بازگشت

برای ترک دنبال درمان اصولی باشید

در این ستون هر هفته به یکی از افرادی می‌ پردازیم که با اراده قوی توانسته بعد از سال‌ها اعتیاد، مصرف مواد را ترک کرده و زندگی سالمی را تجربه کند. این هفته سراغ یوسف رفتیم و او از حقارت‌های دوره اعتیاد و کمک گروه انجمن معتادان گمنام برای ترکش گفت.
کد خبر: ۱۲۲۸۸۹۴


52 ساله با 17 سال سابقه اعتیاد به انواع مواد مخدر و
سه سال پاکی. این خلاصه ای بسیار کوچک از زندگی یوسف است. او هم مثل بسیاری از همدردهایش درگیر مواد مخدر شد، اما با اراده‌ای که در خود سراغ داشت، از دام این اعتیاد رها شد.
او می‌گوید:« ماجرا ازروزی شروع شد که یکی از دوستانم گفت دوا می‌خورم. حرفش برایم عجیب بود. فکر کردم منظورش از دوا، دارو است، اما وقتی خندید و جلویم مصرف‌کرد، تازه متوجه شدم منظورش هروئین است. من هم از رویه کنجکاوی یکی دو پک کشیدم. سرخوشی عجیبی به من دست داد. مصرفم اول مشامی بود، اما بعد از مدتی تزریقی را هم شروع کردم.
همیشه بسته‌های هروئین را در بالشم می‌گذاشتم تا کسی نتواند پیدا کند، اما یک روزکه همسرم می‌خواست روی بالش را بشوید، بسته‌ها را پیدا کرده بود. آن‌ها را به یکی از دوستانم نشان داده و متوجه شده بود مواد مخدر است. به خانه که برگشتم، بشدت با هم مشاجره کردیم. قهر کرد و به خانه پدرش رفت.
او که رفت، وضعیتم بدتر شد. بشدت لاغر شدم و دائم در حال چرت‌زدن بودم. یک شبانه روز هم غذا نمی‌خوردم، گرسنه نمی‌شدم. فقط دنبال مواد بودم. در خانه پدرم هم وضع خوبی نداشتم. چند بار در انباری خانه زندانی‌ام کرد تا ترک‌کنم، اما تا خلاص می‌شدم، به پارک می‌رفتم و از ساقی مواد می‌خریدم.
برادرم‌گفت روانپزشکی می‌شناسد که می‌تواند به من در ترک مواد کمک کند. من هنوز به جایی نرسیده بودم که با میل خودم ترک کنم. وقتی به روانپزشک مراجعه کردیم، گفت وضعیتم طوری است که باید در بیمارستان بستری شوم. بعد از پنج روز دکترم به ملاقاتم آمد و گفت رنگ و رویت عوض شده است. گفتم دکتر کجای کاری؟ هنوز دارم خماری می‌کشم. مرخص که شدم، دوباره مصرف مواد را شروع کردم.
روز به روز وضعیتم بد و بدتر می‌شد. گوشه‌گیر و منزوی شده بودم. تا ماه‌ها با هیچ کس حرف نمی‌زدم و حتی به حمام هم نمی‌رفتم.
امیدوار بودم زنم برگردد، اما برنگشت. خانه‌ام مثل زباله‌دانی شده بود. یک روز که برای تهیه مواد رفته بودم،چشمم به تابلوی یک مرکز ترک اعتیاد خورد. من که خیال ترک نداشتم، اما می‌خواستم بببینم آنجا چه می‌گذرد. وقتی وارد شدم، یکی از مسؤولانش در حال سخنرانی بود که می‌گفت درمان اعتیاد ارتباطی به داشتن غیرت ندارد و تا اصولی درمان نشود، مصرف‌کننده قادر به ترک نخواهد بود.
صحبت‌هایش به نظرم منطقی بود و با خودم گفتم کار را شروع می‌کنم، شاید موفق شدم و ترک کردم. ده ماه آنجا ماندم و دوز مواد مصرفی‌ام را با میزان مشخصی شروع و بعد به اندازه‌ای رساندند که دیگر نیازی به مصرف آن نداشتم. حتی از نظر روحی هم احساس نیاز نمی‌کردم. تازه آنجا بود که متوجه شدم اشکال کار آن روانپزشک کجا بود و با دریافت کلی پول هم نتوانست درمانم کند. تا اصولی و علمی اقدام به ترک نکنید، خرج پول زیاد زیر نظر بهترین روانپزشکان هم فایده‌ای چندانی ندارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها