در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
مقاومت و همکاری مردم سبحانیه که طلبهها و جهادیهای بسیاری از سراسر کشور به کمکشان رفته بودند، به بار نشسته بود تا تنها چیزی که سیلاب از کفشان میرباید، مزارعشان باشد.
اما این حکایت سبحانیه شرقی بود که 300 خانه و بیش از 300 خانوار دارد. در سبحانیه غربی که 32 خانه و حدود 40 خانوار دارد، اوضاع متفاوت بود. خانه اهالی در این بخش در پایین دست بود و آب خیلی زودتر از همبستگی مردم به آن راه یافت. برای همین حدود 15 خانوارش راهی اردوگاهی در منطقه شهدای هویزه سوسنگرد شدند و چند خانه کلا زیرآب رفت.
خانه سعیدی یکی از این خانهها بود؛ خانهای که محمد 46 ساله سرپرستش بود و از راه کشاورزی و دامپروری زندگی همسر و پنج فرزند را که سرور 18 ساله بزرگترینشان بود میگذراند.
تا پیش از سیلاب، محمد زندگی شاد و آرامی داشت. فرزندانش، هم درس میخواندند و هم در مزرعه گندم و نگهداری گاوها و گاومیشها کمک حال پدر بودند؛ سرور از همه بیشتر. باعث شادی والدینش بود؛ چرا که هم درسخوان بود و شاگرد اول کلاس، هم ورزشکار و مدالآور و هم کنار مادر در کار خانه و همراه پدر در مزرعه کار میکرد.
سیلاب اما خوشبختی سعیدیها را دزدید و ابتدا آواره اردوگاه و بعد هم خانه فامیل و بستگان کرد، تا همین حالا.
ادامه تمرینات در میانه سیلاب
سبحانیه مدرسه پسرانه دارد، اما دختران باید در سوسنگرد مقطع متوسطه را ادامه دهند، همان کاری که سرور میکرد. دشت آزادگان که با تهدید سیلاب تخلیه و مدارس که تعطیل شد، سرور هم دیگر به مدرسه نرفت، اصلا حال و حوصله هیچ کار دیگری را هم نداشت، اما از پدرش اصرار که باید جلسات تمرین کشتیات را دنبال کنی. مسابقات کشتی آلیش بانوان کشور نزدیک بود و سرور مردد.
پدر سرور که امروز تنها داراییاش سقف خانهای از آب بیرون زده و چند گاو و گاومیش است، وقتی با ما سخن میگوید تمام خاطرات خوش گذشته جلوی چشمش رژه میرود؛ روزهایی که سرورش همکلام و همراهش بود و هر روز یک مدال زرد و نقرهای با خودش به خانه میآورد؛ مدالهای جورواجوری از مسابقات استانی و کشوری کاراته و کشتی آلیش و کلاسیک.
او میدانست دخترش نابغه است و این بار و در بحران سیلاب هم از پس حریفان کشتی برخواهد آمد، برای همین او را به زور روانه جلسات تمرین میکرد و مطمئن بود دوباره سربلندش میکند که همین هم شد و دو روز مانده به ماه مبارک، سرور بر سکوی نخست و نمادین کشتی بانوان آلیش کشور ایستاد و پرچم سبحانیه را دوباره بالا برد.
همیشه اولم
سرور درس حسابداری میخواند در هنرستان کار دانش سوسنگرد. سال آخر است و از امروز امتحانات پایان ترمشان شروع میشود. ترم پیش معدلش 19 شده و این ترم هم با اینکه نه روحیه مناسبی دارد و نه جا و مکان و سرپناه آرامش بخشی، اما خیالش بابت امتحانات راحت است؛ به همان راحتی مسابقات کشتی: «پیش از مسابقات، وقتی همه رقیبانم درحال تمرین بودند، من به خاطر سیلاب و آوارگی تمرین خاصی نداشتم، گرچه چند دفعه به اصرار پدر در محل تمرین حاضر شدم. اما این بار هم بر همه حریفان پیروز شدم، مثل دفعات قبل که جایم یا روی سکوی اول بود یا دوم یا سوم.»
سرور 11 تا 12 ساله بود که علاقه بیحد و حسابش به کاراته، پدرش را قانع به ثبتنامش در کلاسهای کاراته سوسنگرد کرد و دخترک هم با اولین مدال استانی که تنها یکی دو هفته بعد از تمرین برایشان آورد، لیاقتش را برای صرف مخارج سنگین ورزشی ثابت کرد: «طی شش سال ورزش کاراته، 20 مقام اولی استانی و پنج مقاوم نخست کشوری در مسابقات تهران، شیراز، همدان، اصفهان و تبریز به دست آوردم، اما کاراته ورزش بسیار هزینه بری است. آخرین بار که برای مسابقات کشوری رفته بودیم شیراز، تمام مخارج اسکان و خورد و خوراک به پای خودمان بود و مجبور به قرض گرفتن از بستگان شدیم. درهمان مسابقات هم رتبه اول کاراته کشوری در مقطع نوجوانان را به دست آوردم.»
کشتی هزینهای نداشت
یک روز یکی از همکلاسیهای سرور پیشنهاد میدهد رشتهاش را از کاراته به کشتی تغییر دهد شاید هزینهاش کاهش بیابد. سرور به امید کاهش هزینههای سنگین کاراته پدرش را راضی به تغییر رشته میکند و از سال 96 یعنی دو سال پیش به تمرین کشتی کلاسیک و آلیش (کشتی محلی خراسان) روی میآورد: «تمرین کشتی خوب بود، حال و روزمان را درک میکردند و میدانستند پدرم کشاورز و بسیاری از اوقات سال بیکار و بیپول است، برای همین از من شهریهای دریافت نمیکردند.»
سرور در کشتی هم حرفها برای گفتن دارد و یک مقام اولی در استان و سومی در کشور اولین مدالهایی است که به خانه میبرد: «تا امروز چهار مدال در کشتی گرفتهام که دو تای آن استانی و دو مدال هم کشوری است.»
آخرین مدالی که سرور میگیرد مدال قهرمانی مسابقات بانوان آلیش کشور در تهران است، درست همان زمان که هواس هیچکس به او نبود. هیچکس سرور و مقاومت و ایستادگیاش را در وسط بحران و سیلاب و بیخانمانی ندید.
ای کاش مسؤولان به ما توجه کنند
خانه و زندگی سرور و خانوادهاش هنوز زیر آب است، با همه وسایل و امکاناتش.
سرور به ما میگوید وقتی دستور تخلیه روستا صادر شد، ما هم مثل بقیه در خانهمان ماندیم و نرفتیم، اما خانه ما در زمینی پست بود و آب بهسرعت به آن وارد شد، برای همین فقط توانستیم خودمان را نجات دهیم.
چند روزی به اردوگاه شهدای هویزه رفتیم و حالا هم در خانه همسایگان و فامیل مستقر هستیم، چون هنوز خانهمان زیر آب است و دیگر امکان زندگی در آن نیست.
با این همه چیزی که سرور و پدرش را غمگین و دلخور کرده و شاید کمی ناامید، نه بیخانمانی، که درد بیمحبتی و بیتوجهی است.
شاید تماسی تلفنی و پیام تبریکی و یک دلجویی خشک و خالی از سوی مسؤولان استانی و کشوری میتوانست مرهم دردشان باشد.
شاید کمکی نقدی و غیرنقدی و دادن سرپناهی مناسب و نجات از آوارگی میتوانست قدردان مقاومت و ایستادگیشان باشد. اما هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد و غمی به غم آوارگیشان افزود. مدال کشوری آلیش البته مدالی نمادین است و به پاس حضورش در مسابقات کشوری در بحبوحه سیلاب و بیخانمانی به او داده شد، اما به هر روی او رتبه اول مسابقات آلیش خوزستان را کسب کرده بود و به همین دلیل به مسابقات کشوری راه یافته بود. یعنی در هر روی او قهرمان خوزستان بود و قهرمان
کشورش.
فاطمه مرادزاده
ایران
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد