فرهاد مجیدی یکی از غیررسمی ترین روش های ممکن را برای استعفا در فوتبال ایران به کار برد، استعفا از طریق اینستاگرام.
کد خبر: ۱۲۳۱۵۵۳
مهره های سوخته، امیدهای ناامید

به گزارش جام جم آنلاین ، هفته گذشته فرهاد مجیدی از سرمربی گری تیم ملی فوتبال امید استعفا داد. انتصاب فرهاد به عنوان سرمربی امید واکنش منفی رسانه ای را در برداشت و استعفایش واکنش مثبت. واکنش منفی به این صورت بود که قواره سرمربی گری تیم ملی امید را خیلی بزرگ تر از تن او می دانستند اما همین که به شکل اینستاگرامی استعفا داد همدردی با او آغاز شد که این چه وضعش است و چرا فدراسیون فوتبال کنترلی روی قضایا ندارد و باقی ماجرا.

فرهاد رفت. نمی دانیم سرنوشت فوتبالی او چه خواهد شد و نمی دانیم قدم بعدی او در این فوتبال چه چیزی خواهد بود. پرونده او فعلا بسته است اما پرونده ای که انگار هرگز در فوتبال ایران بسته نمی شود پرونده مهره سوخته هاست. یکی از این مهره های سوخته حمید استیلی است، مردی که به عنوان مدیر فنی تیم امید آنقدر با فرهاد مجیدی اصطحکاک پیدا کرد که مرد محبوب آبی ها چاره ای ندید جز اینکه با پای خودش بگذارد و برود.

مرحوم رنجبر مدیر سابق تیم ملی فوتبال ایران زمانی جمله جالبی درباره خداداد عزیزی به زبان آورد که البته به شدت تلخ و تیغ دار بود:‌«خداداد یک گل به استرالیا زد و تا آخر عمرش نان همان گل را می خورد».

سال ها از فوت مرحوم رنجبر گذشته و حالا این جمله را باید به گونه دیگری بیان کنیم:‌«استیلی یک گل به آمریکا زد و تا آخر عمرش نان همان یک گل را می خورد». واقعیت تلخ همین است. استیلی از سال 1383 مربی گری می کند. کار خود را هم به عنوان کمک مربی سرخ ها آغاز کرد. اما چه زمانی و در کجا موفق بوده که حالا مدیرفنی تیم ملی امید باشد و آنچنان اختیاراتش را گسترده ببیند که فرهاد مجیدی را از تیم ملی امید براند و خود در آستانه تکیه زدن به نیمکت این تیم باشد.

استیلی همانند بسیاری دیگر از ستاره های فوتبال ناخواسته وارد یک رسم و یک قانون نانوشته شد؛ کسی که ستاره است لزوما یک مربی موفق هم نمی شود. حالا استیلی با کارنامه ای که حتی یک موفقیت هم در آن دیده نمی شود قرار است به کار خود در تیم ملی امید ادامه بدهد، یعنی همان تیمی که بیش از 40 سال است در حسرت صعود به المپیک به سر می برد. واقعا عقلانی است تصور کنیم کسی که دوران مربی گری اش به باشگاه هایی مثل استیل آذین، شاهین بوشهر، پرسپولیس، راه آهن و ملوان خلاصه می شود بتواند پرامیدترین تیم ایران را به المپیک ببرد؟ اگر این اتفاق بیفتد دیگر باید اطمینان پیدا کنیم یکی از بزرگ ترین معجزات فوتبالی رخ داده است.

اما اینکه استیلی به هیچ عنوان گزینه مناسبی برای تیم ملی فوتبال امید ایران نیست دلیلی نمی شود که فکر کنیم فرهاد گزینه مناسبی بود. آمدن فرهاد هم اشتباه بود و رفتنش هم با روشی بد انجام شد. در تیم ملی فوتبال امید هیچ حساب و کتابی وجود ندارد. مربی بدون منطق می آید و با جنجال می رود. مربی بعدی با جنجال روی نیمکت می نشیند و با ناکامی اخراج می شود. همه اینها در کنار هم مدام زمان ناکامی تیم امید ایران را بیشتر و بیشتر می کند. امیدها مدام ناامیدتر می شود و مهره ها مدام سوخته تر. ناامیدها راهی به المپیک پیدا نمی کنند و سوخته ها هم دیگر شانسی برای تبدیل شدن به یک چهره شاخص در فوتبال ایران ندارند. باور ندارید به تاریخ 40 ساله گذشته تیم ملی امید و سرنوشت مربیانش رجوع کنید.

هیلدا حسینی خواه / جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها