در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
چه شد نام برنامه «اختیاریه» به «شهر باران» تغییر شکل داد؟
سه هفته مانده به ماه رمضان در جمعبندیای که با شبکه داشتیم به این نتیجه رسیدیم که برنامه اختیاریه با پسوند شهر باران در ماه مبارک رمضان هم روی آنتن برود و فاز خودش که گفتوگو بود را حفظ کند اما جزئیات در آن کمی تغییر کند. بهجای اینکه آدمهای معروف در برنامه حضور پیدا کنند و ما قصه آنها را بررسی کنیم، داستان زندگی آدمهای معمولی را در آن بشنویم و درنهایت با یک فرم جدید ساخته شود. البته در این فرم جدید باز هم افراد معروف در برنامه ما حضور دارند اما نقششان به طور کلی چیز دیگری است. در نهایت تقریبا ده روز مانده به شروع ماه رمضان بود که من و همکارانم وارد فاز عملیاتی برای نسخه «شهر باران» اختیاریه شدیم.
اینکه مهمان اجتماعی در برنامه بیاید و شخص معروفی در کنارش قرار بگیرد چگونه شکل گرفت؟
ما میخواستیم یک نفر شاهد ماجرا باشد بدون اینکه طرف مقابل را ببیند. درواقع یکجور فرم برنامهسازی که برای اینکه به برنامه جذابیت اضافه کنیم مهمان در یک استودیو مینشست و یک هدفون در گوشش میگذارد و داستان زندگی مهمان ما را میشنود و شاید هیچوقت در استودیو نیاید و وقتی وارد آنجا شود که داستان زندگیای که میشنود آنقدر برایش جذاب باشد که بخواهد صاحب آن ماجرا را از نزدیک ببیند و سوالاتش را بپرسد. آن موقع هدفون را درمیآورد و وارد فضای استودیو میشود و در گفتوگو شرکت میکند اما همچنان شنونده باقی میماند و جاهایی که برایش سؤال پیش میآید فقط صحبت میکند.
تابهحال شده مهمان وارد استودیو نشود؟
واقعا نه. همیشه سعی کردیم کسانی را بیاوریم که داستان زندگی جذابی دارند و برای چهرههای معروف هم دوستداشتنی باشند. هیچ اجباری برای حضور مهمان معروف در استودیو وجود ندارد و اگر بخواهد میتواند برود اما به خاطر داستان جذابی که میشنوند خودشان وارد استودیو میشوند. حتی زمان این که چه وقتی وارد استودیو شوند هم دست خودشان است. هر وقت که حس کنند داستان جذبشان کرده میآیند و فرد راوی رو به رو میشوند.
بعضیها معتقد هستند استفاده از یک چهره در کنار مجری به این خاطر است که شاید مجری به قدر کافی نتواند در مواجهه با مهمانهای غیر مطرح برنامه را خوب اجرا کند. چنین نقدی را تا حدی قبول دارید؟
این حرف کاملا اشتباه است. در برنامه شاهد واقعا کمترین دخالت را در روند دارد مگر اینکه سؤالی داشته باشد. ممکن است سؤالی باشد که در ذهن مخاطب هم به وجود آمده باشد. من این را قبول ندارم چون قطعا هرکسی را برای گفتوگو میآوریم قطعا میدانیم که از کجا میخواهیم صحبت را شروع کنیم و به کجا برسیم. شاهدها سؤالهای ذهنی خودشان را میپرسند و اتفاقا در این شبها هیچکدامشان آدمهای پرحرفی نبودند و کاملا در خدمت برنامه این اتفاق افتاده.
بحث دیگر موضوع هویت برنامه است. در میان آشفتگی مهمانها از نیکبخت گرفته تا تاج یکدفعه به ماه رمضان رسید. از یک مجری که خیلی جدی و رسمی با جاسبی صحبت کرده، رسید به مجری که با تیشرت نشسته و بسیار صمیمی با مهمانها دائم در حال شوخی کردن است و خیلیها نقدشان این بود که این برنامه درنهایت کدامیک از این دو است؟
ببینید ما اسم برنامه را برای همین تقریبا عوض کردیم. وقتی این کار را کردیم تقریبا تمام اجزای برنامه را تغییر دادیم تا شاهد یک برنامه جدید باشیم. نمیتوانیم اختیاریه قبل را با این برنامه خیلی مقایسه کنیم. به قول شما حتی لباس مجری را عوض کردیم و از حالت خشک درآوردیم و دکور را تغییر دادیم. حتی موسیقی اضافه کردیم که نشان دهیم مختصات و جغرافیای این برنامه کلا با برنامه قبلی متفاوت است. به نظرم نمیشود در ماه رمضان گفتوگوی جدی داشت. قرار است ما فقط قصه بشنویم. مجری داستان زندگی مهمان را گوش میکند و دل به دل او میدهد و در زندگیاش کندوکاو میکند تا درام زندگی مهمان را دربیاورد. مجری جاهایی وارد میشود و سؤال میکند یا حرف میزند که به بیشتر شنیدهشدن داستان زندگی مهمان کمک کند و فقط قرار است ما بشنویم، همین.
خیلیها هم معتقدند مهمان چهره معروف بیشتر وسیلهای برای جذب مخاطب است و مجری میتوانست همان سؤالی که مهمان معروف قرار است بپرسد را بگوید.
ما خیلی چهرههای خوب را نیاوردیم که بخواهیم مخاطب جذب کنیم. ما سعی کردیم چهرهها ربطی با ماجرای مهمان ما داشته باشند. مثلا یک جایی از زندگی، بخشی از ماجرای مهمان ما را تجربه کرده باشند تا بتوانند همذات پنداری کنند. از طرفی هم این اشخاص نماینده مردم در برنامه هستند و قرار نیست مثل یک وسیله در استودیو باشند.
مثلا آرش میراسماعیلی یا بهنام محمودی از جمله قهرمانان ملی ما هستند که در برنامه به عنوان شاهد حضور داشتند اما قطعا حضورشان در خدمت برنامه بوده نه رنگ و لعاب کاذب دادن به اختیاره.
نقدهای زیادی به برنامه گرفته شد. از برخورد مجری با مهمانها تا حضور چهرهها در برنامه یا ماجراهایی که در برنامه بسیار حاشیهساز شدند و حسابی سروصدا کردند. جوابی برای این نقدها دارید؟
دستشویی بردن بچه روی آنتن یکی از این ماجراها بود که خب وقتی روی آنتن زنده پدر بچه این را میگوید خب باید مدیریت شود و اگر انجام نشود ممکن است اتفاق غیرمترقبهتری رقم بزند برای همین به نظرم بهترین کار و تصمیم را انجام دادیم. ماجرای گفتن کلمه «اشکن» هم آنچه در فضای مجازی منتشر شد همه ماجرا نبود. وقتی مهمان ما بهاشتباه کلمه اکشن را گفت آقای فاطمی به شوخی چیزی گفتند اصلا منظورشان مسخره کردن نبود و بلافاصله دلجویی کردند و اصلا موضوع مهمی نشد، اما در فضای مجازی شکل دیگری ماجرا نشان داده شد.
چه اتفاقاتی افتاد که اختیاریه (شهر باران) به مهمترین برنامه زمان افطار تبدیل شد؟
وقتی برنامه رو شروع کردیم به رقابت فکر نمیکردیم. میدانستیم ماهعسل امسال نیست و مردم امسال بیشترین قضاوت را میکنند چون بعد از ده سال دیدن و عادت کردن به آن برنامه، هر برنامهای که ببینند درنهایت میگویند شبیه یا کپی همان است. ما آمادگی این را داشتیم. تا دو شب قبل از شروع برنامه ما نمیدانستیم قرار است برنامه بنیامین باشد و فکر میکردیم اگر رقابتی باشد بین ما و برنامه هزارداستان خواهد بود. نکتهای که درباره برنامه بنیامین وجود داشت این بود که میخواست دقیقا همان کار ماهعسل را تقریبا با همان گروه بکند. برای آن برنامه شبهای سختی میدیدیم چون واقعا مقایسه میشد که نشد. ما فکر میکردیم با هزار داستان رقابت در جذب مخاطب شکل بگیرد که شبهای اول فهمیدیم این اتفاق نیفتاده و هرکس راه خودش را رفته. از شب دوم تمام تمرکزمان را روی کار خودمان گذاشتیم حتی برنامههای دیگر را نگاه هم نکردیم و سعی میکردیم بهترین خروجی را ارائه بدهیم.
این پرمخاطب شدن برنامه فشار کار را بیشتر کرد؟
بله از شب ششم و هفتم فشار رویمان بود و زیر ذره بین بودیم. واقعا از آقای اکبرشاهی و رمضان نژاد ممنونیم که با ما بهعنوان یک مدیر همراه و تعاملی، کار و فشارها را مدیریت کردند تا ما بتوانیم کارمان را انجام دهیم. وقتی برنامهای زیرذره بین میرود خیلی نگاهها روی آن است. علاوه بر نگاهها و نقدهای رسانهای مدیران هم خیلی حساس میشوند و ما سعی کردیم این فشارها رویمان تاثیر نگذارند و برنامه را آنطور که میخواستیم پیش ببریم و هفتاد تا هشتاد درصد هم موفق بودیم. امیدوارم در شبهای آینده هم این روال حفظ شود.
برنامه شما بیشتر از این که شبیه ماه عسل باشد شبیه برنامه هزار داستان شده. آن جا هم یک آدم معروف و چهره روبه روی آدمهای معمولی مینشیند و داستانشان را گوش میدهد.
شاید اگر بگویید به ماه عسل شبیه هستید تا حدی قبول کنم که البته در موردش حرف دارم. اما در هزار داستان مهمان بازیگر از ابتدا در دکور است و میداند با چه کسی قرار است صحبت کند و از قبل اطلاعات لازم در مورد آن آدم را در اختیار دارد و میخواهد به عنوان مجری گفتوگو کند. در برنامه ما این طوری نیست. مهمان معروف هیچ اطلاعی از مهمان ما و سوژه ندارد. حتی نمیداند مرد است یا زن. اصلا شاید تا آخر برنامه او را نبیند و وارد استودیو نشود. اگر خودش بخواهد و کنجکاو شود وارد دکور میشود و تا قبل از آن برنامه با مهمان و مجری پیش میرود. تنها نقطهای که میتوان گفت ما شبیه برنامه هزار داستان هستیم این است که هم آنها چهرههای معروف دارند و هم ما، همین.
واقعا اگر مهمان معروف نخواهد، وارد استودیو نمیشود؟
واقعا همینطور است. مهمان آن پشت نشسته و هروقت خودش بخواهد بلند میشود و هدفن را برمیدارد و وارد میشود. ما هم فقط به مجری خبر میدهیم که مهمان الان در حال داخل شدن است. مهمان از همان جا وارد گفتوگو میشود. پیش آمده که خیلی از مهمانهای مشهور دوست داشتند از قبل برنامه بدانند مهمان داخل استودیو چه کسی است و قرار است شنونده چه روایتی باشند اما ما نمیگوییم.
روال آمدن بازیگرها و چهرهها در تلویزیون در ازای گرفتن هدیه است. برنامههای شما هم همینطور است؟
تا آن جایی که بشود در حال تلاش هستیم که ندهیم.
ممکن است بازیگری هدیه بگیرد اما جلوی دوربین نیاید؟
اول باید بگویم که ما تمام تلاشمان را میکنیم که ندهیم اما گاهی به خاطر احترامی که قائل هستیم هدایایی به مهمانان اهدا کردیم. خب ما از اول پذیرفتیم که فرم برنامهمان به این شکل است که سلبریتی آنجا نشسته و اگر دوست داشته باشد، میآید. قرار نیست مجبور باشد که وارد شود چون ما واکنشهایش را قبل از ورود به دکور میبینیم و همانها به برنامه ما کمک میکند. اگر جلوی دوربین بیاید که چه بهتر اما اگر نیاید باز هم ما داریم از حضورش استفاده میکنیم و همین کافی است.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر