
پدر، پسر را کتک زد. پسر گفت: چرا میزنی؟ پدر گفت: به دو دلیل. اول اینکه تو را برای خرید سه چیز فرستادم و تو یک چیز خریدی و دو چیز دیگر را پیچاندی و دوم اینکه تا الان کدام قبرستانی بودی؟ پسر کتکها را خورد و هیچ نگفت.
فردای آنروز پدر پسر بهسختی بیمار شد، به حدی که در بستر افتاد و توان رفتن به درمانگاه نیز نداشت. در نتیجه پسر را صدا زد و گفت: ای پسر، برو دکتر خبر کن. پسر رفت و سه دقیقه بعد همراه چند نفر به خانه بازگشت. پدر گفت: چه زود برگشتی. اینها کیاند؟ پسر گفت: به من گفتی وقتی تو را پی کاری فرستادم اول اینکه زود بیا و دوم اینکه چند کار را بکن. من زود آمدم و این اولی پزشک عمومی است و در درمان بیماریهای عمومی بسیار حاذق است و حتی کارتخوان نیز دارد. پدر گفت: خب. دومی کیست؟ پسر گفت: دومی طبیب سنتی است که اگر درمانهای طب جدید بر تو اثر نکرد، با روشهای سنتی از قبیل جوشانده، دمنوش و پمادهای دستساز تو را درمان کند. پدر گفت: خب، سومی کیست؟
پسر گفت: سومی وکیل است که اگر درمانهای امروزی و سنتی نتوانست تو را درمان کند و خداینکرده زبانم لال بعد از صد و بیست سال، درباره اموال، املاک و مستغلاتت تصمیمات لازم را اتخاذ نماید. پدر گفت: ای بیشرف. چهارمی کیست؟ پسر گفت: چهارمی مدیر مؤسسه تکفین و تدفین سرایباقیگستران پویاست و او را آوردهام تا با مشورت خودت، محل دفن و برنامه مراسم ترحیمت را طراحی کند. پدر که کلا توقع نداشت، بیماری را فراموش کرد و چوب را برداشت و به دنبال پسر و همراهان افتاد و نفری یک چوب به آنها زد و آنها را خاموش کرد.
امید مهدینژاد
روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر همایون میگویدحقیقت امام فراتر از چیزی است که در انتظارش هستیم
رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد