در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جام جم آنلاین از مهر، شاید به اندازه تمام ۸ هزار و۱۰۰ نفری که به دلیل ارتکاب جرائم غیر عمد در زندان تحمل کیفر می کنند بتوان روایت زندانی شدن شنید. اگر چه شاید بتوان بیشترین علل زندانی شدن را در قالب چند دسته از جمله زندانیان مهریه و صدور چک تقسیم کرد؛ اما به ازای هر پرونده روایت زندانی شدن وجود دارد. زندانی شدن حسین آقا هم یکی از همین هزاران پرونده ای است که به دلیل ارتکاب جرائم غیر عمد تشکیل شده است.
قصه آشنایی دکتر کاتب و «حسین -خ» به دو سال پیش برمیگردد. زمانی که حسین آقا سخت درگیر مشکلات مالی و گرفتاریهای ناشی از تامین هزینههای تحصیلی دخترش بود.
حسینآقا مرد ۶۳ سالهای است که از طریق کار در تاکسی اینترنتی خرج خانواده را تامین میکرد اما از بد حادثه در یکی از سرویسهایی که داشت با مردی به ظاهر متشخصی دوست میشود که در پی رد و بدل شماره همراه بعدتر به نوعی راننده آقای دکتری میشود که نه مطب داشت و نه کمترین تجربه در امر طبابت، اما بیاندازه قصهپرداز بود و بیانش در روایت بسیاری از واقعیتهای کار جراحی جای شبهه نمیگذاشت که او از بدو تولد یک پزشک حاذق و خیرخواه برای دیگران بوده است.
ارتباط این دو نفر تنها یک هفته برقرار بود اما صحبتهای آقای دکتری که هیچ وقت یک مسیر مشخصی را نداشت و در موعد پرداخت کرایه همیشه مبلغی را افزون بر میزان مقرر سامانههای اینترنتی اعلام میکرد حسین آقا را مجاب کرد تا بیشتر با او احساس دوستی کند.
در پی تماسهای دروغین، آقای دکتر اظهار لطف کرده و در این مدت کوتاه به استماع مشکلات معیشتی و نیازهای ضروری زندگی حسینآقا هم گوش میکند اما در خلال رد و بدل کردن این مکالمات به ظاهر تخصصی با موبایل باز شدت دردهای این مرد تاثیری در این عزم و اراده نداشته که به وی تنها یک پیشنهاد کوچک و لبریز از منت دهد که «شرمنده که به شخصه خودم نمیتوانم برایت کاری کنم اما حالا دقیق فکر کن اما اگر دوست داشتی میتوانم با برادرم دکتر حمید کاوه صحبت کنم تا در کار واردات تجهیزات پزشکی تو را هم سهیم کنند».
فروش تاکسی به دنبال اعتماد به دکتر قلابی
حسین آقا شرایط همکاری با شرکت آنها را مطرح میکند و جواب میشنود که «حمید برادرم در کار خیر فعالیت دارد. بر خلاف من که یک قدری در مال دنیا خسیس هستم. سال گذشته حتی پیشنهاد مشارکت من برای وارد کردن انکوباتور و آنالایزر که از تجهیزات آزمایشگاهی هستند رد کرد. اما میدونم اگر شرایط سخت تو رو براش بگم به خاطر اعتقاداتی که داره نه نمیگه. بهت قول نمیدم. تو هم خوب فکرهات رو بکن اما همونطور که میدونم اگر موافقت کنه در کمتر یکسال هر مقدار که سرمایه بگذاری سه برابر برداشت میکنی».
همین وعده از سوی یک جراح در ظاهر مردمی و خیرخواهی مثل کاتب کافی بود تا حسینآقا به فکر جمع و جور کردن پول بیافتد و تا جایی پیش برود که تاکسی خودش را هم بفروشد و در کمتر از یک ماه در سالن انتظار یک بیمارستان دولتی که این دکتر دروغین هیچ سمت یا کاری ولو غیرپزشکی با آنجا نداشته، در صبح یک روز پاییزی و در شرایطی که وانمود میکرده تازه از منزل برای انجام یک عمل جراحی به بیمارستان مراجعت کرده با دریافت یک چک تضمین شده به مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان، رسیدی دست نویس امضا کرده و تحویل داده و برای همیشه متواری میشود.
عدم کفاف حقوق یک میلیون و سیصد هزار تومانی ایام بازنشستگی علت اصلی روی آوردن حسینآقا به این کار بوده است که متاسفانه بازی قوی نقش یک دکتر از سوی یک کلاش هم مزید بر علت شده تا وی برای سرمایهگذاری در شرکتی که وجود خارجی نداشته مجاب شود.
حسینآقا بابت شکایت افرادی که مبالغی را به او قرض داده بودند در شرایطی از آبان ۹۶ راهی زندان میشود که مسئولیت سرپرستی از برادر و خواهر بیمارش نیز با اوست.
نیکوکارانی که تمایل دارند به این زندانی کمک کنند می توانند کمکهای نقدی خود را به شماره حسابهای ستاد دیه کشور بهقرار ۷۴/۷۴ بانک ملت شعبه مستقل مرکزی، ۷۷۷۷ بانک تجارت شعبه مرکزی، ۸۸۸۸ بانک صادرات شعبه مرکزی یا ۵۵۵۵۵ بانک ملی واریز کرده و برای اختصاص مبلغ پرداختی جهت آزادی این فرد یادشده فیش پرداختی را با تحریر موضوع کمک انجامشده به شماره ۸۸۹۱۶۰۱۱ دورنگار کنند. روابط عمومی ستاد دیه با تلفن ۸۸۹۱۶۰۱۲ الی ۱۵ پاسخگوی سئوالات شما در این زمینه خواهد بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد