روایتی از پاهای بسته و دل‌های روانه کربلا

لطفا جاماندگان را دلداری ندهید

دلداری ندهید. جاماندگان این واقعه عظیم را محض رضای خدا دلداری ندهید. توی گوش‌شان نگویید سال گذشته رفتی حالا امسال نشد، سال دیگر می‌روی.
کد خبر: ۱۲۳۳۶۰۸

نگویید حالا امسال بارداری، بچه کوچک داری، بیماری، کاری داری، قسمتت نشد. یا این کاری که می‌کنی ثوابش بیشتر است. بگذارید توی داغی که دارند بسوزند. خودشان خوب می‌شوند. خودشان به هر زحمتی که هست دلشان را جمع و جور می‌کنند. شعله‌ورشان نکنید. ما جامانده‌ها از یک حماسه دور مانده‌ایم و نشسته‌ایم واقعه را از لابه‌لای خرده‌جمله‌ها و عکس‌های مجازی جست‌وجو می‌کنیم که شاید تسکین دردمان باشد.
من امسال جامانده‌ام، به هزار و یک دلیل که اگر یکی‌اش را برایتان بگویم ممکن است چشم گرد کنید و بگویید خب پس شما اصلا نمی‌توانستید بروید. باشد بگویید. دل اما این حرف‌ها سرش نمی‌شود. من همه بستگانم را تا توانسته‌ام راهی کرده‌ام. دلشان را قرص کرده‌ام که همه کارهای اینجا روی دوش من؛ فقط بروید و به سوی حسین فرار کنید. بروید که واقعه در حال رخ دادن است. حسین هنوز در کربلا یارانش را صدا می‌زند و هرکه نرود از حماسه جا مانده‌است.
این روزها زوار چون دانه‌های تسبیح یک به یک در نخ مسیر جاده در حرکتند و هر قدم ذکری است به مثابه «لبیک یا حسین» و آن‌که نرفته‌است چون مهره‌ای است از تسبیح جدا مانده و دور از قافله می‌سوزد.
ته دلم امسال قرص نیست و به هرچه پیوند می‌زنم پس می‌زند! چند روز پیش به دوست عراقیم پیام داده بودم در بغداد چه خبر است؟ حالتان خوب است؟ گفت دعایمان کن. دلش را قرص کردم. گفتم راهپیمایی همه چیز را خواهد شست. گفتم شیعیان زیادی در راهند. چون شک ندارند عراق امن خواهد بود. با هم خندیدیم و با شکلک‌ها، روی هم را بوسیدیم.
چند وقت بعد پیام دادم در نجف چه خبر است؟ پیام داد در تمام کوچه‌هایمان زائر خوابیده‌است. ایرانی‌ها و دیگر زوار امسال چندین برابر سال‌های قبل آمده‌اند. عراق امن است. شکلک فرستادم غمگینم. نوشتم فقط من نیامده‌ام. شکلک فرستاد و گفت غمگین نباش. ما همیشه منتظر تو خواهیم بود.
دیشب پیام دادم چه می‌کنید؟ ایرانی‌ها زیاد آمده‌اند اگر اذیت می‌شوید من عذرخواهم. برایم پیام داد ما به زوار امام حسین(ع) خدمت می‌کنیم. گقتم چطور می‌توانم کمک کنم؟ گفت در داروخانه شیفت هستم. ایرانی‌ها زیادند. متاسفانه تفاوت زبان داریم و سخت می‌توانم کمکشان کنم. می‌داند معمولا همیشه آنلاین هستم. قرار شد پیام ایرانی‌ها را صوتی بفرستد. برایش با انگلیسی دست و پاشکسته بگویم چه کمکی می‌خواهند. خندیدیم هم را بوسیدیم و حالا من هر لحظه منتظرم دوست عراقیم برایم پیام بفرستد و از این راه دور کاری کرده باشم.
پنجره چت با دوست عراقیم که پارسال حب‌حسین(ع) رفیقمان کرد تنها چیزی است که مرا به آنجا می‌رساند. شاید داغ این جاماندگی کمتر بسوزاند.

عطیه‌همتی
خبرنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها