در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آیا ما در حال گام گذاشتن بر سیارهای دیگر هستیم؟ چه شده است؟ نکند برگردیم خوب دور و برمان را بنگریم و بهناگهان ببینیم که در آخرالزمانی با غبار غلیظی از تاریخ به سر میبریم؟ نترسید، خیلی هولناک نیست.
فقط ظاهرا همه چیز دارد تغییر میکند و هر تغییری، چه ما را با افقهای روشن و چه با کورهراههایی تاریک مواجه کند، در نگاه نخست میتواند تردیدآلود و ترسناک به نظر برسد. هیچ فکر کردهاید که بهناگهان در سینمای ایران چه اتفاقی افتاد که چند کارگردان، بسیار متمرکز و پیگیر رفتند چسبیدند به سالهای دهههای گذشته و بهخصوص
50 و 60؟ چه شد که یکهو مهندس بازرگان و دکتر مصدق و رزمآرا و سازمان مجاهدین و جهانپهلوان تختی و آیتا... کاشانی برای مخاطبان سینما مهمتر از محمدرضا گلزار و فوقستارهها شدند؟ چند سال پیش، پای گفتوگو با سردبیر یکی از روزنامهها نشستیم. او گفت روزی میرسد که برای مردم پشتپردههای زندگی سیدحسن خمینی از زرق و برق و حواشی زندگی مهناز افشار مهمتر میشود. او میگفت، رسانهها، بهویژه آنها که علاقهمند به نوشتن پیرامون زندگی و زمانه چهره های مشهور هستند، آرامآرام به این سمت خواهند رفت، همانطور که خود آن سردبیر، همان روزی که با او به گفتوگو نشسته بودیم، در روزنامهاش همین کار را میکرد و آنقدر با سیاست در صفحه یک روزنامهاش ور رفته بود که آن را خواندنی کند برای عموم. جالب اینکه حالا نتایج تحقیقی منتشر شده که همین را در سطحی جهانی تایید کرده است.
حالا این را به عنوان مقدمه عرض کردیم و در گزارش این صفحه تئاتر، طبعا نمیخواهیم از تاثیر این تغییر گفتمانی بر سینما سخن بگوییم.
میخواهیم بگوییم در تئاتر هم این اتفاق، با رویکرد و سویهای دیگر در حال رویدادن است. نه فقط آوردن چهرههای حقیقی سیاست و تاریخ سیاست روی صحنه، بلکه میخواهیم از رویکردی تازه بگوییم که چند نمایش تازه، آن را اتخاذ کردهاند. آنها به جای اینکه بروند سراغ مردان سیاست و پرترهای بسازند روی صحنه از زندگی و زمانه چهرهها، آنها را آوردهاند وسط درامی که خودشان خلقش کردهاند. چهرههایی از ادبیات، هنر و فلسفه معاصر، این روزها روی صحنه تئاتر در تهران حضور پیدا کردهاند که سر و کار ما چندان با چیزهایی که از زندگی آنها میدانیم نیست، بلکه نمایشنامهنویسها صرفا آنها را به صحنهای که خود تماما آن را برساختهاند دعوت کردهاند تا در اختیار درام خودشان بگیرند. اینجا مشخصا درباره دو نمایش که این شبها در تهران روی صحنهاند و چنین رویکردی نسبت به چند چهره حقیقی دنیای هنر، ادبیات و فلسفه جهان اتخاذ کردهاند، حرف میزنیم: نمایش «فرشته تاریخ» نوشته و کار محمد رضاییراد و نمایش «مارلون براندو» نوشته و کار مهران رنجبر.
یادداشت
ماجرای یک دعوت حقیقی
ایرج راد
بازیگر
نامها و چهرهها همیشه برای مخاطبان هنرهای تصویری و نمایشی جذاب بودهاند. مردم به نامهایی که میشناسند گرایش دارند و همواره کنجکاویها پیرامون زندگی و زمانه آنها سبب شده آثاری که به دنبال پاسخهایی درخور برای رفع این کنجکاویها برمیآیند با اقبال مواجه شوند؛ از مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی گرفته تا نمایشها. مثلا سطح تاثیر مارلون براندو که حتی فراتر از سینماست میتواند فینفسه نمایشی را جذاب کند. نکتهای که حضور این چهرههای حقیقی را در دنیای نمایش برای مخاطب تئاتر مهم میکند، چندان ربطی به حوزه فعالیت آن چهره ندارد. مهم میزان موفقیت چهره در عصر خویش است.
با این حال، مهمتر از همه اینها شیوه پرداختن به این چهرهها در هنرهای نمایشی است. شاید به نظر برسد یک نمایش، در همان آغاز کار به خاطر انتخاب چهرهای حقیقی که خیلیها آن را میشناسند، بیشتر مسیر موفقیت را طی کرده است، اما این فقط آغاز راه است.
باید دید، این چهره چگونه در قالب یک اثر نمایشی پرداخت
شده است. این است که یک اثر نمایشی موفق درباره یک چهره را از دیگر آثار نمایشی دباره چهرهها متمایز میکند. هم میتوان سراغ روایتی خطی و سرراست از زندگی یک چهره رفت و اثری موفق را روی صحنه برد هم میتوان او را به میان جهانی نمایشی آورد که چندان به زندگیاش ربطی ندارد. چهرهای که ما به نمایشمان دعوتش میکنیم میتواند صرفا طرح موضوع ما باشد و ما با استفاده از ظرفیتهای دراماتیکی که شناخت مخاطب از آن چهره در اختیار ما قرار میدهد، اثری بسازیم که ارزش افزوده برای آن روایت خطی داشته باشد.
نمایش «مارلون براندو»
درباره نمایش: ماجرا سال 2004 و در مغز مارلون براندو، بازیگر افسانهای سینما میگذرد. او در حال مرگ است و بهنوعی در برزخ. شخصیتهایی حقیقی و خیالی به مغز او میآیند و او را بازخواست میکنند: پدرش، یکی از هوادارانش و نیز دو بازیگر همکارش یعنی مرلین مونرو و ماریا اشنایدر. مونرو و اشنایدر، براندو را به خاطر آزارهایی که به آنها رسانده مواخذه میکنند.
یکی از بزنگاههای دراماتیک این نمایش، اشاره ماریا اشنایدر به ماجرای کره در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» برناردو برتولوچی است که هر دو در آن بازی کردند.
درباره کارگردان: مهران رنجبر را حالا به عنوان کارگردان نمایشهای پرتره میشناسیم؛ او پیش از مارلون براندو، استیو جابز را در شب آخر زندگیاش روی صحنه آورده و دو پروژه نمایشی مشابه دیگرش که بعدها اجرا خواهند شد، مربوط هستند به آدولف هیتلر و برتراند راسل.
نمایش «فرشته تاریخ»
درباره نمایش: جالب است که بدون همکاری و نزدیکی با گروهی که نمایش مارلون براندو را این شبها روی صحنه اجرا میکند، نمایش «فرشته تاریخ» نیز یک شخصیت حقیقی دیگر را در آخرین شب زندگیاش روی صحنه آورده است؛ والتر بنیامین. نمایش از جایی آغاز میشود که بنیامین پس از بهقدرترسیدن نازیسم در اروپا، از راه کوهستان خود را به اسپانیا میرساند تا شاید بتواند با کشتی از اروپا خارج شود، اما گرفتار میشود و سرانجام، به آخرین صفحه از زندگی خود میرسد. این نمایش نیز مثل نمایش براندو، نخواسته سرراست برود سراغ زندگی و زمانه فرد مورد نظر و او را به صحنهای از درامی که نویسنده و کارگردان ساخته آورده است.
درباره کارگردان: محمد رضایی راد یکی از قابل اعتناترین پژوهشگران تئاتر و نمایشنامهنویسهای همروزگار ماست و حالا پنج سالی است دوباره پس از سالها کارگردانی تئاتر را هم از سر گرفته و در این مدت نمایشهای موفقی را هم روی صحنه برده از جمله همین نمایش فرشته تاریخ را که خودش نوشته است.
شخصیتهای حقیقی
1. مارلون براندو
سال 1924 به دنیا آمد و در سالی که نمایش مورد اشاره در آن میگذرد یعنی 2004 درگذشت. شاید تحسینشدهترین بازیگر تاریخ سینما همین آقای براندو باشد.
بازیگر نقش:
مهران امامبخش
بازیگر و کارگردان است و متولد سال 1349. گریمش متناسب با میانسالیهای براندوست. در نمایشهای بسیاری روی صحنه رفته و خودش نمایشهای آنتیگون، بانوی سپیدهدم، پیش از صبحانه، خدا را هجی کن و... را کارگردانی کرده است.
2. مرلین مونرو
در حالی که 36 سال بیشتر از تولدش نمیگذشت در سال 1962 درگذشت. در اوج محبوبیت و شهرت. در نمایش مارلون براندو بارها به معروفترین لقب او یعنی بلوند احمق اشاره میشود.
بازیگر نقش:
سارا رسولزاده
او را بیشتر به بازیگری در سینما و تلویزیون میشناسند، اما جالب است بدانید فوقلیسانس کارگردانی دارد و کارش را با تئاتر عروسکی شروع کرده و پس از آن در نمایشهای مهمی چون «یرما»ی علی رفیعی روی صحنه رفته است.
3. ماریا اشنایدر
اشنایدر با بازی در فیلم «آخرین تانگو در پاریس» روبهروی مارلون براندو به اوج شهرت رسید. در نمایش مارلون براندو او برناردو برتولوچی را عامل بدبختیاش در جوانی معرفی میکند.
بازیگر نقش:
سارا رسولزاده
درباره سابقهاش در تلویزیون و تئاتر که گفتیم، اما اینجا درباره دومین نقشی که او در نمایش مارلون براندو بازی کرده بگوییم که پر از فراز و فرود است و بازی قابل قبول او، از لحظات مهم این نمایش است.
شخصیتهای حقیقی
1. والتر بنیامین
این فیلسوف در ایران بیشتر به خاطر کتاب «عروسک و کوتوله»اش شناخته میشود. فیلسوفی زبانپرداز که ادبیاتیها هم به همین دلیل خیلی دوستش دارند.
بازیگر نقش:
میلاد رحیمی
در سینما به خاطر دو همکاریاش با شهرام مکری در «هجوم» و «ماهی و گربه» و در تلویزیون با چند سریال به یاد آورده میشود اما در تئاتر حتما نقش عمدهتری داشته آن هم با همکاریهایش با محمد رضاییراد در گروه تئاتر خانه.
2. برتولد برشت
یکی از نظریهپردازهای ادبیات نمایشی است. رضاییراد با مهمترین نظریه او یعنی فاصلهگذاری در نمایش «فرشته تاریخ» بازیهای جالبی صورت
داده است.
بازیگر نقش:
رضا بهبودی
نشان داده از پس هر نقشی برمیآید. پیش از این هم چند باری بازیکردن نقش چهرههای حقیقی را تجربه کرده از جمله در نقش مهندس بازرگان در مجموعه تلویزیونی «روزگار قریب». اینجا هم که برتولد برشتِ ماجراست.
3. آسیه لاسیس
بازیگر تئاتر و کارگردانی لیتوانیایی بود و البته بیش از آنکه به خاطر فعالیتهای نمایشیاش معروف باشد به خاطر تاثیری که بر والتر بنیامین گذاشت به یاد آورده میشود.
بازیگر نقش:
باران کوثری
باران کوثری که حالا یکی از بازیگران ثابت گروه خانه به مدیریت رضاییراد است و همچون نمایش فعل در فرشته تاریخ هم حضور دارد، نقش لاسیس را بازی کرده. کوثری چند سالی است در تئاتر بیش از گذشته حضور مستمر دارد.
صابر محمدی
گروه هنر و ادبیات
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد