثه شش نفر فوت و 12 نفر مجروح شدند.
13 قربانی در داراب
نهم شهریورماه 1393 هم روز خوشیمنی برای افغانهایی نبود که تصمیم گرفته بودند غیرقانونی وارد خاک ایران شوند.
این بار شهرستان داراب قتلگاه آنان بود. این حادثه ساعت 23 شامگاه شنبه 8 شهریور در ورودی شهر دو برجی مرکز بخش فورگ شهرستان داراب رخ داد و خودروی پژو 405 با یک خودروی باری ایسوزو تصادف کرد.
13 قربانی این تصادف همگی سرنشینان خودرو 405 بودندکه به صورت غیرمجاز وارد کشور شده بودند. شدت حادثه به حدی بود که تمام سرنشینان خودرو 405 گرفتار آتش شدند و هیچیک از سرنشینان توان خروج از خودروی سوزان و نجات جان خود را نداشتند.
9 جان باخته در یزد و تبریز
استان آذربایجان شرقی و محور پرتردد هشترود- زنجان، اینبار کانون حادثه مرگبار برای افغانها بود. در این حادثه رانندگی که در 135کیلومتری هشترود به زنجان و در ساعت
2 و 30 دقیقه بامداد اتفاق افتاد، چهار افغان غیرمجاز در دم جان خود را از دست دادند و مصدومان نیز که شش نفر بودند به مراکز درمانی منتقل شدند.
25 شهریورماه امسال هم با واژگونی خودروی 405 در محور یزد- میبد بعد از دو راهی طبس، حادثه تلخی رخ داد و خانواده پنج افغان عزادار عزیزانشان شدند. در این حادثه که ساعت چهار بامداد رخ داد، پنج نوجوان فوت و 11 نفر مصدوم و همگی به بیمارستان منتقل شدند.
اگر بمیریم هم برای «قاچاقوار» مهم نیست
حدود سه دهه ازمهاجرت اتباع همسایه شرقی به کشورمان میگذرد و این روند تا به امروز هم همچنان ادامه دارد، اما شاید ندانید برخی از همسایه ها چگونه به صورت غیرمجاز وارد کشور میشوند.
مسعود 20 ساله، یکی از همین افغانهاست که سه سال پیش به شکل غیرقانونی وارد ایران شد و همراه برادرش به عنوان کارگر ساختمانی در ساختمانها کار میکند. او در گفتوگو با «تپش» از نحوه ورودش به خاک کشور گفت که در ادامه میخوانید.
مسعود، چرا به ایران آمدی؟
اوضاع اقتصادی ما در افغانستان اصلا خوب نیست. بیکاری بیداد میکند و هیچ درآمدی نداریم. چارهای نداشتیم و باید به ایران میآمدیم. الان هم اوضاع اقتصادی در ایران خوب نیست و اگر کارم درست شود، میخواهم برای کار کردن به ترکیه بروم. دیگر خیلیها برای کار به ایران نمیآیند و از ایران به ترکیه میروند.
تنها آمدی؟
نه، من و برادرم که سه سال پیش 13 سالش بود، از طریق فردی که ما به او «قاچاقوار» میگوییم به ایران آمدیم. البته ورودمان به این سادگیها نبود و کلی کتک خوردیم و تحقیر شدیم.
چقدر پول به قاچاقوارتان پرداخت کردید؟
سه سال پیشکه آمدیم، بین 800 هزار تا یک میلیون تومان به او پرداختیم، تازه چون مجرد بودیم، پولمان اینقدر شد. متاهل باشیم بیشتر هم میشود، اما الان اگر کسی بخواهد به ایران بیاید، باید یک و نیم میلیون تومان به قاچاقوار بدهد.
قاچاقوارها با چه خودرویی افغانها را جابهجا میکنند؟
بیشتر در پژو 405 و وانتهای تککابین 35 تا 40 نفر را سوار میکنند. یکی از دوستانم با
پژو 405 به ایران آمد. سه نفر جلو، 9 نفر در صندلیهای عقب و چهار نفر هم در صندوقعقب ماشین بودند. بنده خدا تا به نیکشهر برسد، پاهایش پرس شده بود.
رفتار قاچاقوارها با ما اصلا انسانی نیست. من به همراه حدود 40 نفر دیگر با یک تککابین به ایران آمدیم. به ما گفتند پاهایتان بیرون باشد و بدنتان داخل ماشین تا بتوانند افغانهای بیشتری را سوار کنند. بعد از سوار شدن، راننده از ترس اینکه گیر پلیس نیفتد پایش را روی گاز گذاشت و با سرعت رانندگی کرد. بعضی وقتها سرعت راننده ماشین آنقدر زیاد است که یکی دو نفر از افغانها به بیرون از ماشین پرتاب میشوند، اما راننده نمیایستد ببیند چه بلایی سر آنها آمده است. رانندهها در جاده با هم مسابقه میدهند و کیف میکنند، اما به فکر جان ما نیستند.
خیلی از دوستانمان همینطور کشته شدهاند. راننده ما هم همینطور بود و با سرعت بالایی رانندگی میکرد، اما یکدفعه تایر ماشین دررفت. خدا به ما رحم کرد که ماشین در جاده خاکی بود و راننده توانست آن را کنترل کند، وگرنه اگر در جاده آسفالت بودیم، حتما کشته میشدیم. بهخاطر سرعت بالای رانندههاو تصادفهایی که میشود، جاده سراوان کشتههای زیادی میگیرد. یکی از دوستانم همین چند وقت پیش در تصادفی که در سراوان اتفاق افتاد، جزو آن 28 نفری بود که در تصادف کشته شدند.
به شما آب و غذا هم میدادند؟
ای خانم، به شما میگویم اگر یکی از ما از ماشین پرت میشد، راننده صبر نمیکرد ببیند زنده است یا مرده. پایش را روی گاز میگذاشت و میرفت آن وقت شما حرف از آب و غذا میزنید؟ هیچ آب و غذایی به ما نمیدادند و کتک نصیبمان میشد. خود ما وقتی داشتیم میآمدیم، ماشین خراب شد. قاچاقوارمان پیاده شد و شروع کرد به کتک زدن ما وگفت ماشین را زود درست کنید.
خیلی از قاچاقوارها با دزدها همدست هستند. مثلا وقتی من وارد ایران شدم، قاچاقوار ما را پیش دزدها برد و به همه ما گفتند اگر هرچه داریم به آنها ندهیم، به شهری که میخواهیم ما را نمیبرند. برای همین هرچه که داریم، پول، طلا و حتی گوشیهای خیلی ساده را به دزدها میدهیم. اگر ندهیم، آنقدر کتکمان میزنند تا دارو ندارمان را بگیرند.
قاچاق شرافتی ندارد
عبدا... اهل سیستان و بلوچستان و یکی از قاچاقوارهایی بود که چند سال پیش اقدام به قاچاق افغانها به داخل کشور میکرد، اما بدلایلی که به تپش توضیح میدهد، دست از این کار برداشت:« دیگر همه میدانند که اوضاع سیستان و بلوچستان از نظر بیکاری خوب نیست و خیلی از جوانهای ما بیکار هستند. من هم آن موقع بیکار بودم و دنبال درآمدی بودم تا خرجم را جور کنم. شنیده بودم درآمد قاچاق افغانها خوب است و برای همین وارد این کار شدم. آن موقع فقط صد هزار تومان گیرم آمد که پول زیادی نبود، اما از هیچی بهتر بود. ولی دیگر نتوانستم ادامه دهم، چون رفتاری که قاچاقچیها با افغانها انجام میدادند، انسانی نبود. خودم را جای آنها گذاشتم و با خودم فکر کردم اگر به کشور آنها بروم، خوشم میآید این طور مرا ذلیل و حقیر کنند، برای همین دیگر به این کار ادامه ندادم.»